شهید شو 🌷
💔 حال یک #جامانـده را جامانـده مےفهمد #فقط ... #جانبازحبیب_عبداللهی #خانطومان #شهداےمفقودالاثر.
💔
#دلشڪستھ...
این روزها بیشتر از هر زمان ِ دیگـــری,
دلم روانه ی زینبیه میشود ،
و به یاد ِنوای دسته جمعی بچه ها بر گـِرد ِ ضریح ِبی بی زمزمه میکنم :
#هوای_این_روزای_من_هوای_سنگره ..
و هنوز صدای #شهید_مرتضی_کریمی در گوشم نجوا میکند این نوا را ...
کـآش میتوانستم ،
لبخند #شهید_محمد_آژند ،
متانت ِ #شهید_محمد_اینانلو ،
اخلاص #شهید_امیر_علی_محمدیان ،
سـادگی #شهید_رضا_عباسی ...
مهربانی و ادب ِ #شهید_علیرضا_مرادی را یکبار دیگر تجربه کنم ...
چه آتشی در وجودم انداخته ، پروازِ این پرستوها ...
روزهایی نه چندان دور ،
#شرهانی ، #فکه و #شلمچه ، سکوی پرواز بود
و امـروز #خناصر و #الحاضر ...
رُفقـآ !
دلتنگم برایتان ...
من در جمع ِ شما ، ایمان ِ #شهید_همت را دیدم ...
استواری #شهید_باکری را تجربه کردم ...
شجاعت ِ #شهید_خرازی را نیز هم ...
من پابه پای شما ، تا قله های عشق و عرفان آمـدم ،
و بعد از پروازتان ، تازه فهمیـدم فرسنگها راه ، با شما فاصله دارم ...
کآش #آوینی بود تا اینـ روزها هم
به یاد ِسوم خرداد و آزادی #خرمشهر ،
پا به پای رزمندگآن #ِمدافع_حرم ،
آزادی ِکوچه پس کوچه های #نُبـُل و #الزهرا را ، برایمان به تصویر می کشید ...
کاش #آوینی میآمد همراه ِ #دوربینش ،
و از پیکار ِشیران ِ #سیدعلی ،
در پشت ِخاکریزها و سنگرهای #خان_طومان ،
#حُمص و #اَلعِیس ،
#روایتِ_فتح دیگری ، رقم میزد ...
خدا را بر این محنت شاکرم که در این بـُرهِه از زمآن ، که آلودگی ِدنیـآ ، بیداد میکند ،
#لباس_رزم بر تنم پوشاند تا در پناه ِ #زینب ایمن باشم
و شدم جیره خوار ِ #دخترِ_بوتراب ...
آری !
من همچنان کنار ِ بابُ الشهادة ،
ایستآده ام به انتظار ِ اِذن ِ دخول...
کاش میشد عُمر ِ خود را هدیه میدادم به زینب (س)
زندگی را دوست دارم... اما !
حـَـرَمش را بیشتر...
صلی الله علیک یا عقیلةالطالبین...
ادرکنی یا زینب
دلنوشته رزمنده ی مدافع حرم #ابویحیی ،
در فــراق دوستان ِ شهیدش
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
#ادمین_ننوشتـــــــ
💕 @aah3noghte💕
💔
#دلشڪستھ...
پسرفاطمه دلم برایت تنگ است
چقدر غریبه ای ، نمیشناسمت ...
بار گناهان، مرا له کرده است و نمیگذارد جلوی پایت، کمر راست کنم ...
دلم برای خودم که نه
که برای تو میسوزد...
هی میبینی مرا و هی درون خودت میریزی اینهمه غم را ...
غم غریبی
غم گناهان
غم ...
ای کاش مرا میزدی
دلم برای سیلی ات تنگ شده است
میدانم آقا دلت نمی آید مرا بزنی ...
دلت نمی آید
دلت نمی آید😔
از همین دلم میسوزد
که چگونه ما دلمان می آید مقابل روی تو گناه کنیم و تو یک گوشه بنشینی و فقط اشک بریزی و مرا نگاه کنی ...
آقاجان!
من هنوز بزرگ نشده ام
گناهان نگذاشتند من رشد کنم
گناهان نگذاشتند تو را ببینم ...
هعی...
کارم شده بشینم و بنویسم از اینهمه دلتنگی و غربت و بدبختی ام ...
خیلی ساده دارد عمرمان میگذرد اما هیچ
دوست دارم با تو صادق باشم
میگویم #اللهمالرزقناتوفیقشهادت
اما برای شوق دیدن تو نیست
برای رهایی از دنیاست
برای فرار از تکلیف است
اخلاص در قلبم گم شده است و فقط نمای زیبایی گرفته ام که آنهم به هیچی بند است ...
به راستی که با ریشمان
داریم ریشه ات را میزنیم آقا
ظاهرمان ظاهرا شبیح شهداست اما قلبمان چه ؟!
بوی تورا میدهد ؟!
ای کاش زلزله ای بیاید در وجودم
و مرا زیر و رو کند و بسازد ...
شرمنده ام آقاجان
از این همه شرمندگی
میدانم تو نمیگذاری مرا به جهنم ببرند
اما مرا از این جهنم وجودم نجات بده
مگر بالاتر از این وضع ما جهنمی هست؟!
هستیم و میدانیم تو هستی ولی خواسته و ناخواسته تو را از خودمان دور میکنیم ...
آقاجان
بگیر از من
آنچه میگیرد
تو را از من ...
#اللهّمَعَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج
#ادمین_ننوشتــ
#آھ_مولای_غریبم
💕 @aah3noghte💕
💔
💠 رازهای نهفته در 22بهمن
دشمنان ایران هرگز نفهمیدند و نخواهند فهمید که چرا این مردم هر سال بیشتر از سال گذشته و هربار زیر برف و باران، با همسر و فرزند خود کیلومترها پیاده روی می کنند🚧
🔰باور کنید بسیاری از مسولین کشور نیز هرگز نفهمیدند رمز و راز این مردم چیست...
راز این مردم را امام درک می کرد که وقتی خبرهایی از کودتا یاحمله خارجی می شنید، با اعتماد به مردم، ابدا نمیترسید و تنها با تهدید به سلاح «حکم جهاد مردم»، دشمن را عقب می راند👌👌
🔰راستش، خودم هم میبینم چیزی از22 بهمن درک نکرده ام. زیر تگرگی که در خیابان می بارید و باید مراقب دو فرزند کوچکم می بودم، فکر کردم چرا آمده ام. عشق رهبری و کوری چشم دشمن و .. درست اند اما یقین دارم چیز دیگری هست که ناخودآگاه، مردم را به خیابان میکشد...
❌22 بهمن هر سال، شاید یکی از پله های ظهور باشد، شاید نمایشی از انفجار بغض های فروخفته شیعه در طول تاریخ و یا مانور قدرت حزب الله که سهم اندکی در قدرت دارد ولی فحش بیشتری میخورد، باشد. نمیدانم❗️
💠22بهمن روز خداست، بله، یوم الله است و آنرا باید در افق های بسیار بالاتری دید.
در حد مبعث پیامبر اسلام که تاریخ را تغییر داد، 22بهمن، مبدا اخیر «پیچ تاریخی بشریت» به سمت توحید است و نیروی عظیم الهی نهفته در این روزبزرگ، مارا به حرکت در می آورد...✅
#ادمین_ننوشت
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
💔
#دلشڪستھ
دلتنگ شهدایـَم😔
دلم #تنگ شده ست...
برای شهید همدانی
برای شهید شمسی پور
برای شهید شاملو
برای شهید ترابی کمال
برای شهید مصطفوی
برای شهید کرمی
برای شهید فانوسی
برای شهید قاضی خانی
برای شهید ابراهیم خانی
برای شهید زارع الوانی
برای شهید بشیری
دلم تنگ شده ست برای شهید صانعی...
برای کاوه و همت
برای #دیالمه
برای کاظمی
دلم تنگ شده ست برای برونسی...
#دروغ میگویم😢
اصلا فقط دلم برای #خودم تنگ شده...😭
تمام نداشته هایم را؛
مےبینم در آنهاییکه داشتند؛
شجاعت مصطفوی...
غیرت #علوی،
بصیرت #فاطمی...
اخلاص، پشتکار، صفا، محبت...
#عشق، ایثار و ایمان...
در این بین...
#آوینی و #کاوه را بیشتر عاشقم...
امام خامنه ای نیز آوینی پسند است!
و #کاوه را استاد خود میداند!
رفقا کجایید؟!
که ببینید ما، اینجا...
هر روز و هر ساعت...
تیر خلاصیِ #شیطان؛ نصیبمان میشود...😫
و ما در #راه_ماندگانِ مسیرِ خداییم...
#شهید_سید_مرتضی_آوینی:
راه کاروان #عشق از میان تاریخ می گذرد؛
و هر کس در هر زمره که میخواهد ما را بشناسد!
داستان #کربلا را بخواند؛
اگر چه خواندن داستان را سودی نیست!
اگر #دل کربلایی نباشد...
خدایا!
این دلِ من انگار دیگر با خانه تکانی هم رو به راه نمی شود...
بساز بفروش کسی سراغ ندارد!؟
#اللهم_الحقنی_بالشهداء
#نسئل_الله_منازل_الشھدا
#آھ_اےشھادت...
💕 @aah3noghte💕
#ادمین_ننوشت
💔
#ادمین_ننوشتـــــ
دل نوشته ای با شهدا
از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!
.
#اولین کوچه به نام #شهید_همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی؟...
جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم...
.
.
#دومین کوچه #شهیدعبدالحسین_برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از کوچه گذشتم...
.
.
به #سومین کوچه رسیدم!
#شهید_محمدحسین_علم_الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
.
.
به #چهارمین کوچه!
#شهیدعبدالحمید_دیالمه...
آقا حمید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...
.
.
به #پنجمین کوچه و #شهیدمصطفی_چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
.
.
#ششمین کوچه و #شهید_عباس_بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس، نگهبانی دل...
کم آوردم...
گذشتم...
.
.
#هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
#شهید_ابراهیم_هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم...
.
.
#هشتمین کوچه؛
رسیدم به #شهید_محمودوند...
انگار #شهید_پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...
.
پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
.
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...
.
.
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد...
#تمام
.
.
.
.
از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت...
#شهدا
گاهی،نگاهی...
#شهادت_روزےمون
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞