💔
کاش مثل #عبدلله بودیم
برای #امام_زمانمان
و با #اصرار و #گریه و پافشاری در راه حق
همه آن چیزهایی که جلوی راهمان را گرفته
پس مےزدیم
و در راه دوست
#دست از جان می شُستیم...
#آھ... به حق امام حسن
خدایا! توفیقمان بده...
#عبدالله_بن_الحسن_بن_علی_بن_ابیطالب
#دلشڪستھ_ادمین💔
#من_ماسک_میزنم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
#کپےباذکرصلواتبروحمطهرشهدا
شهید شو 🌷
💔 ✨ #قدیس ✨ #قسمت_پنجاه_و_ششم نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے مخالفــــان گفتند: "خيــــر! ما
💔
✨ #قدیس ✨
#قسمت_پنجاه_و_هفتم
نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے
مالــڪ سرش را نه بر تأسف، بلڪه بر تایید سخنـــان امام، تڪان داد و گفت:
"آیا بهتـــر نبود اینان را به گردن نهــادن به حــــق #اجبــار مےساختید تا چنین بر طبــــل نڪوبند؟"
امـــام آهــے ڪشید و گفت:
"در #شرایطــے هستم ڪه اگر سخنے بگویم و به حق #اصــــرار ڪنم،
مےگویند بر حڪومت #حریـــــص است و اگر #خامــــوش باشم، مےگویند از مـــرگ #ترسیـــد.
هرگـــــــــــــــــــــــز!
مـــن و تـــــرس از مــــــرگ؟!
پس از آن همه جنـــگ و حـــوادث ناگوار، سوگند به خدا انس و علاقه ے فرزند ابیطالب به مــرگ در راه خـــدا، از عــــــلاقه ے طفل به پستان مــــادر بیشتــــــر است.
این ڪه #سڪـــــــوت برگزیدم، از آن است ڪه از علــــــوم و حـــــوادث پنهـــــانے آگاهے دارم ڪه اگر باز گویـــم مضطـــــرب مےگردید؛ هم چون لرزیدن ریســــــمان در چاه عمیـــــق."
مالــــڪ گفت:
"ما اینڪ نگــــران حـــوادث آینده ایم.
آیا حوادثــــــے را می بینید که دانستنش براي ما لازم باشد؟"
امام گفت:
"آگاه باشیـــد ڪه همانا ترسناڪ ترین #فتنــــــــه ها در نظر من، فتنه ے #بنےامیه بر شماســت.
فتنـــه اے ڪـــور و ظلمـــانے ڪه سلطه اش همه جا را فرا گرفته و بلاے آن دامـــــــن گیر نیڪـــوڪــاران است.
به خــــدا سوگنــــــد بنےامیه بعد از مــن براے شما، زمامداران بدے خواهند بود.
آنــــان چون شتــــــــــر سرڪشے ڪه دست به زمیــــن ڪوبـــــد و لگــــــد زند و با دندان ها گـــــــــــاز گیرد و از دوشیــــــدن شیـــــر امتنــــــاع ورزد،
با شما چنیـــــن برخوردهایے خواهند داشت و از شما ڪسے باقے نگذارند جز آن ڪسانے ڪه برایشان سودمنــــــد باشند آزارے نرسانند."
مردے ڪه با نگرانے به امـــام چشــــم دوختــــه بود، پرسید:
"یا امیرالمؤمنیـــن!
ما را بگوییـــد چه ڪنیم؟
اگر بنےامیه بر ما حاڪــــم شوند چگونـــــه به آنـــــان مقابلــــــه ڪنیم؟"
#ادامه_دارد...
#کپی_ممنوعه😉
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
@chaharrah_majazi
شهید شو 🌷
💔 ✨ #قدیس ✨ #قسمت_صد_و_پنجاه_و_سوم نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے علـــے رو به ابن عبــاس گفت:
💔
✨ #قدیس ✨
#قسمت_صد_و_پنجاه_و_چهارم
نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے
به خــدا سوگنــد تو نیــز مےدانــے ڪه علــے ڪســے است ڪه از هیــچ شمشیرے هــراس ندارد...."
سپــس به نـزد عایشــه رفتــم و #پیغــام علـــے را به او رساندم.
به او گفتــم براے علــے فضیلت و سوابقے در اسلام است و تو نیــز خـوب مےدانــے علــے ڪیست.
از تو بعیـــد است ڪه دم از #جنگ با علــے بزنــے!
چگونه مےخواهــے با مردے بجنگــے ڪه پیامبر آن همه سفارشش را نموده است؟
ولــے او بر ادامه ے جنگ #اصــرار داشت.
از نزد او بــدون اتخــاذ نتیجــه اے بیرون آمدم و به نزد زبیــر رفتم.
علــے به من سفارش ڪرده بود ڪه با زبیــر به تنهایــے ملاقات ڪنم و فرزندش عبدالله در آنجا نباشد.
من از او خواستم در طول ملاقات ڪســے به ما نزدیڪ نشود و او به غلامش گفت ڪه احدے اجازه ندارد وارد اتاق شود.
من رشته ے سخنــے را به دست گرفتم.
او داشت به تدریج متقاعــد مےشد و مےفهمید ڪه اشتباه ڪرده است و نباید از مڪه خارج مےشد و به سوے بصــره مے آمد، اما ناگهان پســرش عبدالله وارد شد و بناے ناسازگارے را با من گذاشت.
زبیــر در مقابل او سڪوت ڪرد.
عبدالله را جوانــے پرخاشگــر و عصبــے دیدم و به ناچار از منزل زبیــــر خارج شدم؛ در حالــے ڪه مےدانستم صبــر و بردبارے علــے براے توقف جنگ نتیجــه نخواهد داد.
دو سپاه روے در روی هم ایستادند.
علــے صبــر و بردبارے را بر آغاز جنگ ترجیــح داد.
او سوار بر اسبــش به سوے طلحــه و زبیــر حرڪت ڪرد ڪه پیشاپیــش سپاه خود بر اسب هایشان نشسته بودند.
به آن ها نزدیڪ شد، به زبیر نگاه ڪرد و گفت:
آیا من #بـــرادر شما نبودم؟
آیا آن روزها در ڪنار پیامبر اسلام با ڪفار مےجنگیدیم و در یڪ صف بودیــم او را فرامــوش ڪرده ایـد؟
#ادامه_دارد...
#کپی_ممنوعه😉
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
@chaharrah_majazi
رمانی که هر بچه شیعهای باید بخواند‼️