°•📜•°
🦋✨🕊••
بہشگفتم:
«توےراهـڪهـبرمیگردے،🚶🏻
یهـخوردهـڪاهو🥬وسبزے🥦بخر.»
گفت:
«منسرمخیلےشلوغهـ،میترسمیادم برهـ🙁
روےیهـتیڪهـڪاغذ📄هرچےمےخواهے بنویس✍بهمبدهـ.»
همونموقعداشتجیبشراخالےمےڪرد.
یڪدفترچهـیادداشت📒ویڪخودڪار✏️ در آوردگذاشتزمین؛
برداشتمشانتاچیزهایـےڪہ مےخواستم،برایشبنویسم،
یڪدفعہبہم گفت:
[ ننویسےها! ]😦
جاخوردم،🙄
نگاهشڪهـڪردم،👀
بهـنظرمعصبانےشدهـبود!😠
گفتم:
[ مگهـچےشدهـ؟ ]🤭
گفت:
[ اونخودڪارےڪهـدستتهـ،مالبیت المالهـ.]
گفتم:
«منڪهـنمےخوامڪتاببنویسمباهاش!🙁
دو-سهـتاڪلمهـڪهـبیشترنیست.😕»
گفت:
«نهـ !!.»🤫
#شہید_مہندس_مہدے_باڪرے♥️
#خاطرات_شہدا🥀
═══════════
#شهیدمحمدرضا_تورجی_زاده🚩
╭─*═ঈ🇮🇷ঈ═*─╮
@shahidtoraji213
╰─*═ঈ♥️ঈ═*─╯
•┈┈••✾•✨🌸🌺🌸✨•✾••┈┈•