2_5352976525945736661.mp3
27.28M
صوت کامل سخنرانی #استاد_شجاعی
در شب مبعث ـ ۹۹.۱۲.۲۰
گلزار شهدا تهران
شهید تورجی زاده🥰
@shahid1384torji
پیام بعثت.mp3
6.83M
#تلنگری
🌟 بعد از قرنها جدایی انسانها از مقام وحی؛
خداوند در بیست و هفتمین شب از ماه عظیمالقدر رجب، دوباره جریان وحی را به زمین، آغاز میکند... ولی بعنوان آخرین جریان وحی !
پس وحی بر رسولاللهص، باید کاملکنندهی همهی جریانهای وحی تاریخ باشد و تفاوتی با بقیهی پیامبران داشته باشد!
تفاوتی که بتواند تمام تاریخ را از جریان وحی بینیاز کند!
#استاد_شجاعی 🎤
شهید تورجی زاده🥰
@shahid1384torji
✨﷽✨
🌼زندگی موفق
✍حضرت محمد مصطفی (ص) می فرمایند: هر زنی که شوهرش را با زبان اذیت کند از او هیچ توبه و حسنه ای قبول نمیشود تا این که شوهر از حق او راضی شود، اگرچه روزها روزه بدارد و شبها را در عبادت باشد بندهها آزاد کند و اسب های نیکو در راه خدا برای جهاد بدهد پس او اول کسی است که وارد آتش میشود و همچنین است مردی که نسبت به زنش ظالم و ناسازگار باشد.
📚مکارم الاخلاق فی حق الزوج و المراه
💥ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩﻫﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﻫﻤﺴﺮﺗﺎﻥ ﺍﻧﺘﻘﺎﺩ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﻪ ﻣﺮﻭﺭ ﺑﻪ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽﺗﺎﻥ ﺧﺪﺷﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﯽﮐﻨﯿﺪ. ﺷﺎﯾﺪ ﺷﻤﺎ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﻫﻤﻪی ﺍﻧﺘﻘﺎﺩﻫﺎﯾﺘﺎﻥ ﻣﻨﺼﻔﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ؛ ﺍﻣﺎ، ﻭﻗﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﻧﺪ ﺭﺍ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﻫﯿﺪ ﺣﺮﻑﻫﺎﯾﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﻏُﺮ ﻭ ﻧِﻖ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺩﺭ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﻫﺮ دو ﻧﻔﺮِ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ کند. ﺑﺎﯾﺪ ﯾﮏ ﺟﺎ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﻧﺪ ﺭﺍ ﻗﻄﻊ ﮐﻨﯿﺪ چون ﻗﺮﺍﺭ ﻧﯿﺴﺖ ﺷﻤﺎ ﻫﻤﺴﺮﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺮﺑﯿﺖ کنید.
👈برای داشتنِ زندگی موفق تلاش کنیم.
🌸عید مبعث مبارکباد
https://eitaa.com/joinchat/1583022171Cf663fac596
〰🚦
یکی از بچه ها به شوخی پتویش
را پرت کرد طرفم.
اسلحه از دوشم افتاد
و خورد توی سر کاوه.
کم مانده بود سکته کنم؛
سر محمود شکسته بود
و داشت خون می آمد.
با خودم گفتم:
الان است که یک برخورد ناجوری
با من بکند. چون خودم را
بی تقصیر می دانستم،
آماده شدم که اگر حرفی،
چیزی گفت،
جوابش را بدهم.
کاملاً خلاف انتظارم عمل کرد؛
یک دستمال از تو جیبش در آورد،
گذاشت رو زخم سرشو بعد از
سالن رفت بیرون.
این برخورد از صد تا توگوشی
برایم سخت تر بود.
دنبالش دویدم.
در حالی که دلم می سوخت،
با ناراحتی گفتم:
آخه یه حرفی بزن،
چیزی بگو،
همانطور که می خندید گفت:
مگه چی شده؟
گفتم: من زدم سرت رو شکستم،
تو حتی نگاه نکردی ببینی کار کی
بوده همان طور که خون ها را پاک
می کرد، گفت:
این جا کردستانه،
از این خون ها باید ریخته بشه،
این که چیزی نیست.
چنان مرا شیفته خودش کرد که
بعدها اگر می گفت:
بمیر، می مردم..
به نقل از ابراهیم پور خسروانی دوست شهید
*شهیدمحمودکاوه
#سنگرخاطرات
شهید تورجی زاده🥰
@shahid1384torji
هدایت شده از چالش🤩
✅رویا
سین بزن برنده گوشی تو عکس شو
آیدی برای اسم نویسی
و سین خریدن
@Pplkmi
آیدی کانال
@Rxs_clip_siah_sfid
❤️❤️❤️
#داداش رضا
#ازسفیرابلیس_تاسفیرپاکی
قیمت شانزدهم
یه چیزی بگم بهت ؟
سعی کن زیاد رو خودت حساب باز نکنی.
زیاد من من من نکن...
تو فقط وظیفت اینه که به الهاماتت عمل کنی و مسیری که خدا برات داره طراحی میکنه رو بیای.
رو عقلت زیاد حساب باز نکن که بخوای مسیری که خدا برات طراحی کرده رو تحلیل کنی...
عقل مگه چیه؟
همش تجربیاتته دیگه...
سعی کن زندگیتو وقتی دست خدا سپردی انقد دل دل نکنی که هی به خدا بگی :
چجوری ..مگه میشه؟ نه نمیشه...
این چیزاش به ما ربطی نداره...
اگه اینارو میگی چون رو خودت حساب باز کردی و به خدا قلبا اعتماد نداری...
لطفا تو کار خدا دخالت نکن و بذار اهسته آهسته هدایتت کنه...
وقتی رو خودت حساب باز میکنی دیگه نمیذاری خدا هدایتت کنه...
وگرنه اگه رو خودت حساب باز کنی اینجوری خیلی زجر میکشی...و همیشه ترس داری..
هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر
آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم
هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر
رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر
موالنا
یاد خدا بیامرز مرغ عشقام افتادم...
دو تا مرغ عشق داشتم ۱۵ تا شده بودن.... هی تخم میذاشتن هی جوجه میاوردن...وقتی میخواستم قفس رو باز کنم و براشون غذا بریزم در حد مرگ استرس میگرفتن و میترسیدن...
ولی من فقط میخواستم غذا بریزم براشون.اما میترسیدن ....خیلی میترسیدن.خودشونو به قفس
میزدن محکم....
یاد خدا افتادم . خدا هم میخواد هدایتمون کنه ما جیغ میزنیم...
هی میگیم : نههههه
میگیم نمیشههههه....چجورییییی !!! نههههه !!! خدااااا کجایییییی ! چرا اینجوری میکنییییی ؟؟؟
خداااااا
از این مسیر نمیشهههههههه
خدا میگه : بابا صبر کن... این اتفاق کلی نعمت و موهبت پشتشه ! صبر کن...قضاوت نکن...چرا
اعتماد نداری خب...
هه...
یه مثال دیگه بزنم؟
میگن شرط اصلی اینکه بتونی یه اسب خوب تربیت کنی اینه که باید اسب بهت اعتماد کنه...وگرنه
هرگز نمیتونی تربیتش کنی و حتی بهش غذا بدی...چون تا تورو میبینه بهت حمله میکنه و گازت
میگیره !
چی بگم واال...
بچه ها ؟
میدونی مشکل مرغ عشقم چی بود؟
مشکل مرغ عشقام این بود که با عقل خودشون داشتن منو قضاوت میکردن...بخاطر همین تا دستمو
میکردم تو قفس که اب و غذاشونو درست کنم فکر میکردن میخوام اذیتشون کنم بخاطر همین
خودشونو محکم به قفس میزدن...
هه...
چقدر جالب...
ما هم با عقل خودمون خدارو قضاوت میکنیم و...رو عقلت حساب باز نکن!!!
اون چیزی که تو اسمشو میذاری منطق... همش ترساته...نه منطق...
تازه؟
منطق خدا با منطق تو فرق داره.
راستی خیلی معذرت میخواما... چی باعث شده فکر کنی خیلی حالیته ؟
واقعا چی ؟
نکنه رو خودت خیلی حساب باز کردی؟؟
اوکی...
بروبا ترسات زندگی کن.
خدا هم تورو به خودت واگذار میکنه...
انقدر ادامه بده تا خسته بشی...
تهش میفهمی که باید رو خدا حساب کرد ...نه ر و خودت.
کسی که به خدا اعتماد داره اوال به الهاماتش گوش میده و بعدشم اهسته اهسته جلو میره و
مسیرشو قضاوت نمیکنه و نمیترسه...
چون خدا پشتشه...
اصال میدونی خدا یعنی چی؟
خدا یعنی همه چی...
چقدر قدرت خدارو باور داری واقعا؟
خدا تو قران گفته ایمان بیاری این دنیا و اون دنیا نمیذارم اندوهگین و غمگین بشی...
ایمان یعنی عزیز من برو بخواب فکر خیال نکن.تو مگه توکل نکردی ؟ خب دیگه نگران نباش.خدا
کمکت میکنه.
لطفا رو عقل و منطق خودت انقدر حساب باز نکن !!!
اینجوری نمیذازی خدا هدایتت کنه.عموم کسایی که فکر و خیال میکنن به خدا اعتماد ندارن.به عقل و منطق خودشون اعتماد دارن.
بخاطر همین خدا هدایتشون نمیکنه.
شرط اصلی هدایت اعتماده...
انتخاب با خودته...یا به خدا اعتماد کن و حرکت کن...یا انقدر بشین فکر و خیال کن )به قول خودت
منطقی فکر کردن ( که خسته بشی و روز به روز ترسات بیشتر بشه...
اون مرغ عشق هم منطقی فکر میکرد که خودشو میکوبید به قفس و دستمو گاز میگرفت!
من قصد کمک داشتما...اما حالیش نمیشد.فکر میکرد میخوام اذیتش کنم...تو دلم کلی بهش بد و
بیراه گفتم !
گفتم چقدر تو خنگی...بابا میخوام کمکت کنم...چرا اینجوری میکنی...
اما اون با عقل غریزیش داشت منو تحلیل میکرد...
راستی ؟
تو هم با عقل غریزیت خیلی وقتا خدارو روندیا...
مگه نه...
اینکه میگی خدا هست اما بهش اعتماد نداری و دلت آرومنیست و همش ترس داری نشونه چیه
واقعا؟
یه خواهش کنم؟
خواهش من اینه که اجازه بده خدا هدایتت کنه.همین....
اون منطقی که تو روش حساب باز کردی اگه تو افریقا به دنیا میومدی کال مدلش فرق میکرد...
منطق تو همش از تجربیاتته...
تجربیاتت و ورودی هات و شنیده هات و دیده هات ... اینا به مرور منطقت رو ساخته...
حاال تو داری با این منطق خدارو میسنجی و قضاوت میکنی...
هیچوقت با منطق اکتسابیت خدارو نسنج..
شهید تورجی زاده🥰
@shahid1384torji
🔆 #پندانه
🔴 روزی که به عمل خیر محتاجیم
🔹"ابوذر" در خیمه خود در "بیابان" بود که "مهمانانی ناشناس و خسته" از گرما وارد شده و به او پناه آوردند.
🔸ابوذر به یکی از آنها گفت:
"برو و شتری نیک برای ذبح بیاور که مهمان حبیب خداست."
🔹"مرد مهمان" بیرون رفت و دید ابوذر بیش از چهار شتر ندارد.
"دلش سوخت و شتر لاغری را آورد."
🔸ابوذر شتر را دید و گفت:
چرا "شتر لاغر" را آوردی؟!
مهمان گفت:
بقیه را گذاشتم برای روزی که به آن "احتیاج داری."
🔹ابوذر تبسمی کرد و گفت:
"بالاترین نیازم روزی است که در قبر مرا گذاشتهاند و به عمل خیر محتاجم و چه عمل خیری بالاتر از اینکه مهمان و دوست خدا را شاد کنم. برخیز و چاقترین شتر را بیاور.
✅شهید تورجی زاده🥰
@shahid1384torji