eitaa logo
شهید تورجی زاده🥰
398 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2.5هزار ویدیو
28 فایل
«بسم الله الرحمن الرحیم» آقا محمد رضا خیلی فاطمه زهرا (ع) را دوست داشت گونه ای که پهلو و بازویش به عشق مادر کبود شد 😓و ترکش خورد آخرین باری که داشت می رفت جبهه سپرده بود برایش همسر پیدا کنن ولی شهید شد😓 برای همین خیلی از بخت های جوانان را باز کرده
مشاهده در ایتا
دانلود
رضا قسمت سوم میدونی مشکل همشون چی بود؟عدم درک ...عدم عزت نفس...عدم هدف... وگرنه اگه این چیزارو داشتن هیچوقت کارشون به اینجاها نمیکشید...یکیشون همش خواب بود...بهش گفتم داداش چرا انقدر میخوابی ؟ گفت دست خودم نیست... من فکر میکردم ۲۹ سالشه...اما وقتی رو تابلو سنشو دیدم فهمیدم ۱۷ سالشه...خیلی تعجب کردم...گفتم چرا اینجوری شدی ؟ گفت بخاطر شیشست.. بچه ها...بدترین مواد مخدر شیشست... وقتی میکشی دیگه هیچی نمیفهمی...یه چیزی بگم بخندیم؟یکی شیشه زده بود بعد خودش با پای خودش رفت خودشو به پلیس لو داد و گفت : من کلی موتور دزدیدم򒠽بعدش اومده بود تو سلول هی میگفت این کشتی چرا انقدر تکون تکون میخوره򐐽 اقا رسما چت کرده بود...کال مشکل اصلی کج روی های من نوع تربیتی بود که میشدم...کال برای تر بیت من وقتی گذاشته نشد توسط پدر و مادرم.همینجوری الکی بزرگ شدمبعد توبه کردنم زمین زیاد خوردم اما پا میشدم و ادامه میدادم و درس میگرفتم..عذاب وجدان خودمو با یاد خدا آروم میکردم . کال یاد خدا وجدانمو ساکت میکنه و باعث میشه با آرامش بیشتری به سمت جلو حرکت کنم. خدارو شکر تموم آثار گناه از چهره و صورتم پاک شده و نوع ادبیاتم و حرف زدنم و نگرشم زمین تا آسمون تغییر کرده. حق الناس تا خرخره دارم. اما یه چیزایی هست با خدا طی کردم...در کل رابطه من با خدا یکم متفاوته... شاید شما نتونید زیاد درک کنید...ولی کال منو خدا یه رابطه دیگه ای با هم داریم...اما خیلی از حق الناس هامو جبران کردم و دارم میکنم. بزرگترین دلیل انگیزمم فقط و فقط جبران گذشتمه.همین.اندازه تار موهاتون خدا میتونست مچمو بگیره.اما دستمو گرفت... خیلی نامردیه با این خدا رفیق نشی.دلیل اصلی اینکه خدا منو برگردوند صداقتم بود.آدمی ام که به خودم دروغ نمیگم. حرف پایانیم تو این فصل : جهنمم برم به خودم افتخار میکنم.... مهم نیست. مهم اینه کم نذاشتم. هر چند میدونم خدا اون دنیا خیلی بهم حال میده... بذار ادامه ماجرارو بهت بگم... وقتی پلیس نتونست مدرکی ازم پیدا کنه موقتا قانع شدن منو با سند آزاد کنن تا اگه مدرکی به دست آوردن دوباره بیان دستگیر م کنن... بخاطر همین بابام از گرگان اومد اراک تا سند خونه داییم رو بذاره تا موقتا بیام بیرون... بابام کال آدم بی خیالیه اما یه چیزی که خیلی برام عجیب بود همین قضیه بود که وقتی اومد سند گذاشت تا آزادم کنه اصال هیچی بهم نگفت... من انتظار داشتم بزنه تو گوشم و سرویسم کنه اما از بس استرس گرفته بود کل صورتش پف کرده بود و شبشم همش میگفت رضا تو بازداشتگاه چجوری سر میکنه...اخه گرماییه و اونجا براش کولر نمیزنن... یکی از دالیلی که بابام هیچی بهم نگفت میدونی چی بود ؟ به نظرم دلیلش این بود که خودشم درک درستی از این محیط ها داشت... بابام سه سال اسیر بود و تو بغداد اسیر صدام حسین بود... بخاطر همین وقتی فهمید یه همچین اتفاقی برام افتاده انگاری یاد اسارت خودش افتاده بود... خالصه بعد کیلومتر ها رانندگی ر سیدیم خونه و من بالفاصله رفتم تو اتاقم... کال هیشکی نمیدونست چکار کردم ... فقط میدونستن یه چیزی شده که من گرفتار شدم. از اونجا بود که من شروع کردم به پوست اندازی... تو کما رفته بودم انگار...کال هنگ بودم... یه حس خالی شدن داشتم. انگاری دیگه هیچی برام مهم نبود... ساعت ها میشستم و یه گوشه اتاق رو نگاه میکردم. تموم خط هامو شکونده بودم و رسما با همه کس و همه چی کات کرده بودم... منی که همش با ماشین بیرون بودم و فوق العاده رفیق باز بودم اما یهو احساس بی میلی به همه چیز و همه کس پیدا کردم...تنها چیزی که دوست داشتم این بود که یکی برام از خدا بگه... دوست داشتم از خدا بشنوم. همش تو گوگل سرچ میزدم خدا کجاست.خدا چکار میکنه.خدارو کی درست کرده.خدا چیه.خدارو کی افرید خدا مال کجاست.خدا مال کیاست... همه چیم شده بود خدا... حس کردم ته خطم... شایدم پایین تر از ته خط. هیچی برام مهم نبود... همه میگفتن رضا بیا بیرون میگفتم نمیام. تو اتاقم بودم و اصال بیرون نمیرفتم. برام وقت روانشناس گرفتن اما گفتم نمیام. هیچی برام مهم نبود.دم پنجره میشستم به آسمون نگاه میکردم و باالی پنج ساعت بهش خیره میشدم... این اتفاقات بین تاریخ ۲۱ مرداد تا ۳۰ مرداد سال ۱۳۹۳ رخ داده بود...متاسفانه خیلی حساس شده بودم و از صدای همه متنفر بودم.چند بارم با اعضای خونواده درگیر شده بودم که آرومتر حرف بزنن.دوست داشتم هیشکی حرف نزنه و همه ساکت باشن.... نمیخوام بگم افسرده بودم ...نه...من فقط دوست نداشتم کسی حرفی بزنه چون همه جوره به ته خط رسیده بودم.عین یه تیکه گوشت افتاده بودم گوشه خونه و حتی حوصله نداشتم تا سر کوچه برم. فقط تنها چیزی که دوست داشتم @shahid1384torji
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[ ]💡 🎁 تنهـــا کسی کـــه میتـــونه تـــورو نجـــات بـــده فقـــط خـــودِ تـــو هستـــی🙃🤗 🎁اگـــه خـــودت بخـــوای؛ هیچـــکس نمیتـــونه جلـــوی تو رو بگیـــره😎💪🏻 🎥 ۳ @shahid1384torji
Wind (1).mp3
6.43M
چشماتو ببند و فقط گوش کن با آرامش به چیزی فک نکن بزار کمی دور بشی از این همه هیاهو تو میتونی ♥️@shahid1384torji
15.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اولین حضور پدر و مادر شهید مدافع حرم مسعود عسگری در محل شهادت فرزندشان در سوریه🌹 @shahid1384torji
▪️۱۰ اسفند ماه سالروز شهادت شهید امیر حاج امینی صاحب این تصویر بی مثال است💔 بخشی از متن وصیتنامه شهید حاج امینی: 🔻ای کسانی که این نوشته را می خوانید، اگر من به آرزویم رسیدم و دل از این دنیا کندم، بدانید که نالایق ترین بنده ها هم می توانند به خواست او، به بالاترین درجات دست یابند. البته در این امر شکی نیست ولی بار دیگر به عینه دیده اید که یک بنده گنهکار خدا به آرزویش رسیده است.🕊 @shahid1384torji
✨سالروز شهادت،شهیداحمد محمد مشلب✨ 🧔🏻اسم جهادی:غریب طوس🧔🏻 🌃محل تولد:شهرستان نبطیه محله ی السرای🌃 🌹تاریخ تولد:۱۹۹۵/۸/۳۱میلادی🌹 🥀تاریخ شهادتش:۲۰۱۶/۲/۲۹🥀 🌇محل شهادت:تل حمام روستایی در جنوب حلب🌇 👨🏻‍🎓درجه علمی:فارغ التحصیل هنرستان امجاد است👨🏻‍🎓 💫نفرهفتم درلبنان ورشته اش تکنولوژی اطلاعات (انفورماتیک)است💫 🥀آرامگاه: محل شهدای نبطیه کلام شهید⇩ زینب گونه زندگی کنیم:) به قول داداش احمد: حجاب های امروزی اون حجاب سیده زینب نیست! بعضی ها باشال انداختن و پوشیدن شلوار تنگ و آرایش کردن فقط می خوان خودشونونمایان کنن. باقی مردم راهم به این کار دعوت میکنن، امابه خدا این کاردرستی نیستا((💔 شاید راحت باشی امامیدونی که این دنیا فانی یه روزی تموم میشه تمام خوشگذرونی های تو تموم میشه دیگه نمی تونی خوشگذرونی کنی!! 💔 برای ساختن این دنیا قیامتمان را خراب نکنیم:) امروز سالروز شهادت این شهید بزرگوار است🥺 برای شادی روحش فاتحه ای قرائت کنید✨ @shahid1384torji
○•🌱 سالࢪوز شہادتـت مبـࢪوڪ ʝơıŋ➘ @shahid1384torji
سالروز شهادت شهید قسمتی از وصیت‌نامه تکان دهنده شهید امیر حاج امینی: اگر به واسطه خونم حقی بر گردن دیگران داشته باشم، به خدای کعبه قسم از مردان بی‌غیرت و زنان بی‌حیا نمیگذرم. شادی روحش صلوات ʝơıŋ➘ |❥@shahid1384torji