eitaa logo
به محفل شهدا خوش آمدید
124 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
5.3هزار ویدیو
2 فایل
شهادت یعنی ... متفاوت به آخر رسیدن وگرنه مرگ پایان همه قصه هاست 🌷 @Ekram_93 «اخْتِمْ لَنَا بِالسَّعَادَةِ وَ الشَّهَادَةِ فِی سَبِیلِک» ♡خدایا سرانجام ما را سعادت و شهادت در راه خودت قرار ده.‏♡
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 در اولین ماموریتش چهار ماه در پاوه ماند و در درگیری با اشرار از ناحیه سر مجروح شد. هر چه اصرار كردیم تا جهت مداوا به بیمارستان سپاه برود قبول نمی‌كرد. آنقدر در استفاده از دقت داشت كه می‌گفت: این كار برای سپاه خرج بر‌می‌دارد، درست نیست و حدود سه هفته جهت پانسمان به دكتر مراجعه می‌كرد و زحمت راه و هزینه آن را متقبل می‌شد تا در هزینه‌ها صرفه‌جویی كرده و این مبالغ برای جبهه هزینه شود و پس از بهبودی از آنجا كه به برادرش حسن علاقه زیادی داشت دوباره عازم كردستان شد و یكماه همانجا ماند و هر بار كه حسن او را به ترمینال می‌آورد تا به تهران باز گردد، هنگام مراجعت به مقر، را زودتر از خود در آنجا می‌دید. عشق به حضور در جبهه‌ها همه را مات و مبهوت ساخته بود. راوی : 🌹 🕊 شادی روح و 🌹 🕊🥀
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 آخرین بار كه به منطقه می‌رفت هر لحظه ضربان قلبش تندتر می شد . با ورود به منطقه عملیاتی «والفجر1» همه به دنبال معبری به آسمان چشم دوخته بودند که یك مین والمری استتار شده در زیر خاكها راهی از زمین به آسمان گشود و پاهای قطع شدند, صدای « یاحسین» ، یكبار دیگر زائر منطقه فكه را مَحرم راز دیگری كرد و ، شد. راوی : 🌹 🕊 🌹 🕊🥀
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 ماجرای پای قطع‌شده در ساکِ آقای عکاس شب بود. تاریک بود. با چند پرژکتور، حیاط را روشن کرده بودند. شلوغ بود. همه می‌خواستند پیکر مطهر ( سومین خانواده‌ی ) را که تازه در تفحص، شده بود، ببینند. میزی در حیاط گذاشته بودند تا او را غسل دهند. حاج "بهزاد پروین قدس" که از راه رسید، مثل همیشه ساک بر دوش بود. ناگهان از داخل ساک، چیزی درآورد که همه از تعجب مات ماندند. بسته‌ای را گشود و پای قطع شده‌ی را که هنگام انفجار مین والمری به وسط میدان مین ارتفاع 112 فکه افتاده بود، پیدا کرده و با خود آورده بود. خودش می‌گفت: در اهواز، وقتی ساکم رو گذاشتم زیر دستگاه اشعه تا وارد فرودگاه شوم، بچه‌های سپاه تعجب کردند. درِ ساک را که گشودم، همه کُپ کردند. پای قطع شده داخل ساک باعث شد تا همه بیایند بالای سرم. وقتی توضیح دادم که امروز در فکه به‌ رسیده و پیکرش رو بردن تهران و حالا من می‌خوام زود برم تهران تا این پای جامانده را به پیکرش ملحق کنم، مات و مبهوت اجازه دادند تا سوار هواپیما شوم. و بهزاد پایی را که جا مانده بود، به صاحبش ملحق کرد. 🌹 🕊 🌹 🕊🥀
پایِ جا مانده .. 🌷شهید حسین صابری تاریخ تولد: ۲۸ / ۲ / ۱۳۴۷ تاریخ شهادت: ۲۸ / ۳ / ۱۳۷۶ محل تولد: تهران محل شهادت: فکه *🌷راوی← شب بود. تاریک بود. با چند پروژکتور، حیاط معراج شهدا را روشن کرده بودند.💡شلوغ بود. همه می‌خواستند پیکر شهید "حسین صابری"(سومین شهید خانواده‌ی صابری) را که تازه در تفحص شهید شده بود، ببینند،🌱میزی در حیاط گذاشته بودند تا او را غسل دهند.🥀حاج "بهزاد پروین قدس"(عکاس دفاع مقدس) که از راه رسید، مثل همیشه ساک بر دوش بود.ناگهان از داخل ساک، چیزی درآورد که همه از تعجب مات ماندند.❗️بسته‌ای را گشود و پای قطع شده‌ی حسین را که هنگام انفجار مین والمری💥به وسط میدان مین ارتفاع 112 فکه افتاده بود،پیدا کرده و با خود آورده بود.🥀خودش میگفت: در اهواز، وقتی ساکم رو گذاشتم زیر دستگاه اشعه تا وارد فرودگاه شوم،بچه‌های سپاه تعجب کردند. درِ ساک را که گشودم، همه کُپ کردند.🥀پای قطع شده داخل ساک باعث شد تا همه بیایند بالای سرم.🥀وقتی توضیح دادم که حسین صابری امروز در فکه به‌شهادت رسیده و پیکرش رو بردن تهران و حالا من می‌خوام زود برم تهران تا این پای جامانده را به پیکرش ملحق کنم،مات و مبهوت اجازه دادند تا سوار هواپیما شوم.»✈️«.و بهزاد پایی را که جا مانده بود، به صاحبش ملحق کرد..»🥀شهید حسین صابری در شب اربعین حسینی به دنیا آمد و نامش حسین شد،🌱ایشان برادر شهیدان حسن و عباس صابری است که حسین بعد از دو برادرش کار عباس را ادامه داد و شهدا را تفحص می‌کرد🌱و عاقبت بر اثر انفجار مین💥۸ روز مانده به اربعین حسینی سال ۱۳۷۶ به شهادت رسید.*🕊️🕋 🖤🌷