eitaa logo
🌷 شهیدسیدمیلادمصطفوی🌷
1.7هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
3.4هزار ویدیو
86 فایل
شما با دعوت #شهید به این کانال اومدید #اولین_کانال_رسمی #خادم_الشهدا #مهندس_عمران #پهلوان #مربی_اخلاق #شهیدسیدمیلادمصطفوی نشر و کپی مطالب کانال فقط با ذکر #صلوات مجاز میباشد
مشاهده در ایتا
دانلود
خواب یکی از دوستداران شهید مدافع حرم آقا سیدمیلاد مصطفوی 🌿🌹🌹🌹 با عرض سلام و احترام خدمت همه کاربران اسفندماه اردوی شب حضرت زهرا سلام الله علیه بودیم راوی آخر مراسم با نور گوشیشون عکس پیکر بدون سر شهید سیدمیلاد مصطفوی رو نشونمون دادند. 😭 از همون جا همه فکرم و شهید شاخص سفرم بود آخه سید از هر نظر نمونه بود باورم نمی شد اون ، پیکر همون مهندس و قهرمان باشه آنقدر با سیدمیلاد مانوس شده بودم که داداش میلاد صداشون می کردم اولین بار که رفتم سرمزار سید، دور مزارشون خیلی برام خاص بود. ، به پدر بزرگوار و خواهر عزیز سید گفتم از وقتی با سید آشنا شدم زندگیم خیلی بهتر شده و داداش میلاد شده سنگ صبور زندگیم. پدر آقاسید عکس ایشونو بهم هدیه دادند.چندین ماه بود که منتظر یه از سیدمیلاد بودم و خیلی التماسش می کردم که سیدمیلاد اگه از من راضی هستی که اونقدر مزاحم شما می شم به خوابم بیاید. تا این که در دیدم یه جای غریب فردی که ظاهرش شبیه داعشی ها بود، شدم و هیچ کسی کمکم نمی کرد یک دفعه رو دیدم که یه پارچه سبز دور گردنشون بود و چند نفر اطرافشون بودند داد زدم "داداش میلاد...." سید نگاهم کرد و گفت برید کنید😭 بعد سید به یه چادر که شبیه بود اشاره کرد و گفت برو داخل اونجا امن هست و کسی نمی کنه. در همون عالم خواب می کردم😭 و می گفتم سید بی سرت که اینقدر شهامت داشتی من نمی تونم هیچ وقت مثل شما بشم. از خواب پریدم و واحسرتا که داداش سید میلاد رو فقط چند ثانیه در عالم خواب دیدم. من آقا سیدمیلاد رو هرگز ندیده بودم ولی اونقدر بهشون مانوس شدم انگار چند ساله می شناسمشون 🇮🇷کانال شهید مدافع حرم سید میلاد مصطفوی🇮🇷 👇👇👇 @ShahidseyyedMiladeMostafavi
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔆یک روز توی دفتر کارم در بهار نشسته بودم سیدمیلاد تماس گرفت گفت باهاتون کار دارم گفتم نیست بیا حوزه یکی از نیاز به داره. اومد و خیلی با و نگرانی مشکل اون بنده خدا رو مطرح کرد و تاکید کرد که کنم و بهش مشاوره بدم ✅یاد اون روایت شریف افتادم که فرمود هرکس به مشکلات مسلمانان اهمیت ندهد مسلمان نیست ♻️سید تا چند وقت حل مشکل روحی اون بنده خدا بود 🔸سیدمیلاد خیلی وقتا حتی اگه خودش نمیتونست مستقیما مشکل فرد رو برطرف کنه اینجور نبود که مثلا عذر خواهی کنه و بگه از دست من کاری برنمیاد بلکه حداقل کاری که میکرد میشد برای و معرفیشون میکرد به کسانی که میتونستن کمک کنن خلاصه در راه به دیگران آرام و قرار نداشت. ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست 🇮🇷 @shahidseyyedmilademostafavi
اسفندماه اردوی راهیان شب شهادت حضرت زهرا سلام الله علیه تو شلمچه راوی آخرمراسم تو شلمچه با نور گوشیشون عکس پیکر بدون سر شهید سیدمیلاد مصطفوی رو نشونمون دادند. 😭 از همون جا همه فکرم و شهید شاخص سفرم بود آخه سید از هر نظر نمونه بود باورم نمی شد اون ، پیکر همون مهندس و قهرمان باشه آنقدر با سیدمیلاد مانوس شده بودم که داداش میلاد صداشون می کردم اولین بار که رفتم سرمزار سید، دور مزارشون خیلی برام خاص بود. ، به پدر بزرگوار و خواهر عزیز سید گفتم از وقتی با سید آشنا شدم زندگیم خیلی بهتر شده و داداش میلاد شده سنگ صبور زندگیم. پدر آقاسید عکس ایشونو بهم هدیه دادند.چندین ماه بود که منتظر یه نشونه از سیدمیلاد بودم و خیلی التماسش می کردم که سیدمیلاد اگه از من راضی هستی که اونقدر مزاحم شما می شم به خوابم بیاید. تا این که در دیدم یه جای غریب فردی که ظاهرش شبیه داعشی ها بود، شدم و هیچ کسی کمکم نمی کرد یک دفعه رو دیدم که یه پارچه سبز دور گردنشون بود و چند نفر اطرافشون بودند داد زدم "داداش میلاد...." سید نگاهم کرد و گفت برید کنید😭 بعد سید به یه چادر که شبیه بود اشاره کرد و گفت برو داخل اونجا امن هست و کسی نمی کنه. در همون عالم خواب می کردم😭 و می گفتم سید فدای پیکر بی سرت که اینقدر شهامت داشتی من نمی تونم هیچ وقت مثل شما بشم. از خواب پریدم و واحسرتا که داداش سید میلاد رو فقط چند ثانیه در عالم خواب دیدم. من آقا سیدمیلاد رو هرگز ندیده بودم ولی اونقدر بهشون مانوس شدم انگار چند ساله می شناسمشون 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 @shahid_a_seydmilade_mostafavi
✅خاطره ای از 🌺🦋🌺🦋🌺🦋 🌺🦋🌺🦋 🌺🦋 اسفندماه اردوی راهیان شب شهادت حضرت زهرا سلام الله علیه تو شلمچه راوی آخرمراسم تو شلمچه با نور گوشیشون عکس پیکر بدون سر شهید سیدمیلاد مصطفوی رو نشونمون دادند. 😭 از همون جا همه فکرم و شهید شاخص سفرم بود آخه سید از هر نظر نمونه بود باورم نمی شد اون ، پیکر همون مهندس و قهرمان باشه آنقدر با سیدمیلاد مانوس شده بودم که داداش میلاد صداشون می کردم اولین بار که رفتم سرمزار سید، دور مزارشون خیلی برام خاص بود. ، به پدر بزرگوار و خواهر عزیز سید گفتم از وقتی با سید آشنا شدم زندگیم خیلی بهتر شده و داداش میلاد شده سنگ صبور زندگیم. پدر آقاسید عکس ایشونو بهم هدیه دادند.چندین ماه بود که منتظر یه نشونه از سیدمیلاد بودم و خیلی التماسش می کردم که سیدمیلاد اگه از من راضی هستی که اونقدر مزاحم شما می شم به خوابم بیاید. تا این که در دیدم یه جای غریب فردی که ظاهرش شبیه داعشی ها بود، شدم و هیچ کسی کمکم نمی کرد یک دفعه رو دیدم که یه پارچه سبز دور گردنشون بود و چند نفر اطرافشون بودند داد زدم "داداش میلاد...." سید نگاهم کرد و گفت برید کنید😭 بعد سید به یه چادر که شبیه بود اشاره کرد و گفت برو داخل اونجا امن هست و کسی نمی کنه. در همون عالم خواب می کردم😭 و می گفتم سید فدای پیکر بی سرت که اینقدر شهامت داشتی من نمی تونم هیچ وقت مثل شما بشم. از خواب پریدم و واحسرتا که داداش سید میلاد رو فقط چند ثانیه در عالم خواب دیدم. من آقا سیدمیلاد رو هرگز ندیده بودم ولی اونقدر بهشون مانوس شدم انگار چند ساله می شناسمشون ‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ به کانال خوش اومدید 🇮🇷🕊🕊🇵🇸 @shahidseyyedmiladmostafavi