هدایت شده از صبحانه ای با شهدا
5.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌امیر؛ نوجوان ۱۵ ساله، چهل سال زخم اسارت را با خود دارد
🔸در سال ۱۳۶۲، امیر پانزدهساله در اردوگاه اسرا حضور داشت. او را گرفتند و به اتاقی بردند تا اعتراف بگیرد.
🔹صدای ۳۰۰ تا ۴۰۰ ضربه کابل در همان اتاق به گوش میرسید و بعد از چند دقیقه، او را گرفتند و به اتاق دیگری بردند.
▪️امیر تا صبح صدایش به گوش میرسید که ناله میکرد و میگفت «سوختم، سوختم».
▫️دیگر اسیران فکر میکردند که دردش از ضربههای کابل است. صبح که شد، اولین نفرانی که رفتند او را دیدند، دیدند کف پایش را اتو کردهاند و با پای پیاده روی ریگها کشان کشان آورده بودند.
□با این حال، امیر هیچ چیزی را لو نداد. او کوچکترین اسیر اردوگاه بود، اما سکوت و پایداریاش چراغ ایمان و مقاومت را در دل همه روشن نگه داشت.
●چهل سال از آن روزها گذشته است، اما زخمهای اسارت هنوز با او ماندهاند. پایش هر روز درد میکشد و امیر میگوید:«درد این درمانها از شکنجههای آن روزها بیشتر است…»
○وقتی دنبال بیمه رفت، شنید که زخمهایش جزو عملهای زیبایی محسوب میشوند و بیمه شامل آن نمیشود
🔻این فیلم تقدیم میگردد به همه کسانیکه در نظام جمهوری اسلامی ایران مسئولیتی عهدهدار هستند و چشم به خیلی از واقعیتها بستن، شاید با مشاهده این کلیپ از خواب غفلت بیدار شوند.
#خاطراتاسارت
#خائنینداخلی
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید:
https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671