"❁" #داستان_صوتی 🔺 #سیاحت_غرب 🔺 چرا گریه می کنید؟! های با شما هستم!!! مگر کر و کور شده اید که پاسخ مرا نمی دهید؟!! های با شما هستم... هر چه فریاد کردم کسی به من توجهی نکرد!! انگار اصلا مرا نمی بینند و صدایم را نمی شنوند!!! از این بی توجهی آنها سخت دلگیر شدم... #قسمت_اول #ماه_رجب #شهیدانه شمادعوت شدید •✾•🌿..🌺..🌿•✾• شهید تورجی زاده🥰 @shahid1384torji

"❁" #داستان_صوتی 🔺 #سیاحت_غرب 🔺 قلبم در حال ترکیدن است!!! از وحشت زبانم بند آمده... چهره هایشان چنان کِدِر و خشمگین است،که آرزو می کنم هیچ چشمی آنها را نبیند!!! گرزهایشان را بلند کردند و آماده زدن شدند... #قسمت_دوم #ماه_رجب #شهیدانه شمادعوت شدید •✾•🌿..🌺..🌿•✾• شهید تورجی زاده🥰 @shahid1384torji

"❁" #داستان_صوتی 🔺 #سیاحت_غرب 🔺 نمی دانم کِی خوابم برد؟! احساس می کنم در سمت راست و چپ من،دو نفر یکی خوش صورت و دیگری کریه المنظر نشسته اند!! اعضاء مرا جداگانه از پا تا سر بو می کشند!! حالا صدایشان را به وضوح می شنوم که میگویند: قلبش را ببین سیاه شده !!! قفسی آهنین آوردند...!!!!!!! #قسمت_سوم #ماه_رجب #شهیدانه شمادعوت شدید •✾•🌿..🌺..🌿•✾•https://eitaa.com/joinchat/1583022171Cf663fac596

"❁" #داستان_صوتی 🔺 #سیاحت_غرب 🔺 من اصلا راضی نیستم که او همراهم باشد! چرا که به شدت از او می ترسم... گفتم: اگر به دوراهی برسیم،راه منزل را میدانی؟ گفت:نمی دانم !! گفتم: من تشنه ام،در این نزدیکی ها آب هست؟ گفت:نمی دانم!! گفتم:پس چه میدانی که همراه من شده ای؟؟!! گفت:همینقدر میدانم که چون سایه ی تو از اول عمرت همراهت بوده ام و از تو جدایی ندارم!...مگر خدا کمکت کند که از دست من خلاص شوی !!... گیر عجب دشمن آشکاری افتادم؟؟! #قسمت_چهارم #ماه_رجب #شهیدانه شمادعوت شدید •✾•🌿..🌺..🌿•✾• شهید تورجی زاده🥰 @shahid1384torji

"❁" #داستان_صوتی 🔺 #سیاحت_غرب 🔺 گفت: در آن مکان آب وجود دارد،اگر تشنه ای برویم آب بخوریم... در دل با خود گفتم: این ملعون از کجا به تشنگی من پی برد؟! نباید به حرفش گوش بدهم چون او ذاتاً دروغگوست... اما بی آب که درخت سبز نمی روید؟! از راه خارج شدیم و بعد از طی کردن مسیری سخت به آن درختان سبز رسیدیم......اما هیچ آبی در کار نیست!!! صدای قه قهه ی خنده هایش گوشم را آزار میدهد..... #قسمت_پنجم #ماه_رجب #شهیدانه شمادعوت شدید •✾•🌿..🌺..🌿•✾• شهید تورجی زاده🥰 @shahid1384torji

"❁" #داستان_صوتی 🔺 #سیاحت_غرب 🔺 با هزار بدبختی خود را به راه کشیدم...دهانم زخم و دست و پایم بر اثرضربه های مرد چوب به دست شکسته است!! به یاد هادی افتادم و سخت گریه ام گرفته... این ملعون در بالای سرم ایستاده و به من می خندد!! #قسمت_ششم #ماه_رجب #شهیدانه شمادعوت شدید •✾•🌿..🌺..🌿•✾• https://eitaa.com/joinchat/1583022171Cf663fac596 شهید تورجی زاده🥰 @shahid1384torji