هدایت شده از صبحانه ای با شهدا
📌یاد خدا در دل اسارت؛ وقتی صدای دعای کمیل از رادیوی ابوغریب شنیده شد
🔸اولین بار این فراز از دعای کمیل را در زندان ابوغریب شنیدم؛ جایی که از دنیا و خبرهای ایران دور بودیم.
🔹بعد از ماهها بیخبری، با یک رادیوی ترانزیستوری که از یکی از نگهبانها گرفته بودیم، توانستیم صدای ایران را بشنویم.
▪️به خاطر محدودیت باتری، فقط قرار بود اخبار ساعت ۱۲ شب را گوش کنیم؛ اما یک شب مسئول رادیو چند دقیقه زودتر آن را روشن کرد.
▫️ناگهان این فراز از دعای کمیل پخش شد: يا مَنِ اسْمُهُ دَواءٌ وَ ذِكْرُهُ شِفاءٌ وَ طاعَتُهُ غِنىً اِرْحَمْ مَنْ رَأسُ مالِهِ الرَّجاءُ وَ سِلاحُهُ الْبُكاءُ
□در آن تاریکی و بیپناهی، این کلمات مثل آبی بر آتش دلهایمان بود. همانجا قرار گذاشتیم هفته بعد زودتر رادیو را روشن کنیم تا دعای کمیل کامل را بشنویم.
●آن شب برای اولین بار فهمیدم «علی» که بود؛ نه پادشاهی با دربار، بلکه بندهای که با همه عظمتش، خود را کوچکترین در برابر خدا میدید.
○در دل اسارت، در عمق فشار و بیخبری،دعای کمیل برایمان مرهم و پناه شد.امروز هم که سالها از آن شبها گذشته، هنوز وقتی میگویم:يا مَنِ اسْمُهُ دَواءٌ...اِرْحَمْ مَنْ رَأسُ مالِهِ الرَّجاءُ...
🔻احساس میکنم دوباره در همان بند ابوغریب ایستادهام؛دل خسته، اما امیدوار.خدایا، ارحم... الهی العفو.
سید جمشید اوشال
پنجشنبه، ۱۷ مهر ۱۴۰۴
#خاطراتاسارت
#هشتسالدفاعمقدس
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید:
https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
هدایت شده از صبحانه ای با شهدا
5.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌امیر؛ نوجوان ۱۵ ساله، چهل سال زخم اسارت را با خود دارد
🔸در سال ۱۳۶۲، امیر پانزدهساله در اردوگاه اسرا حضور داشت. او را گرفتند و به اتاقی بردند تا اعتراف بگیرد.
🔹صدای ۳۰۰ تا ۴۰۰ ضربه کابل در همان اتاق به گوش میرسید و بعد از چند دقیقه، او را گرفتند و به اتاق دیگری بردند.
▪️امیر تا صبح صدایش به گوش میرسید که ناله میکرد و میگفت «سوختم، سوختم».
▫️دیگر اسیران فکر میکردند که دردش از ضربههای کابل است. صبح که شد، اولین نفرانی که رفتند او را دیدند، دیدند کف پایش را اتو کردهاند و با پای پیاده روی ریگها کشان کشان آورده بودند.
□با این حال، امیر هیچ چیزی را لو نداد. او کوچکترین اسیر اردوگاه بود، اما سکوت و پایداریاش چراغ ایمان و مقاومت را در دل همه روشن نگه داشت.
●چهل سال از آن روزها گذشته است، اما زخمهای اسارت هنوز با او ماندهاند. پایش هر روز درد میکشد و امیر میگوید:«درد این درمانها از شکنجههای آن روزها بیشتر است…»
○وقتی دنبال بیمه رفت، شنید که زخمهایش جزو عملهای زیبایی محسوب میشوند و بیمه شامل آن نمیشود
🔻این فیلم تقدیم میگردد به همه کسانیکه در نظام جمهوری اسلامی ایران مسئولیتی عهدهدار هستند و چشم به خیلی از واقعیتها بستن، شاید با مشاهده این کلیپ از خواب غفلت بیدار شوند.
#خاطراتاسارت
#خائنینداخلی
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید:
https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671