eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت55 دستانم را
💔


🔰  🔰
📕رمان امنیتی  ⛔️

✍️ به قلم: 



و برای میثم پیام می‌دهم: اون که نشسته روی نیمکت‌ها، حواستون بهش باشه!

به مرصاد می‌گویم: پاشو بریم!


هنوز خیلی از کاروانسرا دور نشده‌ام که میثم از بی‌سیم داخل گوشم می‌گوید:
- اون که روی نیمکتا نشسته بود بلند شد، اون دوتام دنبالش راه افتادن. این حتماً خود جنسه!

می‌گویم:
- یکی از بچه‌هاتون رو بفرستید سمت ما. ما ترتیب اون دوتا رو می‌دیم، شمام اونو داشته باشید.

و قدم‌هایم را تندتر می‌کنم. زودتر از دوتا تروریست می‌رسیم به پارکینگ.

طوری کنار یکی از ماشین‌ها می‌ایستیم که انگار ماشین خودمان است. 

تروریست‌ها می‌رسند به خودروشان و می‌بینند پنچر شده است.

یک نفرشان خم می‌شود و بعد می‌نشیند روی زمین:
- وای! این برای چی پنچر شد؟

دیگری تکیه می‌دهد به کاپوت ماشین و اخم می‌کند:
- یعنی چی؟ حالا چه خاکی به سرمون بریزیم؟

اولی یک مشت به لاستیک پنچر شده می‌زند:
- تف به این شانس. زاپاسم نداریم!

اسلحه‌ام را درمی‌آورم؛ مرصاد هم. به مرصاد چشمکی می‌زنم و تنهایی می‌روم جلو:
- داداش مشکلی پیش اومده؟

مرد اولی که همچنان نشسته است، یک دستش را سایه‌بان چشمانش می‌کند و سرش را بالا می‌آورد تا من را ببیند:
- پنچر شده لعنتی!

خم می‌شوم تا لاستیک را ببینم:
- اوه اوه...زاپاس نداری برات عوضش کنیم؟

- نه بابا زاپاسم کجا بود!

دست به کمر می‌زنم و یک قدم جلو می‌روم.

بدون این که برگردم به مرصاد می‌گویم:
- پسر برو زاپاسو از صندوق بیار.

صدای مرصاد را از پشت سرم می‌شنوم:
- چشم داداش.

به ذهن و جسمم فرمان می‌دهم آماده درگیری بشوند. 

صدای داد نفر دوم را می‌شنوم از پشت سرم و قبل از این که نفر اول فرصت واکنش پیدا کند، با لگد می‌زنم به پایش.

تعادلش را از دست می‌دهد و پخش زمین می‌شود. می‌پرم روی سرش و دستانش را از پشت می‌گیرم و دستبند می‌زنم.

***

با جفت پا فرود آمدم روی موزائیک‌های حیاط.

قبل از این که از جا بلند شوم، کف دستانم را چندبار بهم هم زدم. ایستادم و دوباره خم شدم تا خاک سر زانوهایم را بتکانم.

چراغ اتاقش روشن بود. گوش تیز کردم. صدای تیراندازی و داد و فریاد می‌آمد؛ داشت فیلم می‌دید.


گوشی‌ام را درآوردم و برایش پیام دادم:
- بی‌سر و صدا بیا توی حیاط!



صدای هشدار پیامکش را از داخل شنیدم. صدای تلوزیون کم شد و سایه‌اش را پشت در دیدم.

از اتاق که بیرون آمد و من را دید، دهانش برای فریاد زدن باز شد و من سریع انگشت اشاره‌ام را گذاشتم روی دهانم که یعنی:
- هیس!

دستش را گذاشت روی دهانش و سرش را تکان داد.

دو سه قدم جلو رفتم و با صدای خفه‌ای گفتم:
- می‌شه بیام تو؟

سرش را تکان داد. پشت سرش وارد خانه شدم و در را بستم. خانه کوچک و قدیمی‌ای داشت.

بساط تخمه وسط اتاق پهن بود و پنکه با تمام توانش کار می‌کرد. دستپاچه و درحالی که داشت پوست تخمه‌ها را جمع می‌کرد گفت:
- بفرمایین بشینین.

نشستم روی تشک‌های کنار اتاقش. داشت بشقاب پوست تخمه‌ها را می‌برد به آشپزخانه:
- بشینین تا من یه چیزی بیارم بخورین.

خنده‌ام گرفت از این مبادی آداب بودنش. گفتم:
- مهمونی که نیومدم. بیا کارت دارم.

...
...



💞 @aah3noghte💞

کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی ...
💔 😔 چرا زندگی ما به گونه‌ای شده است که مشکلات از هر طرف فشار آورده است؟ به خاطر غفلت، اگر توجه به امام زمان را شروع کنیم گره‌ها حتما باز خواهد شد♥️ شیخ جعفر ناصری یک و ، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 تصویر کمتر دیده شده از مقام معظم رهبری، سردار قاآنی و ادواردو انیلی 🌹۲۴ آبان ۱۴۰۰ بیست ویکمین سالگرد شهادت مظلومانه دکتر "(مهدی) " به دست شبکه ترور صهیونیسم جهانی ♦️کسی که مالکیت کارخانجات بزرگ لامبورگینی، فراری، فیات ومالکیت باشگاه یوونتوس و.. را با محبت اهل بیت(ع) عوض کرد ... 💞 @aah3noghte💞
13910827_4862_192k.mp3
3.07M
💔 👓 کلیپ‌صوتی | بدترین تنبلی رهبر انقلاب: به گمان من یکی از بدترین و پرخسارت‌ترین تنبلیها، تنبلی در خواندن کتاب است. هرچه هم انسان به این تنبلی میدان بدهد، بیشتر میشود. ۱۳۹۰/۴/۲۹ نشر به مناسبت آغاز ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ✨ ‏«محبوب‌ترین کارها نزد خدا، شاد کردن دل دیگران است.» مهربان‌ترین انسان تاریخ فرمود. ... 💕 @aah3noghte💕
💔 🤲🏻 خدایا ممنونم ازت که بهم دوتا چشم سالم دادی که هیچ‌دوربینی تو جهان نمیتونه مثل چشمای سالمی که به من دادی زیبایی جهانو نشونم بده😍✨ ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آل‌عمران (۱۰۰) يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقاً مِ
✨﷽✨ (۱۰۱) وَ كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلى‌ عَلَيْكُمْ آياتُ اللَّهِ وَ فِيكُمْ رَسُولُهُ وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى‌ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ‌ و چگونه شما كفر مى‌ورزيد، در حالى كه آيات خدا بر شما تلاوت مى‌شود و رسول او در ميان شماست و هر كس به (دين وكتاب) خدا تمسّك جويد، پس قطعاً به راه مستقيم هدايت شده است. ✅ نکته ها اعتصام به خداوند، يك حركت جدّى توأم با انتخاب آگاهانه است كه لازمه‌ى آن رهسپارى با اولياى خداست. چنانكه در زيارت جامعه‌كبيره، امام هادى عليه السلام مى‌فرمايد: «مَن اعتصَمَ بكم فقد اعتَصَم باللّه» پناه بردن و توسّل به اولياى الهى، در حقيقت خود را در پناه و حمايت خدا قرار دادن است. 🔊 پیام ها - زمينه‌هاى انحراف و كفر، يا فقدان راه است و يا فقدان راهنما. امّا با وجود كتاب و سنّت و قوانين و رهبر الهى انحراف، وجهى ندارد. «كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ ...» - وجود قانون به تنهايى براى جلوگيرى از كفر و انحراف كفايت نمى‌كند، رهبر نيز لازم است. «وَ فِيكُمْ رَسُولُهُ ...» - تكيه و توكّل به خداوند و استمداد از او، رمز مصونيّت از تمام وسوسه‌ها و انحرافات است. «مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ» - راه اعتصام به خداوند، به روى هر كسى باز است. «وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ ...» - رو كردن به هر راهى غير از راه خداوند، انحراف است. «وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى‌ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» - آنچه مهم‌تر از حركت است، پيدا كردن راه مستقيم و حركت در آن است. «هُدِيَ إِلى‌ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» - هدايت، نتيجه‌ى قطعى استمداد و تكيه به خداوند است. «فقد هدى» ... 💕 @aah3noghte💕 وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‏اللهم اغفر لی الذنوب التی باعث می‌شه خواسته‌ی خودم رو به خواسته‌ی تو ترجیح بدم! ... 💞 @aah3noghte💞
💔 اگه طالب شهادتی بدون که نماز خوبه اول وقت باشه! وگرنه همه بلدن که اول غذا بخورن، اول یه دلِ سیر چت کنند، اول بخوابند! خلاصه اول همه کاراشونو انجام بدن بعد نماز بخونن! کسی که دنبالِ شهادته باید از تموم تعلقات دنیا دست بکشه! شهید محمد حسین‌ محمد خانی🪴 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 آمارِ شهیدان کمتر از واقعیت است.. پشتِ هر شهید،شهیده‌ای ایستاده است
💔 روز حماسه ایثار مردم اصفهان شهید عملیات محرم در سال ۱۳۶۱ از میدان امام اصفهان تا گلستان شهدا رهبر معظم انقلاب در مورد نقش مردم اصفهان در دفاع مقدس و انقلاب و حماسه مردم اصفهان در ۲۵ آن‌ماه ۱۳۸۹ در دیدار با خانواده شهدای عملیات محرم بیان کرده‌اند: «...(۲۵ آبان) شناسنامه این مردم مومن و غیرتمند و ایستاده پای کار به حساب می‌آید؛ مردم اصفهان در یک روز ۳۷۰ شهید را تشییع کردند و خم به ابرو نیاوردند، بماند که همان روز اعزام به جبهه داشتند، پشتیبانی کردند و حرکت کردند، تعداد شهدای اصفهان در همان ماه بیش از هزار نفر است... هزار و اندی در یک ماه! خب چه کسی شهید می‌شود؟ آن کسی که در است، در میدان خطر است، است. ... 💞 @aah3noghte💞
💔 مهمونای شهدا به دعوت خاص شهدا انتخاب میشن شما هم دعوتید باشید🥀 ... 💞 @aah3noghte💞 نشربدید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت56 و برای م
💔


🔰  🔰
📕رمان امنیتی  ⛔️

✍️ به قلم: 



خنده‌ام گرفت از این مبادی آداب بودنش. گفتم:
- مهمونی که نیومدم. بیا کارت دارم.


آمد دوزانو مقابلم نشست و دستانش را گذاشت روی زانوهایش. سرش را جلو آورد و گفت:
- حالا چرا اینطوری اومدین؟

- چون نباید هیچکس ارتباط ما رو متوجه بشه حتی همسایه‌ها. خب حالا اینا رو ول کن، ببین، یه نفر غیر از تو هست که اون کانال خرید و فروش اسلحه رو می‌چرخونه. اون کیه؟

رنگش پرید و دهانش باز ماند. زبانش را کشید روی لب‌های خشکش و آرام گفت: سمیر دیگه!

نگاه عاقل اندر سفیهی به جلال انداختم و گفتم: خودتم می‌دونی منظورم اون نیست. یکیه که با اکانت تو کار می‌کنه.

سرم را کج کردم و چشمانم را ریز. دست کشید میان موهایش.

گفتم: حواست باشه نمی‌تونی بپیچونی. خب حالا قشنگ توضیح بده!


‼️ چهارم: آسمان شام با ایران چه فرقی می‌کند؟

با فاصله بیست متری از خانه‌شان پارک می‌کنم و ترمزدستی را می‌کشم. 

سرم را خم می‌کنم تا در سبزرنگ خانه‌شان را ببینم. یک خانه حیاط‌دار معمولی که گل‌های آبشار طلایی از دیوارهایش بیرون ریخته.

«خب که چی؟» این اولین جمله‌ای ست که بعد از توقف توی ذهنم وول می‌خورد.
نمی‌دانم چی شد که سر از این‌جا در آوردم.

نمی‌دانم اصلاً خانم رحیمی من را یادش هست یا نه. چرا باید یادش باشد؟

من آدم مهمی در زندگی‌اش نبودم. شاید حتی یک آدم نفرت‌انگیز یا مرموز و ترسناک باشم برایش.

خیره می‌شوم به در؛ اما نمی‌دانم چکار کنم.
مثلا بروم زنگ را بزنم و بگویم ببخشید، من مامور پرونده‌ای هستم که چندوقت پیش شما هم درگیرش شدید. عرضم به حضورتان که...

کمیل می‌زند زیر خنده: خیلی خل و چلی عباس.
- می‌دونم. خب الان چه غلطی بکنم؟

شانه بالا می‌اندازد:
- مگه من فرشته راهنمای توام؟ خب خودت تصمیم بگیر مرد گُنده!

با حرص نفسم را بیرون می‌دهم و دوباره خیره می‌شوم به در خانه خانم رحیمی. چه می‌دانم؛ شاید منتظرم بیرون بیاید.
بعد که چه بشود؟ راه بیفتم دنبال دختر مردم؟

کلافه شده‌ام. سرم را می‌گذارم روی فرمان ماشین. یاد حرف ابوالفضل می‌افتم: بین، هرچقدرم قَدَر باشی، توی این قضیه پدرت درمیاد. من تجربه کردم که می‌گم. یک ماه شده بودم ت.مِ سرکار علیه تا بله رو گرفتم.

خنده‌ام می‌گیرد. الان یعنی من واقعاً می‌خواهم  را بگیرم؟ چرا؟

مگر به خودم قول نداده بودم که غیر از مطهره به کسی فکر نکنم؟ اصلا چرا خانم رحیمی؟
چون شبیه مطهره است؟ این هم شاید یک مدل خیانت باشد. این که یک نفر را نه بخاطر خودش، که بخاطر شباهتش به همسر سابقت، دوست داشته باشی.

یعنی در واقع یکی را دوست داری در حالی که با یک نفر دیگر ازدواج کرده‌ای.

این فکرها مثل آبی که از پشت سد شکسته بریزد، سرازیر می‌شود توی مغزم و اعصابم را می‌ریزد بهم. 

انگار اصلاً فکر کردن به مسائل شخصی و خانوادگی به من نیامده. من در همان کارم غرق بشوم بهتر است. 

انگار پرونده‌های سنگین ضدجاسوسی و ضدتروریسم خیلی ساده‌تر هستند در مقابل مسائل شخصی؛ آن هم وقتی پای عشق وسط باشد و بدتر از آن، هنوز اصلاً ندانی عاشقی یا نه؟

سرم را که از روی فرمان برمی‌دارم، خانم رحیمی را می‌بینم که از خانه بیرون می‌آید.😨

دستانم یخ می‌کنند و سرم داغ می‌شود. حس می‌کنم الان است که از این تغییر ناگهانی دما، ترک بخورم!

...
...



💞 @aah3noghte💞

کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی ...
💔 : ای تاریخ بشکند آن قلمهایی که ننویسند بر این سربازان خمینی چه گذشت. ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #معرفی_کتاب📚 در يكي از خاطرات اين📙 كتاب، برادر "شهيده شفاهي" چنين مي گويد : " در خيابان هاي نه
💔 📘 نام کتاب: " سه دقیقه در قیامت " 📝 نویسنده : گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 📑 انتشارات: شهید ابراهیم هادی 📓تعداد صفحات: ۹۶ 📖توضیحات: این کتاب روایتی است از خاطرات یکی از مدافعان حرم که در جریان عمل جراحی برای لحظاتی از دنیا می رود و سپس با شوک در اتاق عمل، دوباره به زندگی برمی گردد؛ اما در همین زمان کوتاه چیزهایی دیده که درک آن برای افراد عادی سخت است. ✍از جمله کتاب هایی که خوندنش به شدت توصیه میشه ... 💞 @aah3noghte💞