eitaa logo
شهید تورجی زاده🥰
398 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2.5هزار ویدیو
28 فایل
«بسم الله الرحمن الرحیم» آقا محمد رضا خیلی فاطمه زهرا (ع) را دوست داشت گونه ای که پهلو و بازویش به عشق مادر کبود شد 😓و ترکش خورد آخرین باری که داشت می رفت جبهه سپرده بود برایش همسر پیدا کنن ولی شهید شد😓 برای همین خیلی از بخت های جوانان را باز کرده
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 5⃣1⃣ 🍀وقتی که مشغول به کار شدم حساب سال داشتم. یعنی همه ساله اضافه درآمدهای خودم را مشخص می‌کردم و یک پنجم آن را به عنوان خمس پرداخت می‌کردم. با اینکه روحانیان خوبی در محل داشتیم اما یکی از دوستان گفت: یک پیرمرد روحانی در محل ما هست خمس را ایشان بده و رسیدش را بگیر. ☘ در زمینه خمس خیلی احتیاط می کردم. مراقب بودم که چیزی از قلم نیفتد. من از اواسط دهه ۷۰ مقلد رهبر مقام معظم انقلاب شدم، یادم هست آن سال خمس من به ۲۰ هزار تومان رسید. وقتی خمس را پرداخت کردم به آن پیرمرد تاکید کردم که رسید دفتر رهبری را برایم بیاورد. هفته بعد وقتی رسید همه را آورد. 🍃 با تعجب دیدم که رسید دفتر آیت الله ...است!گفتم: این رسید چیه! اشتباه شده من به شما تاکید کردم مقلد رهبری هستم. او هم گفت فرقی ندارد! با عصبانیت برخورد کردم و گفتم باید رسید دفتر رهبری را برایم بیاورید من به شما تاکید کردم که خمس من می‌خواهم به دفتر ایشان برسد. 🌿هفته بعد یک رسید بدون مهر برایم آورد که نفهمیدم صحیح است یا نه. از آن سال بعد هم خمسم رامستقیم به حساب اعلام شده توسط دفتر رهبری واریز می‌کردم. یکی دو سال بعد خبر دار شدم پیر مرد روحانی از دنیا رفت بعدها متوجه شدم که این شخص خمس چند نفر دیگر را همینجور جابجا کرده. ♦️همین پیرمرد را دیدم اوضاع آشفته حالی داشت، در زمینه حق الناس به خیلی ها بدهکار و گرفتار بود. برخی آدم های عادی وضعیت بهتری از این شخص داشتند. پیرمرد پیش من آمد و تقاضا کرد حلالش کنم؟ انقدر اوضاع او مشکل داشت با رضایت من چیزی تغییر نمی کرد. ♻️من هم قبول نکردم. در اینجا بود که جوان پشت میز به من گفت: این هایی که می بینی این کسانی که از شما حلالیت می‌طلبند یا شما از آنها حلالیت می طلبی کسانی هستند که از دنیا رفته اند .حساب آنها که هنوز در دنیا هستند مانده تا زمانی که آنها هم در بر زخ وارد شوند. دوباره در زمینه حق الناس با من صحبت کرد و گفت: وای به حال افرادی که سالها عبادت کرده اند اما حق الناس را رعایت نکردند. ♻️ این را هم بدانیم اگر کسی در زمینه حق الناس به شما بدهکار بود و او را در دنیا ببخشید ۱۰ برابر آن در نامه عمل ثبت می‌شود اما اگر به برزخ کشیده شود همان مقدار خواهد بود. اما یکی از مواردی که مردم نسبت به آن دقت کمتری دارند حق الله است می گویند دست خداست و ان شاالله خداوند می‌گذرد. ❎ حق الناس هم که مشخص است، اما در مورد حق النفس یعنی حق بدن ً حساسیتی بین مردم دیده نمی شود! گویی حق بدن را هم خدا بخشیده اما در آن لحظات وانفسا موردی را در پرونده ام دیدم که مربوط به حق و در حق النفس می‌شد. 💠در روزگار جوانی با رفقا و بچه‌های محل برای تفریح به باغ های اطراف شهر رفتیم، کسی که ما را دعوت کرده بود قلیان را آماده کرد و با یک بسته سیگار به سمت ما آمد. از سیگار نفرت داشتم آن روز با وجود کراهت برای اینکه انگشت‌نما نشوم سیگار را از دست آن آقا گرفتم و شروع به کشیدن کردم. حالم بد شد سرفه کردم انگار تنگی نفس داشتم بعد از آن دیگر هیچ وقت سراغ قلیان و سیگار نرفتم. ♨️این صحنه را به من نشان دادند و گفتند تو که میدانستی سیگار ضرر دارد چرا همان یک بار را کشیدی؟؟ تو حق النفس را رعایت نکردی و باید جواب بدهی! انسان های مذهبی و خوبی را میدیدم که به حق النفس اهمیت نداده بودند و آنها به خاطر سیگار قلیان به بیماری و مرگ دچار شده بودند و در آن شرایط به خاطر ضرر زدن به بدن گرفتار بودند... ... شهید تورجی زاده🥰 @shahid1384torji
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 به روایت شهید 🌷 روزی که خبر شهادت فرزندم را شنیدم از صبح آیه شریف "ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا  بل احیا عند ربهم یرزقون" ورد زبانم بود و خاطرم هست روزه بودم. نزدیک ظهر بود که دیدم یکی از دخترانم به خانه آمد اما چهره اش آرام نبود. چندبار پرسیدم: «چیزی شده که آنقدر بهم ریخته ای؟» گفت: «نه. فقط آقا جواد مجروح  شده است.» دیدم چشمان دخترم اشک داشت. گفتم: «مادر! می دانم آقاجواد شهید شده است. به من بگو چون از صبح انگار به من تلقین شده است که امروز خبر شهادتش را می شنوم.» همین موقع بود که دیدم جمعی از فامیل و همسایه ها وارد منزل شدند برای تسلی دادن.. خداوند در قران فرموده وعده من حق است و عملی می شود. اگر بپذیریم وعده مرگ و شهادت هر انسانی آنطور رقم می خورد که تقدیر خداوند است، دیگر دلیلی ندارد برای رفتن فرزندمان به جبهه دفاع از حرم اهل بیت(ع) ممانعت کنیم... ღ꧁ღ╭ ❤️ َاَللٰهُـمَ ؏َجَّل لِوَلیِڪ اَلفَرَجــ❤️⊱╮ღ꧂ღ 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• شهید تورجی زاده🥰 @shahid1384torji
CQACAgQAAxkBAAEwGnxgucA83ftfAduz2uGSkF0FyaHiGgACSQUAAmj6KVOWTVG_s2C-mR8E.mp3
4.68M
🎧 فوق العاده شنیدنی❤️ 🎤 حجت الاسلام والمسلمین ✅ با امام زمان (عج) شوخی می کرده از بس با آقا صمیمی بوده ... ღ꧁ღ╭ ❤️ َاَللٰهُـمَ ؏َجَّل لِوَلیِڪ اَلفَرَجــ❤️⊱╮ღ꧂ღ 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• شهید تورجی زاده🥰 @shahid1384torji
نمازی پر ثواب.MP3
869.7K
💠 با این عمل ساده در نمازهای مستحبی ، پرثواب ترین عمل آن روز را نصیب خود کنید.😍 🔶 منبع : کتاب ثواب الاعمال شیخ صدوق شهید تورجی زاده🥰 @shahid1384torji
6.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اونایی که حسیــــن ندارن هیچی ندارن! +اینقدر ماها گرفتاریم...(:💔! شهید تورجی زاده🥰 @shahid1384torji
بسم الله الرحمن الرحیم
🌸🌿 با صدای عقیله سرمو ب طرفش چرخوندم و گفتم: - ها ؟! +دارم میگم بیا ب رنگ رنگی پیام بدیم سرکاری -یهو اگه بفهمه چی + شمارمون رو نداره ک -بلاخره،اگه خبر دار بشه +اولا اگه خودمون چیزی نگیم نمیفهمه دوما یه چیزی میگیم حالا -من همین الان بگم که مخالفم محدثه از راه رسید و روی دسته مبل نشت، محدثه : از خواب منو بیدار کردین ک چی بشه؟ من:میتونستی نیای مگه مجبورت کردن محدثه:اره جون خودت... و شکلک در آورد عقیله:محدثه نظر تو چیه محدثه:درباره ی؟! عقیله:به رنگ رنگی پیام بدیم محدثه:چیکارش کنیم عقیله:هیچی در حد سرگرمی محدثه:خوب پیام بدیم هر دوشون سرشونو ب طرفم مایل کردن و این ینی تو هم باید قبول کنی وگر ن ... حالت ترس گرفتم و دستامو به حالت تسلیم بالا بردم و گفتم: اخ باشه قبول عقیله از روی کارت شناسایی ک هممون به گردن داشتیم شماره رنگ رنگی رو تو گوشیش ذخیره کرد و براش نوشت سلام و فرستاد من:همین؟! عقیله:انتظار نداری ک دختر خاله شم بعد از چند دقیقه ک سرگرم حرف زدن بودیم برا عقیله پیام اومد 🤫 خودش بود،رنگ رنگی نوشته بود شما ؟! حسنا از راه رسید و حالت کنجکاوی برا خودش گرفت. رو به عقیله گفت: -دارین چیکار میکنید به کی پیام میدادید ک تا من اومدم گوشی رو خاموش کردی +هیچکی، نباید گوشیمو خاموش کنم ینی بزارم روشن بمونه؟!😕 -من خو دیدم ک... محدثه ادامه حرفشو گرفت و گفت اونطوری ک تو میخوای بگی نیست . حسنا دست به کمر ایستاد و گفت:اول برو تو واتساپ تا من نگاه کنم بعد میرم از سر ناچار عقیله واتشو باز کرد و رف تو انتخاب مخاطبین و نشون حسنا داد و خداراشکر قانع شد و رفت واقعا یکی نیس ب ما بگه جدی جدی خیلی بیکارید، رنگ رنگی از راه رو وارد شد و گفت: شما چرا اینجایید برید آماده شید تا بریم حرم دم درب هتل دو سه تایی عکس گرفتیم‌ که از چشم رنگ رنگی دور نموند و جالب اینجاست ک همیشه وقتی مارو میدید که در حال عکس گرفتن بودیم از کوچه ک خارج شدیم همراه با خاله سمیه و خاله معصومه راهی بین الحرمین شدم تنها خیابونی ک دوسش دارم تنها جایی ک تو کربلا میشه توش آروم بود اصلا نمیتونم وصفش کنم،کربلا رویاییه... بعد از مسافت پیموده شده به یکی از درب های ورودی بین الحرمین رسیده بودییم. بین الحرمین مثه چهارسال قبل نبود نه،شاید هم اون دیدگاه من بود که عوض شده بود اصلا باورم نمیشه ک دوباره پا به بین الحرمین گذاشتم آقا جان.. تو که تو عرش خدا این همه هیئت داری تو که تو قلب خدا این همه عزت داری تو که با شخص خدا هر شب خلوت داری پس چرا به من محبت داری ؟... شرمنده شدم بس ک کرم داری حسین دستم رو گرفت ،دست علمدار حسین انظر علینا یا حسین باورش برام سخت بود دوست نداشتم اون لحظه ها تموم بشه من اینجا رو دوست دارم یه طوری میشه گفت عاشق اینجام ینی اینجایی ک من راه میرم یه روزی حضرت رقیه دوییده آخه.‌... مگه میشه نه اصلا باورم نمیشه اینجا باشم ینی جدی جدی من دعوت شدم من اینجام درست وسط بین الحرمین چند قدمی حرم اربابم حسین ؟! دست خاله سمیه ک تو دستام نشست از افکارم بیرون اومدم چشای اشکی مو به طرف چشای پف کرده ی خاله بر گردوندم و دیدم داره بهم میگه کفشاتو بیرون بیار وارد ک شدیم مستقیم رفتیم محضر سیدالشهدا لطفت میمونه یادم تو شلوغی ها راهمو وا کردی نزدیک تو ایستادم آقا جونم حسین. سر به ضریح دادم تو هم ایستادی مارو نیگاکردی پایین پات افتادم آقاجونم حسین بعد از زیارت با خاله ها اومدیم رو یکی از فرشا نشستیم از شدت گریه چشام نای باز شدن نداشت ولی هوای حرم خودمو از حال خودم بی خبر گذاشته و حالا در اینجا توی حرم کنار حسین در حال نفس کشیدن بودم . دو رکعتی نماز زیارت خواندیم و در حالی ک سعی میکردم به چیزی تکیه کنم زیارت عاشورا را از میان فهرست پیدا کردم و زمزمه وار خواندم چ خوب است یا اباعبدالله را با اشک و اه کنار خودش بخوانی و سلام را دست بر سینه روبه روی ضریح دهی . حرم حسین بن علی آدم را از خود به در میکند شاید هم من اینطور باشم ولی گمان میکنم همه این حس را در آن صحن با صفا داشته اند کم کم صدای ملکوتی اذان بلند میشد و ما در بین الحرمین به زیارت سقای کربلا عموجان عباس میرفتیم با همه ی توانم پاهایم را به روی زمین میکشیدم تا بتوانم تا آن سوی بین الحرمین را بیایم و اگر دست خاله حصار تنم نبود بی شک زمین خوردنم حتمی بود بعد از تپتیشی ک انجام شد وارد صحن شدیم همه عزم نماز کرده و در صف های ایستاده بودند از تجمع و جمعیتی ک برای نماز اقامه کرده بودند میشد فهمید جایی برای نشستن وجود ندارد و همچنان راهی ک به ضریح عمو میرسید مملوع از جمعیت بود گوشه کناری از در ورودی ایستاده بودیم ک در همان حوالی چشمم به مامانی ماشینی افتاد رو به خاله گفتم: خاله مامانی اونجاست اگه میخوای نماز بخونی کنارش جات میشه. اشکشو پاک کرد و گفت:پس اول تو برو ادامه دارد...
4_580047767255122501.mp3
4.91M
🚫نماز... نماز ...نماز 🚫 : استاد عالی 🔊حتما گوش کنید و اگر اشکی جاری شد برای عاقبت بخیری دیگران دعا کنید...⚘ ‼️بسیار تکان دهنده‼️ یا صاحب الزمان ادرکنی یا صاحب الزمان اغثنی 🎤 ✅ شهید تورجی زاده🥰 @shahid1384torji
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
「🖤🖇」 • • ط‌ُاَزاَوَّل‌جَواد؎‌ُمـٰااَزاَزَل‌فَقیر یٰااَیُّھَاالْجَوادتَصَدُّق‌عَلَے‌الفَقیر!ッ • • | ••📽🌿 ••🖇🖤 ❥•ツ•🦋•شهید تورجی زاده🥰 @shahid1384torji
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روضه بگیرید که شده وقت عزا مشکی بپوشید رفقا! آی رفقا! نم نمِ بارون با چشم گریون... ღ꧁ღ╭ ❤️ َاَللٰهُـمَ ؏َجَّل لِوَلیِڪ اَلفَرَجــ❤️⊱╮ღ꧂ღ 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• شهید تورجی زاده🥰 @shahid1384torji
📚 6⃣1⃣ 🔰در مورد تشکیل خانواده شاید احتیاجی به تذکری نباشد، چون در دین ما ازدواج، سنت پیامبر اسلام معرفی شده و تکامل نیمی از دین انسان مشروط به ازدواج و تشکیل خانواده است. 🍃وقتی هم که فرزندی متولد شود خیرات و برکات بر اهل خانه نازل می شود. اما باید این را هم اشاره کرد که در دنیا خیلی از مشکلات و به خصوص تشکیل خانواده همراه با سختی و گرفتاری است. خداوند در آیه ۴ سوره بلد می‌فرماید: به درستی که ما انسان را در سختی و رنج آفریده ایم. 🌟 اما در آن سوی هستی مشاهده کردم که هر بار انسان در کنار خانواده و همسر خود قرار می گیرد خیرات و برکات الهی بر او نازل می گردد. و برای همین است که پیامبر فرمودند: در پیشگاه خداوند تعالی نشستن مرد در کنار همسر خود از اعتکاف در مسجد من محبوب تر است 🍀از طرفی بسیاری از خیرات انسان توسط فرزند برای او ارسال می شود، شاید هیچ باقیات صالحاتی بهتر از فرزند صالح برای انسان نباشد. از نوجوانی یاد گرفته بودم که هر کار خوبی انجام می دهم یا اگر صدقه می دهم ثواب آن را به روح تمام کسانی که به گردن من حق دارند. از آدم تا خاتم و تمام اموات شیعه و پدران و مادران ما هدیه کنم. 🌿 به همین خاطر آن سوی هستی پدر بزرگم را همراه با جمعی که در کنارش بودند مشاهده کردم. آنها مرتب از من تشکر می‌کردند و می‌گفتند: ما به وجود اولادی مثل تو افتخار می‌کنیم. خیرات و برکاتی که از سوی تو برای ما ارسال شده بسیار مهم و کارگشا بود. ما همیشه برای تو دعا می کنیم تا خداوند بر توفیقات تو بیفزاید. 💠در میان بستگان ما خیلی از افراد در فامیل ازدواج می کنند، من هم با دختر دایی خودم ازدواج کردم. از طرفی بسیار اهل صله رحم هستم بیشتر مواقع به دنبال حل مشکلات فامیل هستم و به همه سر میزنم و برکت این مطلب را هم در زندگی خود دیده ام. 🔆 دعای خیلی از اهل فامیل همواره مشکل گشای گرفتاری‌های من بوده. حتی به من نشان دادند که در برخی از گرفتاری ها و مشکلات مردم و حوادث سختی که شاید منجر به مرگ میشد با دعای فامیل و والدین برطرف شده. 🌺 چرا که امام صادق می فرماید: صله ارحام اخلاق را نیکو، دست را با سخاوت، دل و جان را پاک، و روزی را زیاد میکند و مرگ را به تاخیر می‌اندازد. خیلی سخت بود. حساب و کتاب خیلی دقیق ادامه داشت .ثانیه به ثانیه را حساب می‌کردند. زمان‌هایی که در محل کار حضور داشتم را بررسی می‌کردند که به بیت المال خسارت زده ام یا نه. 💢 خدا رو شکر این مراحل به خوبی گذشت. زمان هایی را که در مسجد و هیئت حضور داشتم محاسبه کردند و گفتند دو سال از عمرت را اینگونه گذراندی که جزو عمرت حساب نمی کنیم‌. می توانیم به راحتی از این دوسال بگذریم. در آنجا برخی دوستان همکاران و آشنایان را می‌دیدم، بدن مثالی آنهایی را در آنجا می دیدم که هنوز در دنیا بودند! 🍀 می‌توانستم مشکلات روحی و اخلاقی آنها را ببینم، عجیب بود که برخی از دوستان همکارم را دیدم که به عنوان شهید و بدون حساب و بررسی اعمال به سوی بهشت برزخی می‌رفتند. چهره خیلی از آنها را به خاطر سپردم.به جوانی که پشت میز بود گفت: برای بسیاری از همکاران و دوستان از شهادت را نوشته‌اند به شرطی که خودشان با اعمال اشتباه توفیق شهادت را از بین نبرند. 💠 به جوان پشت میز گفتم: چه کار کنم که من هم توفیق شهادت داشته باشم؟ او هم اشاره کرد و گفت: در زمان غیبت امام عصر عجل الله ،رهبری شیعه با است. پرچم اسلام به دست اوست. همان لحظه تصویری از ایشان را دیدم! ... شهید تورجی زاده🥰 @shahid1384torji
📝 خاطره ای عجیب از یک شهید 🍃سوار یک ماشین شدیم. ما پشت ماشین نشسته بودیم و خودرو با سرعت حرکت می کرد. این ماشین هیچ حفاظی در اطراف خود نداشت. در سر هر پیچ دو نفر از کسانی که سوار شده بودند به پایین پرت می شدند! جاده خراب بود. ماشین هم با سرعت می رفت. یک باره به اطرافم نگاه کردم و دیدم فقط من در پشت ماشین مانده ام! سر پیچ بعدی آنقدر با سرعت رفت که دست من هم جدا شد و نزدیک بود از ماشین پرت شوم.اما در آن لحظه آخر فریاد زدم: یا صاحب الزمان (عج) 🍃در همین حال یک نفر دستم را گرفت و اجازه نداد به زمین بیفتم. من به سلامت توانستم آن گردنه ها را رد کنم. در همین لحظه از خواب پریدم. فهمیدم که باید در سخت ترین شرایط دست از دامن (عج) بر نداریم؛ و گرنه تندباد حوادث همه ما را نابود خواهد کرد..👌🏽🌿 🕊 https://eitaa.com/joinchat/1583022171Cf663fac596