eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
💔 حال یک #جامانـده را جامانـده مےفهمد #فقط ... #جانبازحبیب_عبداللهی #خانطومان #شهداےمفقودالاثر.
💔 ... این روزها بیشتر از هر زمان ِ دیگـــری, دلم روانه ی زینبیه میشود ، و به یاد ِنوای دسته جمعی بچه ها بر گـِرد ِ ضریح ِبی بی زمزمه میکنم : .. و هنوز صدای در گوشم نجوا میکند این نوا را ... کـآش میتوانستم ، لبخند ، متانت ِ ، اخلاص ، سـادگی ... مهربانی و ادب ِ را یکبار دیگر تجربه کنم ... چه آتشی در وجودم انداخته ، پروازِ این پرستوها ... روزهایی نه چندان دور ، ، و ، سکوی پرواز بود و امـروز و ... رُفقـآ ! دلتنگم برایتان ... من در جمع ِ شما ، ایمان ِ را دیدم ... استواری را تجربه کردم ... شجاعت ِ را نیز هم ... من پابه پای شما ، تا قله های عشق و عرفان آمـدم ، و بعد از پروازتان ، تازه فهمیـدم فرسنگها راه ، با شما فاصله دارم ... کآش بود تا اینـ روزها هم به یاد ِسوم خرداد و آزادی ، پا به پای رزمندگآن ، آزادی ِکوچه پس کوچه های و را ، برایمان به تصویر می کشید ... کاش میآمد همراه ِ ، و از پیکار ِشیران ِ ، در پشت ِخاکریزها و سنگرهای ، و ، دیگری ، رقم میزد ... خدا را بر این محنت شاکرم که در این بـُرهِه از زمآن ، که آلودگی ِدنیـآ ، بیداد میکند ، بر تنم پوشاند تا در پناه ِ ایمن باشم و شدم جیره خوار ِ ... آری ! من همچنان کنار ِ بابُ الشهادة ، ایستآده ام به انتظار ِ اِذن ِ دخول... کاش میشد عُمر ِ خود را هدیه میدادم به زینب (س) زندگی را دوست دارم... اما ! حـَـرَمش را بیشتر... صلی الله علیک یا عقیلةالطالبین... ادرکنی یا زینب دلنوشته رزمنده ی مدافع حرم ، در فــراق دوستان ِ شهیدش 💕 @aah3noghte💕
💔 ... پسرفاطمه دلم برایت تنگ است چقدر غریبه ای ، نمیشناسمت ... بار گناهان، مرا له کرده است و نمیگذارد جلوی پایت، کمر راست کنم ... دلم برای خودم که نه که برای تو میسوزد... هی میبینی مرا و هی درون خودت میریزی اینهمه غم را ... غم غریبی غم گناهان غم ... ای کاش مرا میزدی دلم برای سیلی ات تنگ شده است میدانم آقا دلت نمی آید مرا بزنی ... دلت نمی آید دلت نمی آید😔 از همین دلم میسوزد که چگونه ما دلمان می آید مقابل روی تو گناه کنیم و تو یک گوشه بنشینی و فقط اشک بریزی و مرا نگاه کنی ... آقاجان! من هنوز بزرگ نشده ام گناهان نگذاشتند من رشد کنم گناهان نگذاشتند تو را ببینم ... هعی... کارم شده بشینم و بنویسم از اینهمه دلتنگی و غربت و بدبختی ام ... خیلی ساده دارد عمرمان میگذرد اما هیچ دوست دارم با تو صادق باشم میگویم اما برای شوق دیدن تو نیست برای رهایی از دنیاست برای فرار از تکلیف است اخلاص در قلبم گم شده است و فقط نمای زیبایی گرفته ام که آنهم به هیچی بند است ... به راستی که با ریشمان داریم ریشه ات را میزنیم آقا ظاهرمان ظاهرا شبیح شهداست اما قلبمان چه ؟! بوی تورا میدهد ؟! ای کاش زلزله ای بیاید در وجودم و مرا زیر و‌ رو کند و بسازد ... شرمنده ام آقاجان از این همه شرمندگی میدانم تو نمیگذاری مرا به جهنم ببرند اما مرا از این جهنم وجودم نجات بده مگر بالاتر از این وضع ما جهنمی هست؟! هستیم و میدانیم تو هستی ولی خواسته و ناخواسته تو را از خودمان دور میکنیم ... آقاجان بگیر از من آنچه میگیرد تو را از من ... 💕 @aah3noghte💕
💔 💠 رازهای نهفته در 22بهمن دشمنان ایران هرگز نفهمیدند و نخواهند فهمید که چرا این مردم هر سال بیشتر از سال گذشته و هربار زیر برف و باران، با همسر و فرزند خود کیلومترها پیاده روی می کنند🚧 🔰باور کنید بسیاری از مسولین کشور نیز هرگز نفهمیدند رمز و راز این مردم چیست... راز این مردم را امام درک می کرد که وقتی خبرهایی از کودتا یاحمله خارجی می شنید، با اعتماد به مردم، ابدا نمیترسید و تنها با تهدید به سلاح «حکم جهاد مردم»، دشمن را عقب می راند👌👌 🔰راستش، خودم هم میبینم چیزی از22 بهمن درک نکرده ام. زیر تگرگی که در خیابان می بارید و باید مراقب دو فرزند کوچکم می بودم، فکر کردم چرا آمده ام. عشق رهبری و کوری چشم دشمن و .. درست اند اما یقین دارم چیز دیگری هست که ناخودآگاه، مردم را به خیابان میکشد... ❌22 بهمن هر سال، شاید یکی از پله های ظهور باشد، شاید نمایشی از انفجار بغض های فروخفته شیعه در طول تاریخ و یا مانور قدرت حزب الله که سهم اندکی در قدرت دارد ولی فحش بیشتری میخورد، باشد. نمیدانم❗️ 💠22بهمن روز خداست، بله، یوم الله است و آنرا باید در افق های بسیار بالاتری دید. در حد مبعث پیامبر اسلام که تاریخ را تغییر داد، 22بهمن، مبدا اخیر «پیچ تاریخی بشریت» به سمت توحید است و نیروی عظیم الهی نهفته در این روزبزرگ، مارا به حرکت در می آورد...✅ ... 💕 @aah3noghte💕
💔 دلتنگ شهدایـَم😔 دلم شده ست... برای شهید همدانی برای شهید شمسی پور برای شهید شاملو برای شهید ترابی کمال برای شهید مصطفوی برای شهید کرمی برای شهید فانوسی برای شهید قاضی خانی برای شهید ابراهیم خانی برای شهید زارع الوانی برای شهید بشیری دلم تنگ شده ست برای شهید صانعی... برای کاوه و همت برای برای کاظمی دلم تنگ شده ست برای برونسی... میگویم😢 اصلا فقط دلم برای تنگ شده...😭 تمام نداشته هایم را؛ مےبینم در آنهایی‌که داشتند؛ شجاعت مصطفوی... غیرت ، بصیرت ... اخلاص، پشتکار، صفا، محبت... ، ایثار و ایمان... در این بین... و را بیشتر عاشقم... امام خامنه ای نیز آوینی پسند است! و را استاد خود می‌داند! رفقا کجایید؟! که ببینید ما، اینجا... هر روز و هر ساعت... تیر خلاصیِ ؛ نصیبمان می‌شود...😫 و ما در مسیرِ خداییم... : راه کاروان از میان تاریخ می گذرد؛ و هر کس در هر زمره که می‌خواهد ما را بشناسد! داستان را بخواند؛ اگر چه خواندن داستان را سودی نیست! اگر کربلایی نباشد... خدایا! این دلِ من انگار دیگر با خانه تکانی هم رو به راه نمی شود... بساز بفروش کسی سراغ ندارد!؟ ... 💕 @aah3noghte💕
💔 دل نوشته ای با شهدا از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم! . کوچه به نام ؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی؟... جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم... . . کوچه ؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از از کوچه گذشتم... . . به کوچه رسیدم! ... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... . . به کوچه! ... آقا حمید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی!؟ برای دفاع از !!؟ همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... . . به کوچه و ... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... . . کوچه و ... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ، نگهبانی دل... کم آوردم... گذشتم... . . کوچه انگار بود! بله؛ ... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان میکرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم... . . کوچه؛ رسیدم به ... انگار هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را میکردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... . پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... . اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود... . . دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... . . . . از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت... گاهی،نگاهی... ... 💞 @aah3noghte💞