eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
💔 حرف آخر... میگفت جوانم خیلی خوش قد و قامت شده بود دلم برایش ضعف میرفت به بهانهای در آغوشش بگیرم
💔 حرف آخر... امام خمینی فرمودند: وصیتنامه شهدا را بخوانید کسانی که ره صد ساله را یک شبه طی کردند امشب وصیتنامه عارفانه‌ی شهید رضا پناهی را می‌خوانیم رضا وقتی این وصیتنامه را می‌نوشت فقط ۱۲سال داشت... هرکس من را طلب می کند می یابد مرا و کسی‌که مرا یافت میشناسد مرا و کسی‌که من را دوست داشت عاشق من می شود و کسی‌که عاشق من می شود من عاشق او می شوم و کسی‌که من عاشق او بشوم او را می‌کُشم و کسی‌که من او را بکشم، خون‌بهایش بر من واجب است، پس خون‌بهای او من هستم. هدف من از رفتن به جبهه این است که، اولاً به ندای “هل من ناصر ینصرنی” لبیک گفته باشم و امام عزیز و اسلام را یاری کنم و آن وظیفه ای را که امام عزیزمان بارها در پیامها تکرار کرده، که هرکس که قدرت دارد واجب است که به جبهه برود و من می روم که تا به پیام امام لبیک گفته باشم. آرزوی من پیروزی اسلام و ترویج آن در تمام جهان است. امیدوارم که روزی به یاری رزمندگان، تمام ملتهای زیر سلطه آزاد شوند و صدام بداند که اگر هزاران هزار کشور به او کمک کند او نمی تواند در مقابل نیروی اسلام مقاومت کند. من به جبهه می روم و امید آن دارم که پدر و مادرم ناراحت نباشند، حتی اگر شهید شدم، چون من هدف خود را و راه خود را تعیین کرده ام و امیدوارم که پیروز هم بشوم. 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 شهیدی که دهان خود را پر از گِل کرد... برای شروع عملیات کربلای ۴ به آبادان منتقل شدیم و به عنوان
💔 شهیدی که برای دیدن امام زمان چله گرفت دکتر محمود رفیعی در سال ۱۳۸۴ چله ای را به نیت دیدار مجدد با امام زمان آغاز کرد. در روز آخرین چله، پیرمردی را دید که او را به اسم صدا کرد و گفت: آقای رفیعی، امام زمان به شما سلام رساند و گفت: دیدار ما فعلا میسر نیست، اما به دیدار نائب ما خواهی رسید. دکتر رفیعی تعجب کرد، این شخص که بود؟! از کجا می دانست... همان روز با او تماس گرفتند و گفتند: به همراه دیگر جانبازان برای افطار به خدمت رهبر انقلاب خواهید رسید و در آنجا خاطرات را نقل خواهید کرد. چند روز بعد، دکتر رفیعی به دیدار نائب امام نائل شد. ایشان می‌گفت: دیگر یقین پیدا کردم که ولی فقیه، نائب امام عصر عج است. دسته گلی از صلوات به نیابت از شهید، هدیه می دهیم به مادرمان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها 🌸الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهم🌸 به امید نگاهی از جانب پُر مهرشان 📚منتظر. خاطرات جانباز . 💞 @shahiidsho💞
💔 نوشته بود... عجیب ترین چیزی که من تا به حال دیده‌ام این بود، که چرا بعضی ها اینقدر دیر دلشان برای امام زمان(عج) تنگ میشود... 💞 @shahiidsho💞
💔 اگر مردم این انتظاری را که به خاطر مال دنیا و دنیا می‌کشند، کمی از آن را برای امام زمان(عج) می‌کشیدند ایشان تا حالا ظهور کرده بودند امام منتظر ندارد 💞 @shahiidsho💞
💔 علی، درست یک روز قبل از شهادت نوشته است: بسم اللّٰه الرحمن الرحیم وصیت بندهٔ گناهکار روسیاه نزد ائمه اطهار {ع} اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْرا خدایا چگونه ادعا کنم که مسلمانم در صورتی که گناه زیاد کرده ام... چگونه خود را بنده تو بدانم در صورتی که بندگی ات نکردم... چه گناهانی که انجام ندادم خدایا! چگونه رو به سوی تو کنم در حالیکه سراسر غرق در آلودگی هستم و هوای نفس مرا نابود کرده و به خود مشغول ساخته.. ای خدای رحیم، ای بخشندهٔ مهربان ای بزرگ، یا غفارالذنوب، اغفر ذنوبی خدایا به بزرگی ات، مرا ببخش چگونه از تو درخواست عفو کنم در حالیکه تا به حال بارها و بارها توبه کردم ولی توبه ام را زیر پا گذاشتم و هوای نفس را اطاعت کردم . خدایا امید دارم که با این جان دادن و رفتن از این دنیا که خود فرمودی بهترین معامله با تو است از عذابم بکاهی و کمتر عقاب شوم یا امام زمان {عج} چگونه ادعا کنم که طلبه هستم و سرباز تو در حالیکه سر تا پا گناهم مرا ببخش آقاجان پدر و مادرم شما که در مشکلات مرا یاری کردید و در سختی ها مرا بزرگ کردید صبر کنید در راه خدا... خدا صابران را دوست دارد همه باید بروند چه رفتنی بهتر از شهادت در راه خدا از جملگی شما تقاضا دارم که احکام را اهمیت قائل شوید و مواظبت بر احکام داشته باشید وصیتنامه 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 شهیدی که برای دیدن امام زمان چله گرفت دکتر محمود رفیعی در سال ۱۳۸۴ چله ای را به نیت دیدار مجدد ب
💔 شهیدی که امام خامنه ای از او امتحان گرفت یکی از برنامه های ما در زمان انقلاب انتقال اسلحه از سراوان  پاکستان به تهران و قم بود ، علی خیلی راحت این ماموریت ها را انجام می داد ، ایشان در اوقات فراغت به غیر از مطالعه به کارهایی چون کارهای چاپی ، آهنگری ، جوشکاری ، آموزش قرآن می پرداخت به پدر و مادر همیشه احترام می گذاشت به موقع نماز می خواند از مظلومین دفاع می کرد بسیار قانع بود و اهل ولخرجی نبود روحیه طلبگی را حفظ می کرد خودش را خدمت گذار مردم می دانست علی شاگرد اول حوزه بود ، یک بار آقا خامنه ای می گفتند : که من خودم آزمایشش کردم دیدم خوب جواب داد. دسته گلی از صلوات به نیابت از شهید، هدیه می دهیم به مادرمان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها 🌸الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهم🌸 به امید نگاهی از جانب پُر مهرشان راوی: برادر 💞 @shahiidsho💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 خاطره‌ای عجیب از رزمنده‌ی جانباز دفاع مقدس این خاطره یکی از عجیب‌ترین خاطرات تاریخ جنگ است. انتشار به مناسبت 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 #عاشقانه_شهدایی 💝 سرباز امام زمان(عج) در جواب نامه همسر شهیده‌اش که نوشته بود: خوشحالم همسرم سر
💔 💝 وصیت نامه همسرم تمام علاقه اش به من و فرزندش را نوشته است. برای امیرعلی نوشته : تمام هستی ام تو هستی برای من نوشته است: من با تمام وجود سعی کردم علاقه ام را به شما تقدیم کنم. این نوشته برای ۴۸ روز قبل از شهادتش است. قدیمی هم نیست که بگوییم قبلاً چنین نظری داشته است. انسان ها اگر علاقه هایشان را درست رده‌بندی کنند همه در یک جهت قرار دارد. عشق های زمینی نیز به خدا می رسند. شما زمانی که بنده خدا را دوست داشته باشید می توانید خدا را هم دوست داشته باشید. چون بنده را خدا آفریده است. همسر من اگر پدر، مادر، همسر و فرزندش را دوست نداشت به این عشق نمی رسید. عشق باید از دنیا شروع بشود تا به آخرت برسد. سالروز شهادت 💞 @shahiidsho💞
💔 استجابت دعای حضرت معصومه در حق شهید مدافع حرم هیئتی که می رفت مشکلات عقیدتی داشتند. روی فکر احمد هم تأثیرش را گذاشته بود. با آنکه هر شبهه ای که مطرح می کردند می آمد و جوابش را می گرفت، اما کم کم نسبت به رهبر  انقلاب بی میل شده بود. وقتی که قرار بود مقام معظم رهبری قم بیایند، می خواستیم برویم مراسم استقبال، هر چه من و مادرش اصرار کردیم نیامد. خیلی ناراحت شدم. وقتی چشمم به گنبد حضرت معصومه (س) افتاد، گریه کردم و گفتم: «یا حضرت معصومه! من سلامت فکری و عقیدتی بچه ام را از شما می خواهم. کاری کنید که منحرف نشود». وقتی از مراسم برگشتیم. احمد خانه نبود. وقتی آمد خیلی شاد و سرحال بود. با دوستانش رفته بودند مراسم استقبال. به حدی نزدیک شده بودند که آقا به ایشان سلام کرده بود. بعد از آن مراسم بود که دیدگاهش نسبت به رهبری تغییر کرد و از حامیان سر سخت رهبری شدند. راوی: پدر سلام‌الله‌علیها 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 دلتنگ‌ترين منظره در عالم پرواز ‏مرغےست که از کنج قفس بال گشوده‌ست #شهید_جواد_محمدی #امام_زما
💔 با جوادبودن طور دیگری کِیف داشت. بیشتر جواد سربه سر من می‌گذاشت ولی جاهایی هم که میدید قاطی کرده‌ام، از دستم فرار میکرد... خیلی وقت بود بهم میگفت "مهردادی"... می‌گفتم نگو... می‌گفت این "ی" تحبیب است نه تحقیر... اصلا آدم نمی‌توانست از دست جواد ناراحت شود. این مهردادی‌گفتنش را هم آدم دوست داشت. 📚 بی برادر (با تغییرات) به روایت دوستان ِ اختصاصی کانال شهیدشو 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 شهیدی که امام خامنه ای از او امتحان گرفت یکی از برنامه های ما در زمان انقلاب انتقال اسلحه از سرا
💔 شهیدی که بعد از شهادت، کارنامه دخترش را امضا کرد آن شب زهرا پدرش را در خواب می بیند. از او می پرسد بابا غذا خوردی؟ پدرش می گوید نه بابا، غذا نخوردم. +خوب من می‌روم برای شما غذا بیاورم. - نیازی نیست. برو آن برگه ات را بیاور. +کدام برگه؟ - همان برنامه ای که امروز مدیر مدرسه به شما داد. زهرا می رود برنامه امتحانی اش را بیاورد، او می دانست که پدرش هیچگاه با خودکار قرمز امضا نمی کند، به همین دلیل می گردد تا خودکار آبی را پیدا می کند و به پدرش میدهد. بعد می رود به آشپزخانه تا برای پدرش غذا حاضر کند. وقتی برمیگردد پدرش را در اتاق پیدا نمیکند... شرح کامل ماجرا در پست بعدی👇👇👇 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 شهیدی که بعد از شهادت، کارنامه دخترش را امضا کرد آن شب زهرا پدرش را در خواب می بیند. از او می پ
💔 ماجرای کرامت شهید سید مجتبی صالحی خوانساری بعد از شهادت ◾️بعد از شهادت آقا مجتبی، مراسم های متعددی از سوی ارگان ها و گروه های مختلف به منظور بزرگداشت ایشان برگزار شد. قرار بود در خوانسار هم مراسمی به همین منظور از سوی فرماندار آنجا برگزار شود. به همین خاطر ما را هم به این مراسم دعوت کرده بودند. دخترهای کوچکم به خاطر درس و مدرسه شان نتوانستند همراه ما به خوانسار بیایند و در قم ماندند. ◾️آن روز برای دخترهای من روز عجیبی بوده است. خودشان می گویند در آن روز همه اش احساس می کردند کسی آنها را دنبال می کند. حتی وقتی به گلزار شهدا و نانوایی رفته بودند این احساس را داشتند. دخترم زهرا کلاس اول راهنمایی بود. وقتی به مدرسه می رود، مدیرشان برنامه امتحانات ثلث دوم را بین دانش آموزان می کند و از بچه ها می خواهد که والدینشان آن را ملاحظه و امضا کنند. دخترانم هم با ناراحتی به خانه بر می گردند. ◾️بچه ها را به خواهرم سپرده بودم، به همین خاطر شب هم پیش آنها مانده بود. آن شب زهرا پدرش را در خواب می بیند. از او می پرسد بابا غذا خوردی؟ پدرش می گوید نه بابا، غذا نخوردم. زهرا می گوید خوب من می روم برای شما غذا بیاورم. پدر می گوید نیازی نیست. برو آن برگه ات را بیاور. دخترم می گوید کدام برگه؟ پدرش می گوید همان برنامه ای که امروز مدیر مدرسه به شما داد. زهرا می رود برنامه امتحانی اش را بیاورد، اما هرچه دنبال خودکار آبی می گردد پیدا نمی کند. او می دانست که پدرش هیچگاه با خودکار قرمز امضا نمی کند، به همین دلیل می گردد تا بالاخره خودکار آبی را پیدا می کند و به پدرش می دهد. بعد می رود به آشپزخانه تا برای پدرش غذا حاضر کند. وقتی برمی گردد پدرش را در اتاق پیدا نمی کند، نگران به سمت حیاط می دود و می بیند در حال رسیدگی به باغچه است. آقا مجتبی عاشق گل و گیاه بود. زهرا دوباره به آشپزخانه بر می گردد و وقتی غذای پدرش را برایش می برد، می بیند او دیگر در حیاط نیست. این بار هراسان و گریان به دنبال او می دود اما هرچه می گردد، پیدایش نمی کند. همین موقع از خواب می پرد. خاله اش برایش آب می برد و آرامش می کند. زهرا دوباره می خوابد. ◾️صبح که از خواب بیدار می شود توجهی به خواب شب گذشته اش نمی کند. موقع رفتن به مدرسه که با عجله وسایلش را آماده می کند، ناگهان چشمش به برنامه امتحانی اش می افتد که با خودکار قرمز امضا شده، برگه را به خواهرش نشان می دهد. خواب دیشب برایش تداعی می شود. با تعجب ماجرا را برای خواهرش تعریف می کند و تاکید می کند که به کسی نگوید. شهید صالحی در قسمت ملاحظات برنامه نوشته بود «اینجانب نظارت دارم، سید مجتبی صالحی» و امضاء کرده بود. ◾️آیت الله خزعلی از دوستان شهید بودند. ایشان از ما خواستند تا مدتی، موضوع را پیش کسی مطرح نکنیم. علمای آن زمان صحت ماجرا را تایید کردند و نامه به رویت حضرت امام(ره) هم رسید. اداره آگاهی تهران هم پس از بررسی، اعلام کرد امضا مربوط به خود شهید مجتبی صالحی است اما جوهری که با آن امضا شده، شبیه هیچ خودکار یا خودنویسی نمی باشد. 💞 @shahiidsho💞
💔 جون دادن تا منو تو امنیت داشته باشیم... شهادتون مبارک((: شهادت چند مرزبان در سراوان 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 جون دادن تا منو تو امنیت داشته باشیم... شهادتون مبارک((: شهادت چند مرزبان در سراوان #امام_زمان
💔 جون دادن که ما در آرامش روز دختر رو به دخترامون تبریک بگیم شهادت تعدادی مرزبانان در سراوان را تبریک و تسلیت عرض میکنیم 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 گر‌چه لب میخندد اما دیده‌مان غرق غم است.. #حاجی #شهید_قاسم_سلیمانی #امام_زمان 💞 @shahiidsho💞
💔 دختر عزیزم! من متعلق به آن سپاهی هستم که نمی خوابد و نباید بخوابد تا دیگران در آرامش بخوابند. آرامش من فدای آرامش آنان بشود و بخوابند. 💞 @shahiidsho💞
💔 "پدر عزیز تر از جانم سلام امسال درست 30 سال از روزی که عاشقانه به سوی شهادت آغوش گشودی میگذرد و این یعنی سه دهه است که تفسیر واژه پدر را بر روی دوش ناتوان من گذاشتی و چه سنگین مسئولیتی است این بار برای دختری که پدرش قهرمان یک ملت بوده و هست" ✍🏻روز دختر بر تمامی دختران سرزمینم که برای حفظ دین و ناموس و وطن بدون پدر و با قاب عکس بزرگ شدن مبارک.❤️ قسمتی از دلنوشته لیلا برای پدرش انتشار به مناسبت 💞 @shahiidsho💞
💔 ‏دیکتاتور ؟!!!؟ کودوم رهبر مملکت رو دیدین که دست دختر شهید رو ببوسه؟! روز دختر به همه دختران‌ِرهبر مبارک 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 با جوادبودن طور دیگری کِیف داشت. بیشتر جواد سربه سر من می‌گذاشت ولی جاهایی هم که میدید قاطی کرده‌
💔 روز دختر رو تبریک میگم به همه‌ی دخترایی که دیگه طعم تبریک و لبخند پدر رو نمی‌چشن .. - روزتون مبارک رقیه خاتون های زمان 💞 @shahiidsho💞