شهید شو 🌷
💔 افتاده است دلم به تمنا به پای تو یک #کربلا نصیب گدا کن
💔
کربلائی شدنم دست شماست آقاجان
پاس و ویزا و مسیر، بازی بینالمللیست
#لبیکیاحسین علیهالسلام
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#ڪربلالازممدلمتنگاست
#السلامعلیڪدلتنگم💔
#ما_ملت_امام_حسینیم
#آھ_ڪربلا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
_ #آقربونتبرمخداااا♥️🌿 _
خدا به ۳ طریق جواب میده :
_ میگه بله ، و اون چیزی که خواستی رو انجام میده
_ میگه نه ، و چیز بهتری بهت میده
_ میگه صبرکن ، و بهترین هارو بهت میده ...
شهید شو 🌷
💔 کربلائی شدنم دست شماست آقاجان پاس و ویزا و مسیر، بازی بینالمللیست #لبیکیاحسین علیهالسلام
💔
برای پیدا کردن علاقۀ به #خدا، باید تمام #حبّالدنیا را در دلت از بین ببری، ولی برای پیدا کردن علاقۀ به #حسین(ع) این گونه نیست؛
یعنی با داشتن حبّالدنیا هم میشود حسین(ع) را دوست داشت و شیرینی محبت او را تجربه کرد.
اگر کسی میخواهد حبّالله را تجربه کند و بفهمد که از چه جنسی است، میتواند با تجربهکردن و چشیدن لذت محبت حسین(ع) به این درک برسد.
#بھبھ
شهید شو 🌷
💔 روزمان رابا یک #بسمالله شروع کنیم! خداوند رحمت را بر خویش واجب فرموده است. «کَتَبَ رَبُّکُمْ ع
💔
#بسم_الله
ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ ٱللَّه
#با_من_بخوان.
#یک_حبه_نور✨
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#شهید_سیدمجتبی_علمدار
هیچ گاه ندیدم که ما را به کاری امر و نهی کند،
بلکه همیشه غیر مستقیم حرفش را می زد؛ مثلاً، آخر شب می گفت:
"من می روم #وضو بگیرم. در روایات تاکید شده کسی که با وضو بخوابد شیطان به سراغ او نمی آید."
نا خودآگاه ماهم ترغیب می شدیم و به همراه او برای وضو گرفتن حرکت می کردیم.
📙 کتاب: علمدار
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#اربعینی ها کوله پشتی هایتان را بسته اید؟
میگویند سعی کنید هر چه میتوانید سبکبار سفر کنید...
میگویند کولهی سنگین و بار اضافه ، خسته و کلافه تان میکند...
شما از هر چه خواستید فاکتور بگیرید
اصلا لباس و وسایل اضافه نبرید اما...
یادتان باشد حتما در این سفر، #نائب_الشهید باشید؛ یک شهید انتخاب کنید و عکسش را اول به قلبتان و بعد هم به کولهپشتی تان بچسبانید تا در این سفر، واقعا سبکبار باشید، روحتان را میگویم...
روح اگر درگیر باشد، حال زیارت هم پیدا نخواهد شد...
برای آنانکه در حسرت این سفر هستند هم دعا بفرمایید....😔
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 وقتی این عکس رو میگرفتم پیش خودم زمزمه میکردم: "همیشه سرِت شلوغه، بس که مهموننوازی..." نگاهی.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
مگر از دعای #رفیق_شهید
گره #کرب_و_بلا باز شود...🥀
#اربعینایرانبمانمبےگماندقمیکنم
#شهیدجوادمحمدی
#شهید_جواد_محمدی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸 هادی فِرز 🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی «قسمت دوازدهم» هادی: دارم ماشینِ
بسم الله الرحمن الرحیم
🔸🔸 هادی فِرز 🔸🔸
✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی
«قسمت سیزدهم»
پسره پوزخندی زد و گفت: حساب اینا رو پر کنم! چاییدی رابین هود!
هادی گفت: نه ... نچاییدم ... اشتباه نکن ... تو فقط از الان هفت دقیقه وقت داری. اگه بشه هفت دقیقه و نشه اونی که باید بشه، با اینا طرفی. (اشاره ای به نظر و بچه هاش کرد.) اینا جزء مالباختگان هستند.
پسره نگاهی به غول های اطرافش انداخت و زهره ترک شد. گفت: الان ینی چی؟ چیکار کنم؟
هادی لیست دوم رو درآورد. گفت: اینا ... بگیر ... سه نفرید ... خودت و این دو نفر ... الان یک دقیقه اش رفت. من دارم تلاشم میکنم که روی پوست هیچ کدومتون خط و خشی نیفته.
تا برید سیستمتون روشن کنید یه دقیقه دیگه هم میره و فقط چهار دقیقه وقت براتون میمونه. حالا یا فقط چهار دقیقه تا پایان زندگیت مونده یا همکاری میکنی و چند سال دیگه هم زنده میمونی.
پسره لیست دوم رو گرفت. هادی گفت: آهان ... راستی ... برای همشون خرید و فروش بزن. تمام سهم های نفتی دریای شمال را که تو کانال متوسط هست و فقط همین امروز بازه، بخر و بزن به حساب اینا.
تاکید میکنم؛ تمام سهم هایی که به اینا میدی، باید کاملا قانونی و رسمی خرید و فروش بشه. ضمنا از حساب خودت نه. چون میدونم که حساب ارزی خودت، حساب مشترک هست و نیاز به تایید شریکت داره. از حساب ارزی بابات برداشت کن. راستی ... بچه ها ترتیبی دادند که الان خودت و این دو تا نره خر، به صفحات این 255 نفر دسترسی زماندار دارید. من جای شما باشم معطل نمیکردم.
پسره به اون دو نفر اشاره کرد و سه نفرشون رفتند پشت سیستماشون. هادی رفت تو واتساپ و با اون طرف خط که مشخص نبود کیه شروع به حرف زدن کرد.
هادی: ردش بزن. شیطنت نکنه.
پشت خط: حواسم هست. زود تسلیم نشد؟
هادی: چرا ... نگران همینم.
دقیقه ها سپری نمیشد. نظر مدام با نوک انگشت اشاره دست راستش کف کله اش را از روی جورابی که رو سرش کشیده بود، میخاروند.
یکی از گوریل ها از بس عرق کرده بود، جورابی که رو صورتش بود خیس شده بود. هادی نگاهش به ساعت بود و گاهی به چهره پسره زل میزد. اما چهره پسره ... یه جورایی مصمم ... نترس ... پیچیده ...
هادی رفت تو واتساپ. تماس گرفت. گفت: داره چیکار میکنه؟
پشت خط گفت: دارن انتخاب میکنن ... تند تند سفارش خرید ثبت میکنند ... از اون طرف هم پول کم میشه ... اما ... یه چیزی ...
هادی: حرف بزن گور به گور شده!
پشت خط: واسه هیچ کدومش تایید نهایی نمیزنه ... صفحه ها را فقط باز میکنه و سفارش میزنه اما نهاییش نمیکنه!
هادی رفت کنار پنجره و آروم بهش گفت: تو نمیتونی این گهو بخوری؟ تو فقط میتونی چکش کنی؟
پشت خط: کار من نیست به ابالفضل!
هادی قطعش کرد. رفت بالا سر پسره. دستشو آروم گذاشت زیر چانه پسره و آورد بالا. زل زد به چشماش و گفت: چرا تایید نهایی نمیزنی؟
پسره لبخندی زد و گفت: الان داره چیزی حدود سه چهار هزار دلار جابجا میشه. همه اش هم از صرافی غیر قانونی که نمیتونه بعدا پیگیری قانونی کنه. اینجا فقط یه دلال خونه است که خودت تهِ آمارشو درآوردی. اینکه چطور ردمو زدی، دمت گرم. اینکه چطور فهمیدی همه اش کار خودمه، دس خوش. حساب کتاب همه چیمو داری، پرچمت بالا. اما تایید مرحله آخرو نمیزنم مگر اینکه بهم بگی به کجا وصلی؟
هادی سکوت کرد و فقط زل زده بود. ثانیه های آخر بود. سی چهل ثانیه بیشتر نمونده بود. یه نفر از کارمنداش گفت: آقا کار من تموم شد. پنجاتاش رفت.
اون یکی هم گفت: آقا کار منم تمومه. هفتاتاش رفت.
پسره به هادی گفت: این 120 تاش. 132 تاش هم من با دسترسی خودم انجام دادم و همه اش ردیفه. کافیه کدِ سبزو بزنم و خلاص! این از من. تو هم برادریتو ثابت کن و بگو کیه پشت ماجرا؟ این کارا و آمارا کارِ آدم عادی نیست. باید یکی یا یه جریانی پشتت باشه. بگو تا کدِ سبزو که فقط خودم میدونم بزنم و خلاص!
لحظات سختی برای هادی بود. همه چی بستگی به اون کد سبز داشت. اگه هادی لب باز میکرد و اون پسره هم سر قولش میموند و کد رو وارد میکرد و میزد، زندگی 255 تا بیچاره مال باختهیِ در ورطهی سقوط به تهِ دره بدبختی، جان تازه میگرفت.
تایمر هادی به شمارش معکوس افتاد ...
دوازده ...
یازده ...
ده ...
نه ...
هشت ...
هفت ...
شش ...
هادی و پسره به هم زل زده بودند. نظر و بچه هاش از استرس داشتند میمردند. مدام این پا و اون پا میکردند و دلشون میخواست فقط اون لحظه هادی دهن باز کنه و یه کلمه حرف بزنه و پسره از خر شیطون بیاد پایین و اونا هم گورشون گم کنن و بروند.
اما ... هادی دهن باز کرد ... ولی نه اونطوری که پسره دلش میخواست ... هادی با صدای محکم و چشمای پر از خون و خشم گفت: ببین عوضی! اگه کسی پشت ماجرا بود، دیگه لازم نبود تمام زندگی خودم و بابای علیل و خواهر زبون بسته ام بذارم پای هک کردنِ سیستمِ تویِ حروم زاده و ته و توی همه چیتو دربیارم!
پس با کسی که الان آتش فشان هست و کلِ
زندگیش با اختیار خودش داده تا الان با تو چشم تو چشم باشه، کلکل نکن. من چیزی برای از دست دادن ندارم. به ابالفضل کاری بر سرت میارم که کسی تشخیصت نده!
پسره ... نه اینکه فکر کنین ترسید ... نه ... جَلَب تر از این حرفا بود ... اما ... تصمیمشو گرفت و در ثانیه های آخر، کد سبز رو وارد کرد و اینتر کرد.
وقتی اینتر کرد، هادی گوشیشو درآورد و ازطریق واتساپ با اون یارو تماس گرفت. گوشیو برداشت و با خوشحالی گفت: انجام شد! حله هادی خان! خدا از بزرگی کَمِت نکنه.
ادامه دارد
...
💕 @aah3noghte💕
@Mohamadrezahadadpour
شهید شو 🌷
💔 کربلائی شدنم دست شماست آقاجان پاس و ویزا و مسیر، بازی بینالمللیست #لبیکیاحسین علیهالسلام
💔
هم حسرت #کربلا و هم درد #فراق🥀
بیچاره دلم! چه صبر خوبی دارد!💔
#لبیکیاحسین علیهالسلام
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#ڪربلالازممدلمتنگاست
#السلامعلیڪدلتنگم💔
#ما_ملت_امام_حسینیم
#آھ_ڪربلا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ ٱللَّه #با_من_بخوان. #یک_حبه_ن
💔
#بسم_الله
سرانجام کسانی که عمل زشت انجام داده...
#با_من_بخوان.
#یک_حبه_نور✨
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 🏴 چند تن از #شهدای کربلا را میتونید نام ببرید و میشناسید؟ 🤔 حبیب بن مظاهر.. پیرترین شهید کربلا.
💔
🏴 چند تن از #شهدای کربلا را میتونید نام ببرید و میشناسید؟ 🤔
سعد بن حارث، استاندار آذربایجان، یار امام حسین میشود..
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
تا چشم کار میکند جای تو خالےست
#سردار_قاسم_سلیمانی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞