eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 از فراقٺ چشم هـايم غرق باران مےشود عاشقِ هجران كشيده، زود سرگران مےشود.. #شهیدرضاچراغی #آھ... #فراق 💕 @aah3noghte💕
💔 دلم نگاهی از تو مےخواهد تا باز بر این دل، فرماندهی کنی و نگاهت، مرهمی باشد به زخم های روزگار و چه زخمی از ، عمیق تر؟! حیف... جامانده از آن قافلہء یار شدیم... 💕 @Aah3noghte💕
﷽ 💔 #اربابم_اباعبدالله تا قلـ❤️ــب من از غم تو ردّے دارد دریاچہ ے اشڪـ ، جزر و مدّے دارد جان مےدهم آخر از #فراق حَرَمٺ صبر ِ منِ #دلشڪستھ حدّے دارد #آھ_ڪربلا 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #چله_شھدایی ‌ مشترڪ گرامے ! مہلت استفـاده از یڪ ماه سرویس هدیہ رحمت خآص مهمانے درون شبڪہ خداون
💔 اگه به گناه به "هَل مِن مُعینٍ" مَهدی فاطِمهِ آنجا که ندا سر مےدهد و کمک مےخواهد... هَل مِن مُعینٍ فَاُطِیلَ مَعَهُ العَویلَ وَ البُکاء ؟ آيا ياورى‌ هست كه با او ناله و گريه‌ طولانى سر دهم؟؟ ... ... 💕 @aah3noghte💕
💔 خوشا آنکه نوشت: " از کربلا که آمدی خواهی دانست که با آدم چه کرد".... اما بگویمش یا نچشیده یا نمیداند کجاست... من شک ندارم که بین الحرمین ارباب، بسیار زیباتر و دلچسب تر از بهشت است و نگو بسیار زیباتر که بسیار بسیار زیباتر است.... 💕 @aah3noghte💕
💔 باز با گریه به آغوش تو برمی‌گردم چون غریبی که خودش را برساند به وطن دل من تنگ شده برای حرمت... 💕 @aah3noghte💕
💔 ماه مقدس رجب هم از راه رسید و در این هیاهوی دنیا چگونه به درگاه کبریائی پروردگار رو آورم؟ خدایا! تنها سرمایه ام اشک هائی است که از سرازیرند و هایی که با هر کدام، نام تو را می برند من روسیاه تر از هر زمان دیگر تنها تر از همیشه فقط مےتوانم رفیقی را واسطه کنم که تو ، مرا این گناهکار شرمنده را این وامانده در مرداب گناهان را به دیده لطف، بنگری... ... رفیق شفیق! ، محتاج آبروی توست تا دست مرا هم بگـیری و مرا از این بزم عاشقانه و وصال ماندگار الهی بهره مند سازی... 💔 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 من مےشوم از روی ماه تو وقتی که پشت ابر ، آرمیده ای ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_سی_و_یکم تمام تن و بدنم در هم شکست، وحشتزده چرخیدم و از آنچه دیدم سقف ات
✍️ چشمانم را بستم و با همین چشم بسته، بریده حیدر را می‌دیدم که دستم روی ضامن لرزید و فریاد عدنان پلکم را پاره کرد. خودش را روی زمین می‌کشید و با چشمانی که از عصبانیت آتش گرفته بود، داد و بیداد می‌کرد :«برو اون پشت! زود باش!» دوباره اسلحه را به سمتم گرفته بود، فرصت انفجار از دستم رفته و نمی‌فهمیدم چه شده که اینهمه وحشت کرده است. از شدت خونریزی جانش تمام شده و حتی نمی‌توانست چند قدم مانده خودش را به سمتم بکشد که با تهدیدِ اسلحه سرم فریاد زد :«برو پشت اون بشکه‌ها! نمی‌خوام تو رو با این بی‌پدرها تقسیم کنم!» قدم‌هایم قوت نداشت، دیوارهای سیمانی خانه هر لحظه از موج انفجار می‌لرزید، همهمه‌ای را از بیرون خانه می‌شنیدم و از حرف تقسیم غنائم می‌فهمیدم به خانه نزدیک می‌شوند و عدنان این دختر زیبای را تنها برای خود می‌خواهد. نارنجک را با هر دو دستم پنهان کرده بودم و عدنان امانم نمی‌داد که گلنگدن را کشید و نعره زد :«میری یا بزنم؟» و دیوار کنار سرم را با گلوله‌ای کوبید که از ترس خودم را روی زمین انداختم و او همچنان وحشیانه می‌کرد تا پنهان شوم. کنج اتاق چند بشکه خالی آب بود و باید فرار می‌کردم که بدن لرزانم را روی زمین می‌کشیدم تا پشت بشکه‌ها رسیدم و هنوز کامل مخفی نشده، صدای باز شدن در را شنیدم. ساکم هنوز کنار دیوار مانده و می‌ترسیدم از همان ساک به حضورم پی ببرند و اگر چنین می‌شد، فقط این نارنجک می‌توانست نجاتم دهد. با یک دست نارنجک و با دست دیگر دهانم را محکم گرفته بودم تا صدای نفس‌های را نشنوند و شنیدم عدنان ناله زد :«از دیشب که زخمی شدم خودم رو کشوندم اینجا تا شماها بیاید کمکم!» و صدایی غریبه می‌آمد که با زبانی مضطرب خبر داد :«دارن می‌رسن، باید عقب بکشیم!» انگار از حمله نیروهای مردمی وحشت کرده بودند که از میان بشکه‌ها نگاه کردم و دیدم دو نفر بالای سر عدنان ایستاده و یکی دستش بود. عدنان اسلحه‌اش را زمین گذاشته، به شلوار رفیقش چنگ انداخته و التماسش می‌کرد تا او را هم با خود ببرند. یعنی ارتش و نیروهای مردمی به‌قدری نزدیک بودند که دیگر عدنان از خیال من گذشته و فقط می‌خواست جان را نجات دهد؟ هنوز هول بریدن سر حیدر به حنجرم مانده و دیگر از این زندگی بریده بودم که تنها به بهای از خدا می‌خواستم نجاتم دهد. در دلم دامن (سلام‌الله‌علیها) را گرفته و با رؤیای رسیدن نیروهای مردمی همچنان از ترس می‌لرزیدم که دیدم یکی عدنان را با صورت به زمین کوبید و دیگری روی کمرش چمباته زد. عدنان مثل حیوانی زوزه می‌کشید، دست و پا می‌زد و من از ترس در حال جان کندن بودم که دیدم در یک لحظه سر عدنان را با خنجرش برید و از حجم خونی که پاشید، حالم زیر و رو شد. تمام تنم از ترس می‌تپید و بدنم طوری یخ کرده بود که انگار دیگر خونی در رگ‌هایم نبود. موی عدنان در چنگ هم‌پیاله‌اش مانده و نعش نحسش نقش زمین بود و دیگر کاری در این خانه نداشتند که رفتند و سر عدنان را هم با خودشان بردند. حالا در این اتاق سیمانی من با جنازه بی‌سر عدنان تنها بودم که چشمانم از وحشت خشک‌شان زده و حس می‌کردم بشکه‌ها از تکان‌های بدنم به لرزه افتاده‌اند. رگبار گلوله همچنان در گوشم بود و چشمم به عدنانی که دیگر به رفته و هنوز بوی تعفنش مشامم را می‌زد. جرأت نمی‌کردم از پشت این بشکه‌ها بیرون بیایم و دیگر وحشت عدنان به دلم نبود که از تصور بریدن سر حیدرم آتش گرفتم و ضجه‌ام سقف این سیاهچال را شکافت. دلم در آتش دلتنگی حیدر پَرپَر می‌زد و پس از هشتاد روز دیگر از چشمانم به جای اشک، خون می‌بارید. می‌دانستم این آتشِ نیروهای خودی بر سنگرهای داعش است و نمی‌ترسیدم این خانه را هم به نام داعش بکوبند و جانم را بگیرند که با داغ اینهمه عزیز دیگر برایم ارزش نداشت. موبایل خاموش شده، حساب ساعت و زمان از دستم رفته و تنها از گرمای هوا می‌فهمیدم نزدیک ظهر شده و می‌ترسیدم از جایم تکان بخورم مبادا دوباره اسیر داعشی شوم. پشت بشکه‌ها سرم را روی زانو گذاشته، خاطرات حیدر از خیالم رد می‌شد و عطش با اشکم فروکش نمی‌کرد که هر لحظه تشنه‌تر می‌شدم. شیشه آب و نان خشک در ساکم بود و این‌ها باید قسمت حیدرم می‌شد که در این تنگنای تشنگی و گرسنگی چیزی از گلویم پایین نمی‌رفت و فقط از درد دلتنگی زار می‌زدم... ✍️نویسنده: فاطمه ولی نژاد ... 💞 @aah3noghte💞
💔 سلام رفیق امام‌حسینی‌ام تو که مےدانی گره به کارمان افتاده مےدانی جاده نجف تا کربلا برویمان بسته شده تو که مےدانی دلمان به ارباب و زیارت اربعینش خوش بود رحمی... دعایی... ما منتظریم رفیق! منتظر شنیدن خبر باز شدن راه اتمام فراق اینکه کوله بر دوش گام برداریم به یاد شما به سوی ارباب... رفیق دعا کن! تو که اجابت شد دعای شهادت و همجواری‌ات با سیدالشهدا ...💔 به قلم S.R ... 🏴 @aah3noghte🏴 هنگام کپی هشتک را حذف کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 دوستان به جای ما... به از دور سلام حالا که ما جامانده ایم رفقا! شما را به رفاقتمان به یاد ما باشید.... 💔 به قلم S.R ... 🏴 @aah3noghte🏴 براےکپےهشتک دلشکسته ادمین حذف شود
💔 آنان که طعم به را چشیده‌اند خوب مےدانند از و از هیچ چیزی در این وجود ندارد لاجرم دست خواهش‌های را از دل خود قطع مےڪنند تا به وصل رسند دقیقا جائی "عِندَ مَلیکٍ مُقتَدر" 💔 به قلم S.R ... 🏴 @aah3noghte🏴 جهت کپی، هشتک دلشکسته ادمین حذف شود
💔 یکی دو ماه بعد از شهادت در یک پست اینستاگرامی نوشت: "در آن لحظه کاش به جای ، من در کنارت بودم" نمی دانم در این پنج سال رفقای شهیدش، چی کشیده بود و چه راز و نیازی کرد که خدا شهادتِ کنار ، با آن کم و کیف را نصیبش کرد.... خوشا به حال که به بهترین شکل به شهیدش پیوست💔 پ.ن: پست اینستاگرامی در فراق شهیدش ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 🍃 مثلاً تو قبول کردی... کوله بارموهم بستم😭😭 👤 کربلایی سیدرضا نریمانی ▪️السلام علیک یا ا
💔 چه خوب بود اگه الان.... با رفقای همسفری قرار عمود بعدی رو میذاشتیم بعد هندزفری میذاشتیم تو گوش مداحی رو پِلی میکردیم یه یاعلی می‌گفتیم و کوله مونو برمی‌داشتیم مینداختیم رو رو شونه مون و راه میفتادیم📿 گرد و خاک و غبار راه ازدحام و صداهای درهمِ اطراف ... همش حسرت شده دو ساله😔 کاش هیچ به ، امتحان نشه💔 ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 اونجایی که یه آدم به درجه #شهادت میرسه #خدا بهش میگه: یه جوری عاشقت میشم که صداش دنیا رو پُر کنه
💔 مثه اون چند روز مفقود بودن دلم می‌خواهد بروم سر بگذارم بر زانوهای مادر سادات دستی بکشند بر سرم و مادری کند برای دلی که ، بی طاقتش کرده🥀 کمی دعا برای آرامش دل بیقرار ... لطفاً ... 💞 @aah3noghte💞
4_5841171671637057601.mp3
19.81M
💔 برات کربلامونو امضا کنید ارباب جان دلمون از ریش ریشِ هوای کربلای تو از سر نمی رود ما را ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 همه عمر برندارم سر از این خمار مستی؛ که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی #صلےالله‌‌علیڪ‌یاابا
💔 ... و اما بعد... قصه، قصه امتحانی است که با محک میخورد چه صبر بر چه صبر بر راه یا بر گرما و ازدحام اما صبر بر فراق کجا و سایر صبرها کجا... اصلا انگار سوزاننده تر از زهر فراق، بر جگر چیزی نیست.... هنوز نیامده ، دلتنگ شدم🥀 کربلا 💔 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 گفتم‌که‌ با ، مُدارا کنم نشد!.. ... 💞 @aah3noghte💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از شهادت نیست"