شهید شو 🌷
🕊🌹🕊🌹 🌹🕊🌹 🕊🌹 🌹 #لات_های_بهشتی #پناه_حرم۱۷ تحول و شهادت مجید آنقدر سریع اتفاق افتاده که هنوز عده
💔
آنکه چون سرو سهی
بدرقه شد با گلِ اشک
اینک از معرکه چون #نسترنش آوردند.
#وداع_با_پیکر_داداش_مجید
#حر_مدافعان_حرم
#شھیدمجیدقربانخانی
#آھ_اےشھادت...
💕 @aah3noghte💕
💔
#لات_های_بهشتی
شاید نام #شھیدمجیدقربانخانی را بارها به عنوان #حـر_مدافعان_حرم شنیده باشید اما...
از #حر_فاطمیون چیزی شنیده اید⁉️
سر مزار شهید فاطمیون، نشسته بودند.
رفتم کنارشون وایسادم.
پرسیدم: ببخشید شما با این #شهید نسبتی دارین؟!
+بله
#عموی_شهید با خانواده شون بودن که سر مزار بودن.
-امکانش هست در مورد #شهید برامون بگید؟
عموی شهید تعریف کرد:
فیلم اخراجی ها رو دیدید⁉️
#صادق ما هم مثل مجید سوزوکی بود.
عموی #شهید هنوز شروع نکرده بود به تعریف، اشک از چشمانش سرازیر بود!
#ولادتش با #ولادت_امام_صادق (ع) و #شهادتش هم با #شهادت_امام_صادق (ع) همزمان شد،
#ششمین_فرزند خانواده هست
و #ششمین_مزار هم در قطعه فاطمیون، مزار مبارک ایشونه‼️
پسر خیلی شری بود،😟
تو زندان میخواست خودکشی کنه!😑
دادگاه گفته بود وثیقه 40 میلیونی ببریم برای آزادیش ولی 40 میلیونی گیرمون نمیومد، حتی وثیقه شصت میلیونی هم گیرمون اومد.
تو زندان، خواب #حضرت_زینب (س) رو دیده بودن که از #صادق کمک خواسته بودن.
بعد از خوابش، #توبه میکنه❗️
ما به چشم یه آدم بد به او نگاه میکردیم ولی نمیدونستیم درِ #توبه همیشه بازه.
در عین ناباوری نامه #آزادیش رو خوندن!
بعد از #آزادیش گفت:
میخام برم سوریه.
خانواده ش #راضی نمیشدن.
دست به دامن بقیه میشد تا #رضایت خانواده ش رو بگیرن.
چهار دوره رفت و فرمانده گردان شد،
اونقدر #دلاور بود که میگفت:
#شهید و #زخمی، دست داعش نمیفته.
خلاف کار بود
توبه کرد
رفت جبهه
به مکانی رسید که الان غبطه شو میخوریم.
#شهید_صادق_محمدزاده
#حر_فاطمیون
مزار مطهر: گلزارشهداےشیراز
#آھ_اےشھادت...
💕 @aah3noghte💕
💔
هِی نشستیم و نوشتیم:
"کِے شود حُر شوَم و توبہ مردانه کُنم!؟"
و ندانستیم فقط به گفتن نیست...
داداش مجید هم شاید مثل ما گفت اما...
پای حرفش ایستاد
پای حرفش، جان داد...
.
کاش توبه هایمان، توبه بود...
#شهبد_مجید_قربانخانی
#دلشڪستھ_ادمین💔
#حر_مدافعان_حرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🏴 @aah3noghte🏴
#کپےباصلواتبروحمطهرشهدا
💔
ازپله های قهوه خانه که پائین مےآمد
به من اشاره مےڪرد و مےگفت:
"پناه حرم! بریم"؟
و خودش شروع مےکرد به خواندن:
"پناه حرم! کجا داری میری برادرم؟!
بدرقه راه تو، دیدهء ترَم!
آهسته تر برو داداش، ببین چه مضطرم"
حالا این نوحه را من یاد گرفته بود
ولی عجیب به دلش نشسته بود...
دلش تاب اضطرار حضرت زینب را نداشت
رفت تا بار دیگر عمه سادات به اسارت نرود...
راوی: دوست #شهید_مجید_قربانخانی
#شهید_مدافع_حرم
#حر_مدافعان_حرم
💞 @shahiidsho💞