شهید شو 🌷
💔 پسر به ڪوری چشمان فتنه، کاری کرد پـُر از #علے شود آغوش دشت.... سر تا سر #آھارباب #علےاڪبر
💔
#دلشڪستھ
همه شهید شده بودند و خودش هم زخمی بود
اما این زمزمه از لبانش نمےافتاد:
"رِضاً برضاک،تسلیماً لاَمرک"
اگـر کربلا بودید
و شنیده بودید ناله هایش را
و دیده بودید خم شدنِ قامت #حسین
بالای پیکر رعنا جوانش را
مےفهمیدید این رضا شدن به رضای خدا چقدر سخت است...
#آھارباب
#ڪپے⛔️
💕 @aah3noghte
💔
#دلشڪستھ
بهره #بعضی از ماها
از #ولایت پذیری ، شعار است
آن هم تا جایی که گلویمان اذیت نشود
یا وجاهت مان آسیب نبیند
#بعضی ها تا پای شور و شعار باشد، هستند
#بعضی ها تا جایی که
جان و مال شان در امان باشد
#بعضی های دیگر،
اگر از خورد و خوراک خودشان چیزی بماند،
پول شان را حاضرند بدهند،
جانشان ولی باید در امان باشد ...
هزار تا طیف دیگر
می شود این وسط ها تعریف کرد
امّا ...
بعضی ها برای ولیّ شان
هم علمدارند
هم سقّا،
هم پشت و پناه،
هم امید،
هم فدایی،
هم رسانه تبلیغاتی ...
از آن هایی که تا هستند
خیال ولیّ و رهبرشان راحت است
بعضی ها آن قدر برای ولیّ شان عزیزند
که به یک نگاے، همه غصه های ولیّ شان
برطرف می شود؛
دلش شاد می شود؛
بعد هم اسمشان می شود :
"کاشف الکرب عن وجه الحسین(ع)"
بعضی ها ولیِّ شان که می خواهد
صدایشان بزند، می گوید: "بنفسی انت ..."
می دانید بعضی ها
پای ولیّ شان که پیش بیاید،
دیگر سر از پا نمی شناسند،
دست می دهند،
چشم می دهند،
با صورت روی زمین می افتند،
سر می دهند،
فقط خدا کند مشک شان پاره نشود ...
#عباس_بن_علےع
#ابوفاضل
#آھارباب
#ڪپے ⛔️
💕 @aah3noghte
💔
هرگُلی زیباست امایاس چیز دیگرےست
در میان سنگ ها الماس چیز دیگرےست
ما میان عمر خود خیلی برادر دیده ایم
در وفاداری ولی عباس چیز دیگرےست
#عباس_بن_علےع
#آھارباب
💕 @Aah3noghte
💔
اینبار بی مقدمه از #سر شروع کرد
این روضه خوان پیر از آخر شروع کرد
مقتل گشوده شد همه دیدند روضه را
از جای بوسه های پیمبر شروع کرد
از تل دوید مرثیه ی قتلگاه را
از لابلای نیزه و خنجر شروع کرد
از خط به خط مقتل گودال رد شد و
با گریه از #اسیری خواهر شروع کرد
اینجا چقدر #چشم حرامی به خیمه هاست!
طاقت نداشت از خط دیگر شروع کرد
زیر عبا گرفت سرش را و صیحه زد
از روضه های سیلی و معجر شروع کرد
برگشت ، روضه را به تمامی دشت برد
از ارباً ارباً تن #اکبر شروع کرد
لب تشنه بود خیره به لیوان و آب شد
از التهاب #مشک برادر شروع کرد
هی دست را شبیه به یک گاهواره کرد
از لای لایِ مادر #اصغر شروع کرد
تیر از گلوی کودک من در بیاورید!
هی خواند و گریه کرد و مکرر شروع کرد
غش کرد روضه خوان نفسش با شماره شد
مدّاحی از کناره ی منبر شروع کرد:
"ای تشنه لب حسین من! ای بی کفن حسین!"
دم را برای روضه ی مادر شروع کرد
یک کوچه وا کنید که #زهرا رسیده است
مداح بی مقدمه از در شروع کرد
#آھازدلزينب
💕 @aah3noghte