eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
💔 نَجف‌ نِشینی‌ عَلّامِه‌ها‌ بِه‌ مَن‌ فَهماند خُـداشِناس‌ نَشُد‌ کَس‌ مَگــَر‌ کِنار‌ عـلی... ا
💔 به عنایت نظری کن که من دل شده را نرود بی مددِ لطف تو کاری از پیش :)💚 اَللَّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ‌عَلِيِّ‌بْنِ‌أَبِي‌طَالِبٍ اَللَّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌فاطمه ... 💕 @aah3noghte💕
💔 و او کسی است که بر شما سلام و درود می‌فرستد... احزاب / ۴۳ حتی تصور سلامِ تـــو؛ وجود مضطرب مرا به امنیت می‌رساند! عَلیکَ السلام ... ای صاحبِ اسم سلام‌! ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ‏صبح یعنی، وسطِ معرکه‌ی شمس و طلوع دلِ ما باز هوایِ طلبِ نور زِ رخساری کرد .... سلام...امابعد یکشنبه دل انگیزتون بخیر☺️ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 الْقَلْبُ مُصْحَفُ الْبَصَرِ . قلب كتاب چشم است (آنچه چشم بنگرد در قلب نشيند...) 📚 نهج البلاغه حکمت 409 پ.ن: مواظب چشمات باش..❤ ... 💕 @aah3noghte💕
💔 چه می فهمیم شهادت چیست مردم؟ شهید و همنشینش کیست مردم؟ تمام جست و جومان حاصلش بود: شهادت اتفاقی نیست مردم... ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 💯یعنی قشنگ حسن روحانی و جریان لیبرال رو آچمَز کرد!!! جناب روحانی: دشت ما گرگ اگر داشت نمی نالیدیم نیمی از گله ما را سگ چوپان خورده 🎙سخنرانی جنجالی استاد پورآقایی 📲گروه رسانه ای تیمورا ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_بقره (۱۵۷) أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أ
✨﷽✨ (۱۵۸) إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ‌ همانا صفا ومروه، از شعائر خداست. پس هر كه حج خانه‌ى خدا ويا عمره به جاى آورد، مانعى ندارد كه بين صفا ومروه طواف كند. و (علاوه بر واجبات،) هر كس داوطلبانه كار خيرى انجام دهد، همانا خداوند سپاسگزار داناست. ✅ نکته ها - «شعائر» جمع «شعيرة» به نشانه‌هايى كه براى اعمال خاصّى قرار مى‌دهند، گفته مى‌شود و «شعائر الله» علامت‌هايى است كه خدا براى عبادت قرار داده است. - صفا و مروه نام دو كوه در كنار مسجدالحرام است كه با فاصله تقريبى 428 متر، روبروى يكديگر قرار دارند و امروزه به صورت خيابانى سرپوشيده در آمده است. زائران خانه خدا، وظيفه دارند هفت مرتبه فاصله ميان اين دو كوه را طى كنند. - اين كار يادآور خاطره‌ى هاجر، همسر فداكار حضرت ابراهيم است كه براى پيدا كردن جرعه آبى براى كودك خود اسماعيل، هفت بار فاصله اين دو كوه را با اضطراب و نگرانى و بدون داشتن هيچ گونه ياور و همدمى طى كرد. امام صادق عليه السلام فرمود: در روى زمين، مكانى بهتر از ميان اين دو كوه وجود ندارد، زيرا هر متكبّرى در آنجا سر برهنه و پابرهنه و كفن پوشيده بدون هيچ امتياز و نشانه‌اى بايد مسافت بين دو كوه را طى كند، گاهى با دويدن و گاهى با راه رفتن. - در عصر جاهليّت، مشركان در بالاى كوه صفا، بتى بنام «اساف» و بر كوه مروه، بت ديگرى بنام «نائله» نصب كرده بودند و به هنگام سعى، آن دو بت را به عنوان تبرّك، با دست مسح مى‌كردند. مسلمانان به همين جهت از سعى ميان صفا ومروه كراهت داشته وفكر مى‌كردند با توجّه به سابقه قرار داشتن بت بر بالاى دو كوه، نبايد سعى كنند. آيه فوق نازل شد كه صفا و مروه از شعائر الهى است و اگر مردم نادان آنها را آلوده كرده‌اند، دليل بر اين نيست كه مسلمانان آن را رها كنند. در آيات قبل، سخن از بلا و آزمايش بود، در اين آيه نمونه‌اى از آزمايش هاجر، كودك، پدر او و ساير مسلمانان مطرح است. اثر كار خدايى و اخلاص تا آنجا پيش مى‌رود كه همه‌ى انبيا و اوليا، موظّف مى‌شوند به تقليد از هاجر همسر ابراهيم و با قيافه‌اى مضطرب و هروله كنان همچون او، اين مسافت را هفت بار طى كنند. و اين فرمان، تشكر خداوند از رنجهاى‌ حضرت هاجر است. «فَإِنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ» 🔊 پیام ها - توجّه خاصّ خداوند به برخى مكان‌ها يا زمان‌ها يا اشخاص، موجب مى‌شود كه آنها از شعائر الهى گردند. «إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ» - نيّت، به كارها ارزش مى‌دهد. مشركان براى لمس بت‌ها، سعى مى‌كردند، ولى اسلام مى‌فرمايد: براى رضاى خدا سعى كنيد. «فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ‌يَطَّوَّفَ بِهِما» - اگر مراكز حقّ، توسط گروهى با خرافات آلوده شد، نبايد از آن دست كشيد، بلكه بايد با حضور در آن مراكز، آنجا را پاك‌سازى نموده و دست گروه منحرف را از آن كوتاه كرد. «فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما» - عبادت بايد عاشقانه و داوطلبانه باشد. «فَمَنْ تَطَوَّعَ» - خداوند در برابر عبادات بندگان، شاكر است. «فَإِنَّ اللَّهَ شاكِرٌ» اين تعبير، بزرگترين لطف از جانب او نسبت به بندگان است. ... 💕 @aah3noghte💕 وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔 یکی از رزمندگان اسلام ارتفاعات عملیات« ۷»؛زمستان۱۳۶۳ ✍فقط خواستم یادآوری کنم امنیت الان با چه سختی به دست اومده ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 #رویای_نیمه_شب 🍁 #قسمت_سوم ریحانه که شش‌ساله شد ، دیگر ابوراجح او را به حمام نیاورد. از آن پس
💔 🌷 این‌جا بود که با تصمیمی ناگهانی صورت به طرفم چرخاند. برگشت. دست‌هایش را روی میز ستون کرد و طوری که شاگردها نشنوند ، گفت :« یک حمامی اگر زیبا هم نبود نبود ، ولی یک زرگر باید زیبا باشد تا وقتی جنسی را جلوی مشتری گذاشت ، رغبت کنند بخرند.» داشتم یاقوتی را میان گردن‌بند گران‌قیمتی کار می‌گذاشتم. دستش را روی گردن‌بند گذاشت. چشم‌های درشت و درخشانش را کاملاً گشوده بود. گفت :« بلند شو برویم پایین! از امروز باید توی مغازه کار کنی.» کاغذهای لوله شده‌ای را که روی آن‌ها طرح‌هایی برای زیورآلات ظریف و گران‌قیمت کشیده بودم ، از روی طاقچه برداشتم و روی میز باز کردم. _پدربزرگ! خودت قضاوت کن. خوب ببین! طراحی و ساخت این‌ها مهم‌تر است یا فروشندگی و با خانم‌ها سروکله زدن؟ با خون‌سردی کاغذها را دوباره لوله کرد. آن‌ها را به طرف بزرگ‌ترین شاگردش ، که برای خودش استادی زبردست بود ، انداخت. شاگرد ، لولهٔ کاغذ را در هوا گرفت. _نُعمان! تو از این به بعد آنچه را هاشم طراحی می‌کند ، می‌سازی. باید چنان کار کنی که نتواند اشکال و ایرادی بگیرد. نعمان کاغذها را بوسید و گفت :« اطاعت می‌کنم استاد!» سری از روی تأسف تکان دادم. پدربزرگ به من خیره شده بود. گفتم :« پس اجازه بدهید این یکی را تمام کنم ، آن‌وقت ...» باز دستش را روی گردن‌بند گذاشت. _همین حالا. لحنش آرام اما نافذ بود. نمی‌توانستم به چشم‌هایش نگاه کنم. برخاستم. پیش‌بند را از دور کمرم باز کردم. آن را روی چهارپایه‌ام انداختم و میان نگاه متعجب و کنجکاو شاگردان ، پشت سر پدربزرگ ، از پله ها پایین رفتم. 🍂ادامه دارد ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #رویای_نیمه_شب #قسمت_چهارم 🌷 این‌جا بود که با تصمیمی ناگهانی صورت به طرفم چرخاند. برگشت. دست‌ها
💔 🌷 چندروزی بود که از کوره و بوته و چکش و سوهان و کارگاه دور شده بودم. داشتم به فروشندگی عادت می‌کردم. زرگریِ‌ ابونعیم ، زیباترین سردر را در تمامی بازار بزرگ حلّه داشت. دیوارها و سقف مغازه ، آینه‌کاری شده بود. من و پدربزرگ و دو فروشنده‌ی دیگر ، میان قفسه های شیشه‌دار و جعبه‌های آینه می‌نشستیم و انواع جواهرات و زیورآلات را که یا ساخت خودمان بود و یا از شهرها و کشورهای دیگر آمده بود ، به مشتری‌ها عرضه می‌کردیم. ردیف قفسه‌ها تا نزدیک سقف ادامه داشت. ردیف‌های بالایی چنان شیب ملایمی داشتند که مشتری‌ها می‌توانستند گران‌بهاترین آویزها و گردن‌بندها را روی مخمل‌های سبز و قرمز کف‌شان ببینند. آن روز صبح ، تازه در را باز کرده‌بودیم. آجرهای فرشی جلوی مغازه ، آب‌پاشی شده بود. بوی نم آجرها قاطی بوی عطر گران قیمتی شده بود که پدربزرگ به خود می‌زد. هوا خنک و فرح‌بخش بود. دو بازرگان هندی ، با قرار قبلی آمده بودند تا چند دانه مروارید درشت را به ما نشان دهند. 🍂 ادامه دارد ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #رویای_نیمه_شب #قسمت_پنجم 🌷 چندروزی بود که از کوره و بوته و چکش و سوهان و کارگاه دور شده بودم.
💔 🌷 پدربزرگ داشت با ذره‌بین ، مرواریدها را معاینه می کرد و سر قیمت ، چانه می‌زد. سال‌ها بود که آن دو برایمان مروارید می‌آوردند. عطر تندی که به خود می‌زدند ، برای‌مان آشنا بود. یکی از فروشنده‌ها برای‌شان شربت و رطب آورد. پدربزرگ با اصرار ، تخفیف می‌خواست. بازرگان‌های هندی می‌خندیدند و با حرکات قشنگی که به سروگردن و عمامه‌شان می‌دادند ، می‌گفتند : « نایی نایی. » صبح‌ها ، بازار خلوت بود. هروقت مشتری نبود ، روی الگوهایی که طراحی کرده‌بودم کار می‌کردم. یکی از دارالحکومه خبر آورده بود که خانوادهٔ حاکم قصد دارند همین روزها ، برای خرید به مغازهٔ ما بیایند. می‌خواستم زیباترین طرح‌هایم را به آن‌ها نشان دهم. مطمئن بودم می‌پسندند. یکی از طرح‌هایم انگشتری بود که نگینی از الماس داشت. دو اژدهای دهان گشوده ، آن نگین را به دندان گرفته بودند. این انگشتر ، تنها زیبندهٔ دختران و همسر حاکم بود. بازرگانان هندی دینارهایی را که از پدربزرگ گرفتند ، بوسیدند و توی کیسه‌ای چرمی ریختند. دست‌ها را جلوی صورت روی هم گذاشتند و تعظیم کردند و رفتند. پدربزرگ با خوش‌حالی دست‌هایش را به هم مالید و باز با ذره‌بین به مرواریدها نگاه کرد. این بار زیرلب آواز هم می‌خواند. یکی از فروشنده‌ها که حسابداری هم می‌کرد ، دفتربزرگش را باز کرد و شرح خرید را نوشت. دو زن که صورت خود را پوشانده بودند و تنها چشم‌هایشان پیدا بود ، وارد مغازه شدند. دقیقه‌ای به قفسه‌ها و جعبه‌های آینه نگاه کردند. 🍂 ادامه دارد ... 💞 @aah3noghte💞
💔 فــــرازےازوصیتنـــــامہ ...🌹🕊تمام لحظات عمر انسان و همه وقايع و حوادث تلخ و شيرين زندگی است برای او. هركس به اندازه ميدان عمل و شعاع توانايی و حدود و قدرت وسع خود امتحان می‌شود، و مورد بازخواست قرار می‌گيرد. خداوند شما و همه مؤمنين را در امتحانات و كليه مراحل زندگی سربلند و پيروز گرداند تا اين را آبرومندانه پشت سر گذاشته و روسفيد به نعمت رضوان خداوند نائل گرديد. . ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ...🕊🌹نگاه هاے شمـا چیزی از جنس نجات است! چشمتان کہ بہ گوشہ این شهر مےخورد... یادتان باشد ... سخت گوشہ چشمتان هستیم! کمے نور مهمانمان ڪنید ....    ... 💞 @aah3noghte💞
به بلندای یک عمر.mp3
5.4M
💔 چندروز‌باقے‌ماندہ تا‌عظیم‌ترین‌سفره‌ے‌رحمت‌الهے! 🎧 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 بسم الله الرحمن الرحیم جزء 1 ⇨ http://j.mp/2b8SiNO جزء 2 ⇨ http://j.mp/2b8RJmQ جزء 3 ⇨ http://j.mp/2bFSrtF جزء 4 ⇨ http://j.mp/2b8SXi3 جزء 5 ⇨ http://j.mp/2b8RZm3 جزء 6 ⇨ http://j.mp/28MBohs جزء 7 ⇨ http://j.mp/2bFRIZC جزء 8 ⇨ http://j.mp/2bufF7o جزء 9 ⇨ http://j.mp/2byr1bu جزء 10 ⇨ http://j.mp/2bHfyUH جزء 11 ⇨ http://j.mp/2bHf80y جزء 12 ⇨ http://j.mp/2bWnTby جزء 13 ⇨ http://j.mp/2bFTiKQ جزء 14 ⇨ http://j.mp/2b8SUTA جزء 15 ⇨ http://j.mp/2bFRQIM جزء 16 ⇨ http://j.mp/2b8SegG جزء 17 ⇨ http://j.mp/2brHsFz جزء 18 ⇨ http://j.mp/2b8SCfc جزء 19 ⇨ http://j.mp/2bFSq95 جزء 20 ⇨ http://j.mp/2brI1zc جزء 21 ⇨ http://j.mp/2b8VcBO جزء 22 ⇨ http://j.mp/2bFRxNP جزء 23 ⇨ http://j.mp/2brItxm جزء 24 ⇨ http://j.mp/2brHKw5 جزء 25 ⇨ http://j.mp/2brImlf جزء 26 ⇨ http://j.mp/2bFRHF2 جزء 27 ⇨ http://j.mp/2bFRXno جزء 28 ⇨ http://j.mp/2brI3ai جزء 29 ⇨ http://j.mp/2bFRyBF جزء 30 ⇨ http://j.mp/2bFREcc 30 جز قرآن بصورت فایل صوتی و نیاز به دانلود ندارد فقط کافيه روی لینک بزنید . ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 بوى خيانت ستاد ملى كرونا كليپى از پروازهاى امروز تركيه! با وجود اعلام رسمى به تمام ايرلاين ها! ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ناودان طلای حرم مولا امیرالمومنین_ع_
شهید شو 🌷
💔 ناودان طلای حرم مولا امیرالمومنین_ع_
مثلاً بارون بیاد دهنت رو باز کنی تا آب بارون از ناودون طلا بریزه تو دهنت😋
💔 باران که مےآید حضور مبهم شـ♡ــهدا ما را فرا مےگیرد تپش های قلبمان به شماره مےافتد دَم مےرود و بازدم به سختی باز مےگردد دلمان سخت مےگیرد هوای بارانی ... 💞 @aah3noghte💞
💔 °° امن یجیب بر منِ دلخسته واجب است! بیمارِ عشق، مرکزِ امن یجیب هاست...!☘ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 پیرمرد روستایی آروم کنار پنجره فولاد ایستاد ، گفت : " یا امام رضا ، کریم سقف خونش چکه می کنه ، مریم میخواد عروس بشه ، پول ندارن براش وسایل بخرن ، محمد ریحانه رو دوست داره ، "راستی" خودمم یه کم پام درد می کنه ...! اینو گفت ، یه قطره اشک ریخت ، رفت ." ♥️ ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 به عنایت نظری کن که من دل شده را نرود بی مددِ لطف تو کاری از پیش :)💚 اَللَّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌
💔 ابوتراب علیه السلام مردی را دید که سر در پیش افکنده؛ به نحوی که نشان میدهد من پارسا و عابد و پرهیزکارم. به او فرمود: "ای جوان! این پیچی که در گردن انداختی در دل خود انداز؛ که پروردگار در دل آدمی می نگرد..."
💔 پشت هر مرد شهیدی بےشک شهیده ای هست که گامهای او را برای رفتن به میدان جهاد استوار نگه می دارد ... 💞 @aah3noghte💞