eitaa logo
شهید هادی ذوالفقاری....♡
462 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2هزار ویدیو
37 فایل
خـوش اومدی رفیـق💚 دع‌ــوت شـده‌ی خـاصِ شهدا هستی..😍🌱 {کانال شهید مح‌ـمّدهادی ذوالفقاری♡} ✅خادم کانال جهت تبادل: ↬ @Ghaf_sin120 ✅ارتباط با مدیر کانال ↬ @Nazanin_hbi ___________ 🌴تاسیس.1400/2/7 ◆ @shahidzoalfaghari
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🍃 حسین رو تو مسجد دیدم. خیلی ناراحت بود. بهش گفتم حسین چی شده؟؟😢 چرا انقد ناراحتی؟! با بغض گفت: (یکی از دوستانم از دنیا رفته و نماز هم نمی خونده.)😞 قصد داشتم باهاش صحبت کنم ولی هربار فرصتش پیش نمی اومد. حالا که از دنیا رفته نمی دونم تکلیفش تو اون دنیا چی میشه...! می گفت وقتی می بینم کسی از فضای مسجد دور شده جگرم می سوزه...💔 🎙️«راوی محمد بادروج٬ علی حسینی» 🌹 ڪانال‌شهید مح‌ـمدهادےذوالفقارے⇙ 『◆ @mohamadhadi67 ◆』
📜 در بازگشت از سفر اربعینِ پارسال، در فرودگاه نجف یڪ خانم مسنِ لبنانی (مادرِ جــهاد) جلویم نشسته بود و با دو سه تا آقای لبنانی صحبت می‌ڪرد و عڪس رو توی گوشیش بهشون نشون می‌داد. جسارت به خرج دادم و پرسیدم این جوون ڪیه؟ چقدر زیباست؟😍 گفت: پسرمه، دو هفته‌ی پیش توی سوریه شهید شد. بغض ڪرده بود و از پسرش برام می‌گفت. ولی والله من ذره‌ای انکسار تو وجود این زن ندیدم!! ابراهیم‌وار، اسماعیل خودش رو داده بود و سربلند بود. و می‌گفت اولش خیلی بی‌تاب بودم، تا اینڪه چند شب قبل از پنجره‌ی هتل با حضرت‌سیدالشهدا(ع) حرف می‌زدم و یه شب گفتم آقا شما مادرت حضرت‌زهرا(س) رو، روسفید ڪردی، منم پسرمو دادم می‌خوام روسفید باشم؛ و شب حضرت رو در خواب دیدم ڪه فرمود روسفیدی و قبول باشد...😭💔 و می‌گفت از آن شب دیگر آرامِ آرامم...✨ و من مات و مبهوت از این همه عظمت؛ فقط گفتم مادر چگونه ما باید از شما تشکر کنیم!؟ اَللّهُـمَّ‌عَجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج شھیدجھادعمادمغنیھ🖇️ 『◆ @mohamadhadi67 ◆』
🌱 «گفتم: «محسن جان! دیر میای بچه‌ها نگرانتن». لبخندی زد و حرف از صمیم قلبش بیرون آمد؛ حرفی که زبانم را قفل زد. ✌️🏽غیرتمند گفت: «هرچی من بیشتر کار کنم، نتانیاهو کمتر خواب راحت به چشمش میاد؛ پس اجازه بده بیشتر کار کنم». 🇮🇷 معنای این حرفش را زمانی فهمیدم که شهید شد؛ وقتی که نتانیاهو توئیت زد و برای یهودی‌ها شنبه خوبی را آرزو کرد. از شنبه آرام در اسرائیل گفت؛ از شنبه بعد از محسن فخری‌زاده».. ✍(خاطرات همسر شهید) 🗓هفتم آذر سالگرد شهادت دانشمند هسته ای شهید محسن فخری زاده برای شادی روحشون صلوات 🌹 ▪️به جمع ما بپیوندید↓ 『◆ @mohamadhadi67 ◆』
••🪴 پدرگرامی‌شهید: آرمان که مریض شده بود، بردمش پیش دکتر؛ تا فهمید دکتر خانم هست و میخواد آرمان رو معاینه بکنه، گفت من نمیام. گفتم: پسرم این خانم دکتر هستند، میخوان فقط معاینه ات بکنند. گفت: نه پدرجان! طبق فتوای حضرت آقا تا وقتی که میشه به پزشک محرم مراجعه کرد نباید پیش پزشک نامحرم رفت... "شهیدآرمان‌‌علی‌وردی"🌿 ▪️به جمع ما بپیوندید↓ 『◆ @mohamadhadi67 ◆』
شهید هادی ذوالفقاری....♡
📽°° تو بہ گمنامان نگاه بیشتر داری ولی ما ز چشم‌افتاده‌ها،‌از عاشقان‌شهرتیم‌..🥀 #شهید_حسین_ولایتی_ف
🌴 🏴هشتم محرمِ سال ۹۷، قرار بود وسط روضه هیئت، پیکر یه شهید گمنام بیارن. از قبل به بچه‌های هیئت گفته بودیم و اکثرا از این موضوع اطلاع داشتن. اونروز حسین خیلی بی‌تاب بود...🍂 حین مراسم مدام میومد بیرون و می‌پرسید: چی‌شد نیومد؟! می‌گفتم نه! دقیقا یادمه چند بار پله‌های حسینیه رو می‌رفت پایین و دوباره سریعا برمی‌گشت دم در. وقتی آمبولانس حامل پیکر شهید رسید، حسین تندی رفت زیر تابوت. وسط سینه‌زنی بود که پیکر شهید وارد حسینیه شد. همه چراغا رو خاموش کرده بودیم و مداح داشت روضه می‌خوند.. یکی از رفقا می‌گفت اونروز توی اون تاریکی حسینو دیده که دستشو رو تابوت شهید گمنام گذاشته و ضجه می زده😭 نمی‌دونم حسین ولایتی به اون شهید گمنام‌‌‌، تو حسینیه چه حرفی زد ولی هر چی گفت یه هفته نگذشته بود که خریدنش..🥀 حسین ادبیات شهدا رو یاد گرفته بود. بلد بود چجوری حرفِ دلشو بزنه بهشون. آخه خیلی رفاقت کرده بود با شهدا.🔗 📌 بزرگی میگفت با شهدا که رفیق بشی، دستتو که بزاری تو دستشون دیگه کار تمومه...🤝نصفِ راهو رفتی. خلاصه اینکه دوستی با شهدا، رفاقت تا بهشته. شهدا خودشون واسطه می‌شن واسه خریدنت‌. واسه بردنت. گفتم که حسین روز هشتم محرم دستشو سمت یه شهید کشید و دوازدهم خودش رفت تو لیست شهدا. وقتی شهدا هواتو داشته باشن همین میشه‌. شــهیــد می شی، مثه حسین...🕊💔 🎤راوی ▪️به جمع ما بپیوندید↓ ✨eitaa.com/joinchat/1457193077C449aab4b54
شهید هادی ذوالفقاری....♡
کـ‌ج‌ــایید ای شهیدانِ خدایی بلاج‌ــویانِ دشــــتِ کربــــلایی🥀💔 #شهیدمحمدهادی‌ذوالفقاری
🌴 🎙 پدر شهید 🏠در دوران دبستان به مدرسه سعیدی در میدان آیت الله سعیدی رفت. در دوره دبستان بود که وارد شغل مصالح فروشی شدم و خادمی مسجد را تحویل دادم. 📿هادی از همان ایام با حاج حسین سازور که در دهه محرم در محله ی ما برگزار می شد آشنا گردید. من هم از قبل، با حاج حسین رفیق بودم. با پسرم در برنامه های شرکت می کردیم. پسرم🚶 با اینکه سن و سالی نداشت، اما در تدارکات هیئت بسیار زحمت می کشید. بدون ادعا و بدون سر و صدا برای بچه های هیئت وقت می گذاشت. 🏓یادم هست که این پسر من، از همان دوران نوجوانی به ورزش علاقه نشان می داد. رفته بود چند تا وسیله ورزشی تهیه کرده و صبح ها مشغول می شد. به میله ای که برای پرده به کنار درب حیاط نصب شده بود بارفیکس می زد. بااینکه لاغر بود اما بدنش حسابی ورزیده شد... ✨ 🌱eitaa.com/joinchat/1457193077C449aab4b54
🌿 دوره جوانی ابراهیم بود. در بازار کار میکرد. ابراهیم هفته ای یکبار ما را در چلوکبابی محل دعوت می‌کرد. چند هفته گذشت. یکبار گفت: امروز مصطفی پول غذا را حساب کرد. همه از او تشکر کردیم. 😊 هفته بعد گفت: امروز سعید پول غذا را حساب کرد و همینطور هفته های بعد... ابراهیم شهید شد. یکروز دور هم نشسته بودیم. بحث چلوکباب شد. مصطفی گفت: یادتان می آید که ابراهیم گفت مصطفی امروز پول غذا را می‌دهد؟ آن روز هم پول را ابراهیم داد. اما برای اینکه من خجالت نکشم... 💫سعید با تعجب گفت: من هم همینطور... و بقیه هم همین را گفتند. آن روز فهمیدیم در تمام مدتی که ما با ابراهیم چلوکباب می‌خوردیم تمام پول غذا را خودش میداد. چون ما از لحاظ مالی ضعیف بودیم؛ اما این کار را کرد که ما هم از غذای خوب لذت ببریم. چه آدمی بود این ابراهیم..✨ 🌹 📔 برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم2 ✔️به جمع ما بپیوندید↓ ◆◆eitaa.com/joinchat/1457193077C449aab4b54
🌿🌼 توی مسجد یه گروه تئاتر داشتیم. منو حسین هم عضوش بودیم. نمایش‌هامون غالبا طنز بود.😄 یعنی امکان نداشت شما بشینی پای اجرای ما و خنده‌ات نگیره😁 اصن همین نمایش‌های طنز یکی از ابزار جذب به مسجد بود. یادمه یبار تو یکی از نمایش‌ها قرار بود من بمیرم، حسین هم نقش ملک عذاب من رو توی اون دنیا بازی کنه.😰 یادش بخیر... انصافا اونقدری منو زد که هیچوقت یادم نمیره.😁😢 الانم یاد عذاب‌های اون نمایش ميفتم بدنم درد می‌گیره. عجب نمایشی شد. بچه‌ها زمینو گاز گرفته بودن از خنده ... 😂🤣 🖇 ✔️به جمع ما بپیوندید↓ ◆◆eitaa.com/joinchat/1457193077C449aab4b54
🌿 صبح شنبه می‌رفت اهواز و تا چهارشنبه سر کار بود. آخر هفته‌ها هم که میومد دزفول معمولا وقتش پر بود. بعدا شنیدم که تو همون یکی دو روزه با گروهی می‌رفت و بصورت جهادی توی مناطق محروم کار می‌کرد. به ما میگفت جمعه ها با رفقا میریم تفریح. یبار دخترم گفت مامان حسین میره بنایی، دستاشو نگاه کن چقدر زبر شده؟ ما بعد از شهادتش لباس‌هایی که باهاشون می‌رفت کار جهادی رو پیدا کردیم و عکس‌هاشو دیدیم .. 🌹 ✔️به جمع ما بپیوندید↓ ◆@shahidzoalfaghari
شهید هادی ذوالفقاری....♡
🖇✨ #شب_دهم_چله زیارت عاشورای امشب تقدیم به #شهید_غلامرضا_بامدی 🌹 ◆@shahidzoalfaghari◆
🌿 🎙مادر شهید: در مدتی که غلامرضا را باردار بودم خیلی دعا و قرآن می‌خواندم📿. مخصوصا دعای نادعلی را زیاد زمزمه می‌کردم. با علاقه زیادی که به ائمه داشتم او را بیمه حضرت زهرا(س) کردم.🖇✨ گفتم: یا بی‌بی خودت همیشه مراقب پسرم باش. غلامرضا سفری می‌رفت می‌گفتم: یا بی‌بی او را سپردم به شما. و هر وقت که بر می‌گشت همانجا به سجده می‌افتادم و می‌گفتم: بی‌بی جان ممنون که باز پسرم سالم برگشت. 🤲🏻
🖇 اثر فوق‌العاده اشک!🌱 می گفت: آدمی که گناه میکنه، قلبش سیاه میشه. قلب آدم مثل یه صفحه‌ی سفیده، با گناه قطره قطره سیاهی رو قلب میشینه و سیاهش میکنه. اما اشک، همه‌ی اون سیاهی‌ها رو شستشو میده و پاک میکنه.✨ "شهید عبدالحسین خبری"🌹 ✔️به جمع ما بپیوندید↓ ◆@shahidzoalfaghari
🌱 یکی از سربازاش میگفت: وقتی مرخصی میخواستیم فقط به یه شرط برامون امضا میکرد🖊 اونم این بود میگفت وقتی رسیدی خونه مادرت از دیدن تو خوشحال شد، برای شهادت من دعا کنه.🕊 خوشبحالت رفیق خوشبخت ما... 🗓۶ تیر ماه 🌼 ✔️به جمع ما بپیوندید↓ ◆@shahidzoalfaghari
شهید هادی ذوالفقاری....♡
شهید عماد مغنیه🥀 #شب_سوم #محرم
▪️یک ماه قبل‌از شهادتش که باهم رفته بودیم دمشق، زیارت (س)، وقتی می‌آمدیم بیرون، چشم‌هایش کاسه‌ی خون بود. آن‌قدر گریه کرده بود که انگار داشت برای همیشه خداحافظی می‌کرد.🥀 چندروزه آخر زندگی‌اش هم در دمشق اقامت داشت. مکرر به زیارت حضرت رقیه (س) می‌رفت. شب آخر، چند ساعت قبل‌از آن انفجار هم به زیارت رفته بود؛ شاید هم حاجت بیست و پنج‌ساله‌اش را از دختر سه‌ساله امام امام حسین علیه‌السلام گرفت که در همان روزهای شهادت حضرت رقیه شهید شد.🕊 ✔️به جمع ما بپیوندید↓ ◆@shahidzoalfaghari
گفتم دارم ازاسترس میمیرم گفت ی ذکر بهت میگم هربار گیرکردی بگو من خیلی قبول دارم گره کارمنم همین باز کرد( اخه خودشم به سختی اجازه خروج گرفت) گفتم باشه داداش بگو گفت تسبیح داری📿 گفتم اره گفت بگو الهی به رقیه س حتما سه ساله ارباب نظر میکنه منتظرتم قطع کردم چشممو بستم شروع کردم الهی به رقیه س الهی به رقیه س...✨ 10 تا نگفتم که یهو گفت این 5 نفر اخرین لیسته بقیش فردا توجه نکردم همینجور ذکر گفتم که یهو اسممو خوندن بغضم ترکید😭 باگریه گرفتم رفتم سمت خونه حاضر بشم وقتی حسین رو دیدم گفتم درست شد اشک توچشمش حلقه زد گفت الهی به رقیه س...💔 @shahidzoalfaghari
🏴 قبل محرم داشتیم تو حسینیه پرده و سیاهی می‌زدیم و کارهای فضاسازی هیات رو انجام می‌دادیم، حسین پرسید بچه‌ها کسی میدونه شب سوم محرم کی می‌شه؟ گفتم فکر کنم چهارشنبه باشه. وقتی شنید چهارشنبه است لبخندی نشست روی صورتش. حسین نیروی لشکر ولیعصر اهواز بود و آخر هفته‌ها میومد دزفول. به همه اهل بیت علاقه داشت ولی ارادتش به سلام‌الله‌علیها خاص تر بود.✨ خوشحالی‌اش از این بود که میتونست تو مجلس هیات شرکت کنه.🖤 ✔️به جمع ما بپیوندید↓ ◆@shahidzoalfaghari
حسین‌آقا روزها کار می‌کرد و شب‌ها درس می‌خواند... 🏴محرم‌ها مادر شهید امیرعبداللهیان مراسم مفصلی می‌گرفت و میزبانی، مهمانان اباعبدالله را عهده‌دار می‌شد، این خانواده از کودکی حب حسین در دلشان ریشه دوانده بود🖤 و هرکدام از خواهر و برادرهای حسین آقا برای مراسم کاری می‌کردند، برادر بزرگ حسین آقا که اکنون به رحمت خدا رفته است، تعزیه می‌خواند.🎤 درِ خانه خواهرم به مناسبت‌های مختلف برای مهمانان باز بود. سید مطهره خیلی مهماندار بودند، با اینکه حسین در 9 سالگی پدرش را از دست داد و به سختی امورات می‌گذراندند اما خیلی مهمان‌دوست بودند. برای حسین و برادر و خواهرش از دست دادن پدر خیلی سخت بود، اما جیکشان در نمی‌آید. حسین چون بچه آخر خانواده بود، خوب یادم است که چقدر سخت کار می‌کرد، روزها کار می‌کرد و شب‌ها درس می‌خواند. هروقت خانه‌شان می‌رفتیم در حال درس خواندن بود.📚 راوی یکی از نزدیکان شهید 🌹 ✔️به جمع ما بپیوندید↓ ◆@shahidzoalfaghari
✨ هادی خيلی تودار بود. وقتی برای هادی مراسم گرفته بوديم يک خانمی آمد و گفت: «برادرت به ما كمک زيادی كرده است. ما اوضاع مالی خوبی نداشتيم اما برادر تو خيلی به ما كمک ميكرد.» هيچكس نمی‌دانست هادی از اين كارها ميكند. خيلی برايم سخت است كه الان می‌فهمم انقدر كم هادی را شناختم.. 📚پسرک فلافل فروش 🌹 ✔️به جمع ما بپیوندید↓ ◆@shahidzoalfaghari
گفتم آقای رئیسی چرا تیم رسانه ای شما اینقدر ضعیفه؟ اینقدر کارهای بزرگ انجام می دهید و مردم متوجه نمی شوند.❗️ اینطور باشه دور بعد رای نمی آورید. نگاهی به من انداخت و گفتند: بخوام رسانه رو قوی کنم باید مرتب از خودم تعریف کنم و کار خوبی نیست. اما برای دور بعد نام من رو توی نامزدها نخواهی دید. باتعجب گفتم چرا؟😳 گفت: وقتی آمدیم اوضاع کشور واقعا بحرانی بود و خدا لطف کرد شرایط بهتر شد و کشور از لبه پرتگاه دور شد، الان دیگه هرکی رئیس جمهور بشه مشکلات کمتری خواهد داشت. 📙رئیسی روحانی بود. اثر گروه شهید هادی ✔️به جمع ما بپیوندید↓ ◆@shahidzoalfaghari