eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
💔 #عاشقانه_شهدایی تازه از سربازی برگشته بود حدود ۲۰سالش بود که اومدن خواستگاریم...💕 هنوز کاری ه
💔 ۲۸ مرداد ۵۹ صدیقه خسته از مداوای مجروحین، با دوستانش نشسته بود که نفوذی منافقین، با شلیک گلوله او را از پا درآورد... محمود، نامزد صدیقه بود و بعد از شنیدن خبر شهادت او به دوستانش گفت: "بچه ها! منم دیگه عمری نخواهم داشت! شاید خواست خدا بود که ما در دنیای دیگری بسته شود💍" حدود ۲ ماه بعد، در ۱۴ مهر سال ۵۹ ، فرمانده اطلاعات سپاه در حالی که داوطلب شده بود که دوست بیمارشان را به بیمارستان برساند، ماشینش توسط ضد انقلاب مورد حمله قرار گرفت. او تا اخرین گلوله خود مقاومت کرد.... و به این ترتیب بود که محمود خادمی نیز پس از ۲ ماه جدایی از صدیقه به او پیوست تا همانطور که خود گفته بود"عقدشان در دنیایی دیگر و در آسمانها بسته شود... ... 💕 @aah3noghte💕 مطالب خاص مذهبی_شھدایی را اینجا بخوانید
شهید شو 🌷
💔 #شاعری_که_شهید_شد. #شهیده_صدیقه_رودباری #برشی_از_خاطرات_شهیده_جهادسازندگی صغری گفت: صدیقه شعر
💔 صدیقه رودباری در نامه‌ای به یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت، خبر شهادتش را داده بود: «یک ماه دیگر این نامه به دست تو می‌رسد، آن وقت من دیگر زنده نیستم و پیش خدایی هستم که تو او را انکار می‌کنی. می‌خواهم بگویم وجود دارد؛ اما نه مثل وجودی که من و تو داریم.» هم‌چنین در آخرین تماس تلفنی به خانواده‌اش گفته بود: «هیچ‌گاه این‌قدر به شهادت نزدیک نبوده‌ام.» دستنوشته شهیده به مادرش: مامان! لباس عريسيمو بذار وقتی كه شهيد شدم وقتی با خونم خودم رو آرايش کردم اونوقت لباس عروسيمو تو خودت تنم كن وقتی توي ⚰ـقبر خوابونديم رو به قبله كن و بدون اينكه دلتنگي كني بگو دخترم خونه نو مبارك مادر! دلم مي خواد همينطور كه وايستادم تو سنگر با ضدانقلاب مي جنگم يك تير بياد بخوره به سينه ام اما من تير رو ببينم بعد خون سينه مو كه فوران مي زنه تو مشتم بگيرم و بپاشم هوا و فرياد بزنم خدايا قبول كن. مادر يادته اولين برفي كه بعد از انقلاب اومد يه شعر گفتم اومدم برات خوندم گريه كردي و گفتي اين حرفها را جلوي من نزن.. اي برف! اي برف! آهسته تر فرو نشين! اين خون شهيدان است  وقتي صورت قشنگ تو سرخ مي شود  نمي دانم از شرم است يا فرياد چقدر زيبا و دل انگيز مي باري ديگر سفيد نمي بينمت ببار  به رنگ لاله ها ببار به رنگ خون ما. امشب در دلم غوغايي به پاست  غوغاي دل كندن و رفتن  رفتن از خانه گسستن  از خانه و از لذت آن جمع بريدن مي روم به خطه عاشوراي ايران مي پيوندم. ... 💞 @aah3noghte💞