شهید شو 🌷
💔 خورشید زمین! تولدت کے رخ داد؟ ما بین دو ماه مختلف درگـیریم😅 بهتر که نگوئی و ندانـیم آقا هر ماه
💔
این #انقلاب_فاطمی، چهل سال ثابت کرد
جز نسل زهرا و علی
#سرور نمی خواهد ...
#فداےسیدعلےجانم❤️
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 🌷 #بسم_رب_المھدی 🌷 #و_آنڪہ_دیرتر_آمد #پارت_دوازدهم... چشمانم را بستم و منتظر پن
💔
🌷 #بسم_رب_المھدی 🌷
#و_آنڪہ_دیرتر_آمد
#پارت_سیزدهم...
ناگهان پایم را عقب کشیدم . که عقرب داخل شیار افتاد 😱و سریع انگار که درد میکشید از شیار خارج شد ...😳🙄
احمد گفت :
"یادت باشد تا آمدن #سرور نباید پاهایمان را از شیار بیرون بگذاریم".☝️
خندیدم و گفتم :
"سرور؟! 🤔 نام برازنده اےست" .❤️
دیگر مثل دیروز تابش های خورشید گرم و عطشناک نبود ولی کم کم به غروب نزدیک میشدیم و من نمیتوانستم مثل احمد به افق نگاه کنم .😔
نگران این بودم که نکند سرور نیاید .
اگر فراموشمان کند .
نکند دوباره باید استغاثه کنیم؟...😔🤔
احمد گفت :
"نگران نباش تا وقتی در این شیاریم جایمان امن است ولی #من_باز_دلم_میخواهد_که
#آن_چهره_را_یک_بار_دیگر_ببینم_و_بعد_بمیرم"....
در همین فکر بودم که غبار آمدنشان را دیدم .😍 آنقدر نرم و سبک تاخت میکردن که فکر میکردم هرگز به ما نمی رسند
قلبم در سینه می کوبید 💓و هیجان زده بودم .
رسیدند .
احمد دوید سلام کرد .
مرد جوان دستار را کنار زد و تبسمی کرد و جواب داد .
ناگهان بویش را استشمام کردم و گفتم : "دلمان خیلی هوایتان کرده بود".😍😇
گفت:
"می دانم... دلتان هوای خدا را کرده بود که چنان در نماز ذکر می گفتید. بگذارید من هم نمازم را بخوانم تا بعد"😊 ...
مرد دیگر جانماز را پهن کرد . پارچه ای از جنس مخمل و سبز که تا به حال ندیده بودم و عجیب تر اینکه برای بیش از دونفر جا داشت.🤔
مرد دیگر اذان می گفت و با چنان تحکمی "حی علی خیر العمل" را می خواند که احمد گفت:
" میخواهم با آن ها نماز بخوانم".🙃
به احمد گفتم :
"آنها شیعه هستند به دستانشان نگاه کن که به بغل آویخته اند".😟
شانه ای بالا انداخت و پشت سر آنها قامت بست ...
#ادامه_دارد...
#نذر_ظهورش_صلوات✨
💕 @aah3noghte💕
#انتشارحتماباذکرلینک
شهید شو 🌷
💔 🌷 #بسم_رب_المھدی 🌷 #و_آنڪہ_دیرتر_آمد #پارت_سیزدهم... ناگهان پایم را عقب کشیدم .
💔
🌷 #بسم_رب_المھدی 🌷
#و_آنڪہ_دیرتر_آمد
#پارت_چهاردهم...
من هم سریع به طرفشان رفتم و قامت بستم .
آن نماز بهترین نماز عمرم بود و به کلمه کلمه اش فکر کردم و بدون اشتباه از اول تا آخر را خواندم .😇
من هنوز هم در حسرت آن نمازم . 😔
بعد از نماز روبه روی مرد جوان دو زانو نشستیم که مرد جوان گفت :
"خب مردان مومن شب را چطور گذراندید ؟"
گفتم :
"بسیار عالی . شیار شما معجزه است".😊
احمد گفت :
"خیلی راحت بودیم حتی تشنه و گرسنه و گرما زده هم نشدیم فقط دلتنگ شما بودیم💔
مطمئنم که از احوال ما با خبرید" .
من گفتم :
"این چنین معجزاتی فقط از پیامبران بر می آید" .
جوان پس از مکثی طولانی لبخندی زد و گفت:
"شما که خوب میدانید پیامبری با رسالت حضرت محمد مصطفی ص خاتمه یافت .
مردی که شما #سرور خطابش کردید پیامبر زاده است."😉
به پهلوی احمد زدم و گفتم:
"دیدی میداند به آن سرور گفتیم؟"
احمد پرسید :
"نسبتان به کدام پیامبر می رسد"؟
لبخندی زد و گفت :
"به آقا و سرورم محمد مصطفی که درود خدا از ازل تا ابد بر اوست".
پرسیدم "پدرتان کیست"؟
گفت "حسن بن علی" .
احمد با تعجب گفت : "امام شیعیان؟😳 اما شیعیان که می گویند پسر حسن بن علی از دیده ها غائب است".
جوان گفت :
"آیا این طور است؟🤔 من از نظر شما غائبم یا به چشمتان می آیم ؟😉"
احمد با گریه گفت :
"پدر من به حرف شیعیان اعتقاد ندارد . ای پدر کجایی که ببینی"؟😭
سرور دست روی سینه ی احمد گذاشت و گفت :
"اگر تو به آنچه که نبینی شک نکنی پدرت نیز ایمان خواهد آورد".☺️
احمد گفت :
"آقا چگونه شک کنم به آنچه که میبینم . اگر به خودم شک کنم به شما شک نمی کنم".
#ادامه_دارد...
#نذر_ظهورش_صلوات✨
💕 @aah3noghte💕
#انتشارحتماباذکرلینک
شهید شو 🌷
💔 🌷 #بسم_رب_المھدی 🌷 #و_آنڪہ_دیرتر_آمد #پارت_پانزدهم... من نیز با گریه گفتم : "ا
💔
🌷 #بسم_رب_المھدی 🌷
#پارت_شانزدهم...
مادرم آب انار را به دست پدرم داد .
پدرم درحالی که به من نگاه میکرد آب انار را بر دهانم گذاشت و گفت :
"گرما زده شده ای... هذیان میگویی این را بخوری خوب میشوی پسرم" .
طبیب با دستش پلک راستم را پایین داد و گفت :
"گفتی در بیابان چه خوردید؟"🤔
گفتم :
"حنظل ...." تا خواستم بگویم که معجزه شده بود و حنظل بسیار شیرین بود، طبیب گفت :
"چه بدتر"!!! و روبه پدرم گفت:
"حتما شنیده اید که حنظل چطور عقل را زایل می کند. تازه خاصیت سنشان هم هست میخواهند بی عقلی در بیاورند تا جلب ترحم کنند."😏
مادرم بر سرزد و نالید :
"بمیرم برات که گرسنگی و تشنگی کشیدی"😞
طبیب بعد از دادن چند دارو به پدرم رفت .
بعد از رفتن حکیم پدرم بر خلاف تصورم باخشم روبه من زانو زد و گفت :
"ترجیح میدم بمیری تا این مزخرفات رو بشنوم و همه بگن دیوونه شدی، پس دست از این مسخره بازی ها بردار ."😡😡
خواستم حرفی بزنم که پدرم گفت :
"دیگر نشنوم😡☝️ ... حتی اگر حرف هایت درست است و #سرور وجود دارد،😏 حق نداری جلوی کسی آن را به زبان بیاوری که فکر کنند از مذهب خارج شدی.
خدا شاهده اگر باز هم حرف #سرور را بزنی در همان صحرا به چهار میخت میکشم تا بسوزی
و اگر یکبار دیگر هم با احمد سلام و علیک کنی قلم پایت را میشکنم"....😡😤
آنقدر بلند فریاد کشید که جرئت حرف زدن نداشتم😰 ولی مگر میشد از احمد دست بکشم؟ بخصوص پچ پچ های همسایگان که می گفتند احمد و محمود هر دو مجنون شدن و احمد حالش زار است...😲
کم کم خودم هم باورم داشت میشد که واقعا از آفتاب صحرا است که این حرف هارا میزنم🤔🤒
تا اینکه یک روز از غیبت پدرم استفاده کردم و به سراغ احمد رفتم .....
#ادامه_دارد...
#نذر_ظهورش_صلوات✨
💕 @aah3noghte💕
#انتشارحتماباذکرلینک
شهید شو 🌷
💔 🌷 #بسم_رب_المھدی 🌷 #و_آنڪہ_دیرتر_آمد #پارت_هفدهم... تا اینکه یک روز به سراغ احمد
💔
🌷 #بسم_رب_المھدی 🌷
#و_آنڪہ_دیرتر_آمد
#پارت_هجدهم...
خرمایی را که به سویم دراز شده بود، گرفتم و در دهان گذاشتم...
شیرینےاش مرا به یاد شیرینی حنظلی انداخت که از دست سرور خورده بودم😔 و انگار مشام من از بوی خوش او پر شد که اشکم در آمد...
گفتم:
"مگر مےتوانم فراموشش کنم؟😢 بگو پدرت چه چیزی درباره او پیدا کرده"؟؟؟
احمد صورتش گُل انداخت و با هیجان شروع کرد به حرف زدن... "پدرم همان را گفت که #سرور گفته بود...
که نشانه هایش به امام غایب شیعیان، فرزند #ابےالحسن_عسگری مےماند...
چندین نام دارد... #محمد، #عبدلله و #مھدی...😍
یادت مےآید که گفت فرزند حسن بن علی است؟؟
معجزاتش را به یاد بیاور😃
پدرم مےگفت او نه اسیر مکان است نه اسیر زمان؛ آنطور که ما هستیم...
گفتم:
"اما ... ما که شیعه نیستیم😟... پس چرا به داد ما رسید؟"
با شوق از جا پرید و گفت...
"پدرم گفت #او_ولی_خدا بر روی زمین است که به دادِ هر نیازمندی از هر دینی میرسد👌
نمےدانی چه حال و روزی دارم💓
از #شوق و #دلــــتنگی... پر پر مےزنم...
دلم مےخواهد از اینجا بروم
خودم را گم کنم و باز صدایش بزنم
و آن قدر گریه کنم
آن قدر استغاثه کنم تا به کمکم بیاید و آن وقت...
دیگر هرگز یک لحظه از او جدا نخواهم شد...
مثل همان مرد سپید پوش"
#ادامه_دارد...
#نذر_ظهورش_صلوات✨
💕 @aah3noghte💕
#انتشارحتماباذکرلینک
چون بزرگواران همراه، زحمت تایپ رو کشیدن، کپی بدون ذکر لینک مورد رضایت نیست