💔
#دم_اذانی
‹ ید اللهِ فوُقَ ایدیهِم ›
یعنی بنده ی من نگران نباش
از آدم ها دلگیر نشو
کاری از آنها بر نمی آید
دستانت را به من بده
تا من نخواهم برگۍ از درخت نمی افتد ..
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آلعمران (۹۷) فِيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ
✨﷽✨
#تفسیر_کوتاه_آیات
#سوره_آلعمران
(۹۸) قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ شَهِيدٌ عَلى ما تَعْمَلُونَ
بگو: اى اهل كتاب، چرا به آيات خداوند كفر مىورزيد، با آنكه خداوند بر اعمال شما گواه است.
(۹۹) قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَها عِوَجاً وَ أَنْتُمْ شُهَداءُ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ
بگو: اى اهلكتاب! چرا كسانى را كه ايمان آوردهاند از راه خدا باز مىداريد و مىخواهيد كه آن (طريقهى الهى) كج باشد، در حالى كه خود شما گواهيد (كه راه آنان درست است) و خداوند از آنچه انجام مىدهيد غافل نيست.
✅ نکته ها
در آيهى قبل، سؤال از كفر ورزى اهلكتاب بود؛ «لِمَ تَكْفُرُونَ» و در اين آيه، انتقاد از اينكه اگر خودتان ايمان نمىآوريد و به آيات الهى كفر مىورزيد، به چه دليل مانع رفتن ديگران به راه خدا مىشويد؟! «لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ»
🔊 پیام ها
- سؤال همراه با توبيخ؛ ولى بالحنى مؤدّبانه، بهترين شيوهى هشدار است. «يا أَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تَكْفُرُونَ»
- اگر خداوند را شاهد اعمال خود بدانيم، دست از مخالفت او بر مىداريم.
«لِمَ تَكْفُرُونَ ... وَ اللَّهُ شَهِيدٌ»
- اهلكتاب، فعّاليتهاى پنهانى عليه مسلمانان داشتند. «وَ اللَّهُ شَهِيدٌ عَلى ما تَعْمَلُونَ»
- اهل كتاب براى پيشرفت اسلام، مانعتراشى واخلالگرى مىكرند. «لِمَ تَصُدُّونَ»
- كجنشان دادن اسلام، از راههاى مبارزه با اسلام است. «تَبْغُونَها عِوَجاً»
- دشمنان، هر لحظه براى انحراف شما تلاش مىكنند. «تَبْغُونَها عِوَجاً»
- دشمنان، بر حقّانيت آيين شما آگاه و گواهند. «وَ أَنْتُمْ شُهَداءُ»
- سرچشمهى فتنه، دانشمندان منحرفند. «وَ أَنْتُمْ شُهَداءُ»
- اگر بدانيم كه خداوند لحظهاى از ما غافل نيست، دست از خطاكارى برمىداريم. «مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ»
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا
ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔
آیت الله بهجت:
آيا مي دانيد فايده گفتن
(بسم الله الرحمن الرحيم)
در آغاز هر كاري چيست؟
اگر شما عادت كنيد كه در ابتداي هر كاري بسم الله الرحمن الرحيم بگوييد ، فردا در روز قيامت وقتي نامه اعمالتان بدستتان داده مي شود
قبل از آنكه آن را بخوانيد
بسم الله الرحمن الرحيم مي گوييد
و ناگهان مي بينيد كه همه گناهانتان
از نامه اعمالتان پاك شده است
مي پرسيد چه شد ؟
در اين زمان ازطرف خداوند
ندايي مي آيد
كه اي بنده ، تو ما را
با نام رحمن و رحيم فراخوانده اي
پس ماهم باتو مقابله به مثل كرده ايم
و گناهانت را بخشيده ايم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
گاهی اوقات که خیلی مشغولیت کاری داشت. بلیط قطار میگرفت و فقط سه چهار ساعتی زیارت میکرد و بعد از زیارت هم راهی راهآهن میشد و به تهران برمیگشت.
به اطرافیان میگفت: این زیارتهای سه چهار ساعته خیلی خوبه؛ هم خیلی حال میدهد، هم آدم میتواند به آقا بگوید یا امام رضا سلام الله علیه فقط به #عشق خود شما آمدم و الان هم بر میگردم
#شهید_حسن_عبدالله_زاده
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت54 حس کردم گ
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت55 دستانم را هم میگذارم روی سکو؛ سرما از سنگ به دستانم نفوذ میکند و میرسد تا مغزم. به طاق ضربی بالای سرم نگاه میکنم. مقابلم، یک پلکان قدیمی است که ورودیاش را با زنجیر بستهاند و از تابلوی بالای سرش میشود فهمید این پلهها به پشتبام میرسند. یک مغازه سوغاتفروشی هم هست که گز میفروشد. اینجا عجب بافت سنتیای دارد! من و مطهره حتی فرصت نکرده بودیم با هم مسافرت برویم. میخواستم ماه رمضان که تمام شد، اولین مسافرتمان ببرمش قم. شاید توی راه از اینجا هم رد میشدیم و توی یکی از رستورانهای اینجا نهار میخوردیم. حتماً از اینجا و بافت سنتیاش خوشش میآمد. مطهره طرحهای سنتی را دوست داشت؛ این را از چیدمان اتاقش میشد فهمید. برای کنگرههای میدان امام و نقشهای لاجوردی مسجد امام و گنبد مسجد شیخ لطفالله ذوق میکرد. معمولا کیف و لباسهایش هم طرحهای سنتی داشتند. مثل خانم رحیمی که هر بار دیدمش، یک کیف قهوهای با طرح بتهجقه داشت؛ دقیقاً مثل کیف مطهره... دست میکشم روی صورتم. از این مقایسه بدم آمده است. از این که مطهره و خانم رحیمی همزمان بیایند به ذهنم. از این که خانم رحیمی من را به یاد مطهره میاندازد و مطهره ذهنم را میبرد به سمت خانم رحیمی. از خودم بدم میآید. کمیل از پلههای پشتبام پایین میآید، همان پلکان قدیمی که جلویش را با زنجیر بسته بودند. میخندد و میگوید: اینجا خیلی قشنگه! بعد نگاهی به صورت درهم من میکند و جدی میشود: تکلیفت رو با خودت مشخص کن عباس! خانم رحیمی رو دوست داری چون شبیه مطهرهست یا چون خودشه؟ سوالش مثل پتک کوبیده میشود توی سرم. سرم درد میگیرد. تشنهام؛ پس مرصاد کجاست؟ کمیل ادامه میدهد: این که بعد از مطهره دوباره ازدواج کنی، خیانت نیست. یادت باشه! حالام حواست رو بده به ماموریتت. نگاهم میرود به سمت آلاچیقها و دونفری که آنجا نشستهاند. سر هردوشان در گوشی است. فکری به ذهنم میرسد. به میثم پیام میدهم: ماشینشون رو پنچر کن. جواب میآید: چندتا؟ مینویسم: دوتا لاستیک جلویی. - رو تخم چشام! خب؛ این از این. حالا ما هم باید مثل آنها منتظر مامور تخلیه میماندیم. - بیا عباس. آب! مرصاد بطری آب معدنی نو را دستم میدهد. چقدر یخ است! چند جرعه مینوشم و بیملاحظه، نصف بطری را هم روی سرم خالی میکنم. سرحالتر میشوم. حس میکنم الان از روی سرم بخار به هوا میرود. هنوز در خلسه آب خنک هستم که مردی از مقابلمان رد میشود و از کاروانسرا بیرون میرود. با چشم مرد را دنبال میکنم که میرود روی یکی از نیمکتها، نزدیک آلاچیقها مینشیند. زیر لب به مرصاد میگویم: فکر کنم اومد! و برای میثم پیام میدهم: اون که نشسته روی نیمکتها، حواستون بهش باشه! به مرصاد میگویم: پاشو بریم! #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞 کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی #کانال_آه...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
🎥 داستانی به وسعت دنیا
😎 اگه میخوای مثل حاجقاسم روی دنیا اثر بذاری، باید بری سراغ استعدادهات
💎 آقا از گنجی درون شما میگن که الان وقت استخراجشه
#پیشنهاددانلود👌
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
راهِ رشد گاهی
از مُردنی میگذرد
که آغاز زنده شدن است؛
مثلاً #شهادت؛🥀
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
#قرار_عاشقی
#استوری از هوای بارانی در حرم مطهر رضوی
چشم من از شوق بارانی شده...؟
یا به پابوس آمده یکبار دیگر، آسمان...؟
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#امام_رضآی_دلم
#دلتنگ_حرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 گفتمش زیباترین لبخند چیست ؟ گفت: لبخندی ست ڪه عشق گاه جان دادن برلب مردان نشاند. #
💔
آن هنگام که بال دادند
در گوش پروانه خواندند:🦋
#فراق، شاید💔
اما
#وصل
قطعاً تو را خواهد ڪُشت❣
#شهید_جواد_محمدی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 فدای جود کسی که هرآنچه را بخشید فقط به خاطر خشنودی خدا بخشید از ابتدا پدرش فکر ما گداها بود که س
💔
همه ی زندگیام بیمه ی حرز حسن است
من دعاگیرِ حسن، زنده ی ناد حسنم
با تمام کرَمش،در حرمش،خاک، پُر است
هر کجایی که حرم هست، بیاد حسنم
"اَلسَّلامُعَلَيْكَياحَسَنَبْنَعَلِیوَرَحْمَةُ اللّهِوَبَرَكاتُهُ"
#اݪحمداللہڪہنوڪرتم:)🍃
#دوشنبه_های_امام_حسنی
#هرگزنمیردآنکهدلشمستمجتباست
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
💔
#بسم_الله
ومن یتق الله یجعل له من امره یسرا
وهرکس تقوا الهی پیشه کند،
خداوند کار رابر او آسان میسازد.
سوره طلاق، آیه ۴
#یک_حبه_نور✨
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #شیطان_میگه: فحش بدین😏✌️ #تصویربازشود #توییت #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @a
💔
#شیطان_میگه:
دم سحر، خدا بعضیا رو برای نماز شب و نماز صبح بیدار میکنه اما به من اجازه میده که...😏
#تصویربازشود
#توییت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
24 آبان سالروز رحلت #علامه_طباطبایی تسلیت باد
🌹نکته ای خواندنی از زندگی علامه طباطبایی
شادی روحشان صلوات
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#دم_اذانی
ابراهیم خندید و گفت:
ایبابا، همیشه کاری کن که اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد نه مردم.
#شهیدابراهیمهادی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آلعمران (۹۸) قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ
✨﷽✨
#تفسیر_کوتاه_آیات
#سوره_آلعمران
(۱۰۰) يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقاً مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمانِكُمْ كافِرِينَ
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اگر از گروهى از اهل كتاب اطاعت كنيد، شما را بعد از ايمانتان به كفر باز مىگردانند.
✅ نکته ها
يكى از يهوديان به نام شاسبن قيس، وقتى صفا و صميميّت مسلمانان مدينه به خصوص دو قبيله اوس وخزرج را ديد بسيار ناراحت شد و با خود گفت: اين دو قبيله روزگارى با هم جنگ مىكردند، ولى حالا در سايه رهبرى ومديريّت محمّد صلى الله عليه و آله در كنار هم با صلح و صفا زندگى مىكنند، اگر اين وضع ادامه داشته باشد، كيان يهود در خطر است. او با برنامهريزى، گروهى را با خود همراه وجوانى را در ميان مسلمانان مأمور كرد تا با يادآورى خاطرات درگيرىهاى «بُغاث»- محلّى كه بين دو قبيله جنگ واقع شده بود- آنان را تحريك كند. آن جوان چنين كرد و عواطف آنان را تحريك نموده، نزديك بود كه نزاع و درگيرى سختى شعلهور شود. رسول خدا صلى الله عليه و آله ضمن دعوت به آرامش، به آنان هشدار داد و آنها را از توطئهى دشمن باخبر ساخت. آنها سلاح را بر زمين گذاشته، يكديگر را در آغوش گرفته واز عمل خود پشيمان شدند.
به گفتهى مفسّران، در اين حادثه اين آيه و دو آيهى قبل نازل شد كه متضمّن توبيخ و سرزنش اهل كتاب و هشدار به مسلمانان است.
🔊 پیام ها
- پيروى از دانشمندان منحرف اهل كتاب سبب ارتداد است. «إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقاً ... يَرُدُّوكُمْ»
- عمل، در عقيده اثر مىگذارد. اطاعت از منحرفان، سر از انحراف عقيده در مىآورد. «إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقاً ... يَرُدُّوكُمْ»
- چون اطاعت از كفّار منجر به كفر مىشود، پس تبرّى و برائت از آنان لازم است. «إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقاً ... يَرُدُّوكُمْ»
- نتيجه پيروى از بيگانگان، كفر و بدعاقبتى است. «يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمانِكُمْ كافِرِينَ»
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا
ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔
#شهید_مسلم_اسدی_رازی:
#شهادت را نمیتوان با جبهه آمدن به دست آورد شهادت؛ با #اخلاص در عمل به دست میآید.
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴#استوری #حضرت_معصومه
#آیت_الله_مرعشی_نجفی
🔻یک عرض سلام و یک التماس خدمت حضرت معصومه باید داشت. در دنیا چنین چیزی نیست، خانمی به این باب الحوائجی، به این لطافت، به این جایگاه، به این مقام، به این معنویت، به این سریع الإجابه بودن.
🔸درس آقای مرعشی می رفتیم سال های آخر، چهار پنج سال آخر. خدا رحمت کند این بزرگوار یاد حضرت معصومه را می کرد، اشک از چشم او می پاشید، می گفت شما ها نمی دانید زیر سایۀ چه کسی هستید و سر سفرۀ چه کسی هستید.
🔹خود آیت الله مرعشی می فرمودند می خواستم دخترم را شوهر بدهم، ولی جهیزیه او جور نشده بود، میگفت یک روز به حرم رفتم و شروع کردم با حضرت معصومه دعوا کردن و گفتم: ما این جا در پناه شما آمدیم. می گفت به خانه آمدم، حضرت معصومه را در خواب دیدم، ایشان فرمود: ما کجا برای شما کم گذاشتیم؟ گفت: اتفاقاً در باز شد و وسایل جور شد و همۀ کارها حل شد؛ ولی حضرت فرمود: ما کجا برای شما کم گذاشتیم؟
(حضرت استاد حاج شیخ جعفر ناصری)
#یا_فاطمة_إشفعی_لنا_في_الجنة
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
🏴#استوری #حضرت_معصومه #آیت_الله_مرعشی_نجفی 🔻یک عرض سلام و یک التماس خدمت حضرت معصومه باید داشت. د
💔
بدون زهـر هم
معصومه ے دور از رضــا مےمرد
مثالش زینب ڪبری
دلایل مےشود پیدا
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت55 دستانم را
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت56 و برای میثم پیام میدهم: اون که نشسته روی نیمکتها، حواستون بهش باشه! به مرصاد میگویم: پاشو بریم! هنوز خیلی از کاروانسرا دور نشدهام که میثم از بیسیم داخل گوشم میگوید: - اون که روی نیمکتا نشسته بود بلند شد، اون دوتام دنبالش راه افتادن. این حتماً خود جنسه! میگویم: - یکی از بچههاتون رو بفرستید سمت ما. ما ترتیب اون دوتا رو میدیم، شمام اونو داشته باشید. و قدمهایم را تندتر میکنم. زودتر از دوتا تروریست میرسیم به پارکینگ. طوری کنار یکی از ماشینها میایستیم که انگار ماشین خودمان است. تروریستها میرسند به خودروشان و میبینند پنچر شده است. یک نفرشان خم میشود و بعد مینشیند روی زمین: - وای! این برای چی پنچر شد؟ دیگری تکیه میدهد به کاپوت ماشین و اخم میکند: - یعنی چی؟ حالا چه خاکی به سرمون بریزیم؟ اولی یک مشت به لاستیک پنچر شده میزند: - تف به این شانس. زاپاسم نداریم! اسلحهام را درمیآورم؛ مرصاد هم. به مرصاد چشمکی میزنم و تنهایی میروم جلو: - داداش مشکلی پیش اومده؟ مرد اولی که همچنان نشسته است، یک دستش را سایهبان چشمانش میکند و سرش را بالا میآورد تا من را ببیند: - پنچر شده لعنتی! خم میشوم تا لاستیک را ببینم: - اوه اوه...زاپاس نداری برات عوضش کنیم؟ - نه بابا زاپاسم کجا بود! دست به کمر میزنم و یک قدم جلو میروم. بدون این که برگردم به مرصاد میگویم: - پسر برو زاپاسو از صندوق بیار. صدای مرصاد را از پشت سرم میشنوم: - چشم داداش. به ذهن و جسمم فرمان میدهم آماده درگیری بشوند. صدای داد نفر دوم را میشنوم از پشت سرم و قبل از این که نفر اول فرصت واکنش پیدا کند، با لگد میزنم به پایش. تعادلش را از دست میدهد و پخش زمین میشود. میپرم روی سرش و دستانش را از پشت میگیرم و دستبند میزنم. *** با جفت پا فرود آمدم روی موزائیکهای حیاط. قبل از این که از جا بلند شوم، کف دستانم را چندبار بهم هم زدم. ایستادم و دوباره خم شدم تا خاک سر زانوهایم را بتکانم. چراغ اتاقش روشن بود. گوش تیز کردم. صدای تیراندازی و داد و فریاد میآمد؛ داشت فیلم میدید. گوشیام را درآوردم و برایش پیام دادم: - بیسر و صدا بیا توی حیاط! صدای هشدار پیامکش را از داخل شنیدم. صدای تلوزیون کم شد و سایهاش را پشت در دیدم. از اتاق که بیرون آمد و من را دید، دهانش برای فریاد زدن باز شد و من سریع انگشت اشارهام را گذاشتم روی دهانم که یعنی: - هیس! دستش را گذاشت روی دهانش و سرش را تکان داد. دو سه قدم جلو رفتم و با صدای خفهای گفتم: - میشه بیام تو؟ سرش را تکان داد. پشت سرش وارد خانه شدم و در را بستم. خانه کوچک و قدیمیای داشت. بساط تخمه وسط اتاق پهن بود و پنکه با تمام توانش کار میکرد. دستپاچه و درحالی که داشت پوست تخمهها را جمع میکرد گفت: - بفرمایین بشینین. نشستم روی تشکهای کنار اتاقش. داشت بشقاب پوست تخمهها را میبرد به آشپزخانه: - بشینین تا من یه چیزی بیارم بخورین. خندهام گرفت از این مبادی آداب بودنش. گفتم: - مهمونی که نیومدم. بیا کارت دارم. #ادامه_دارد... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞 کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی #کانال_آه...