eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 ماجرای جالب گفت‌وگوی شهید محمدخانی با تکفیری‌ها یکی از بی‌سیم‌های تکفیری‌ها افتاد دست ما. سریع بی‌سیم را برداشتم. می‌خواستم بد و بیراه بگویم.📞 عمار(شهید محمدخانی) آمد و گفت که دشمن را عصبانی نکن.☝️ گفتم پس چی بگم به اینا؟!😒 گفت: «بگو اگه شما مسلمونید، ما هم مسلمونیم. این گلوله‌هایی که شما به سمت ما می زنید باید وسط اسرائیل فرود میومد...»☝️ سوال کردند شما کی هستید و چرا با ما می‌جنگید؟ گفت: «به اون‌ها بگو ما همون‌هایی هستیم که صهیونیست‌ها رو از لبنان بیرون کردیم.💪 ما همون هایی هستیم که آمریکایی ها رو از عراق بیرون کردیم.✌️ ما لشکری هستیم از لشکر رسول الله👌... هدف نهایی ما مبارزه باصهیونیست‌ها و آزادی قبله اول مسلمون ها،🎯 مسجدالاقصی است... ..بحث و جدل ما ادامه پیدا کرد تا وقت اذان.. بعد از ظهر همان روز ۱۲ نفر از تکفیری‌ها تسلیم ما شدند.😌 می‌گفتند «از شما در ذهن ما یک کافر ساخته اند.» کتاب «عمار حلب» زندگی‌نامه #شهید_محمدحسین_محمدخانی #آھ... (٣نقطه) 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #عاشقانه_شهدایی هق هق گريه ام خواب را از حـسين گرفتـه بـود. دلـداري ام مـي داد و مي گفت: «قول
💔 او که انگار از اول رو شنیده، شروع کرد درباره آینده ی شغلی اش حرف زد گفت؛ دوست دارد برود و در تشکیلات سپاه، فقط هم سپاه قدس.🙄 روی گزینه های بعدی فکر کرده بود؛ طلبگی یا معلمی هنوز دانشجو بود خندید و گفت که از دار دنیا یک موتور تریل دارد که آن را هم پلیس از رفیقش گرفته و فعلا توقیف شده است.😬 پرو پرو گفت: اسم بچه هامونم انتخاب کردم: امیرحسین، امیرعباس، زینب و زهرا. انگار کتری ابجوش ریختند روی سرم .... کسی نبود بهش بگه : هنوز نه به باره نه به داره!😅 📚 ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #عاشقانه_شهدایی زُل زدم توی چشماش و گفتم: آقا معلم☝️ برا همسرتون درسی ، پیشنهادی ، بحثی نداری؟😌
💔 نشست روبرویم. خندید و گفت:"دیدید آخر به دلتون نشستم!" زبانم بند آمده بود. من که همیشه حاضر جواب بودم و پنج تا روی حرفش می گذاشتم و تحویلش می دادم ، حالا انگار لال شده بودم. خودش جواب خودش را داد : "رفتم مشهد یه دهه متوسل شدم. گفتم حالا که بله نمیگید ، امام رضا از توی دلم بیرونتون کنه ، پاکِ پاک که دیگه به یادتون نیفتم. نشسته بودم گوشه ی رواق که سخنران گفت : "اینجا جاییه که می تونن چیزی رو که خیر نیست ، خیر کنن و بهتون بدن". نظرم عوض شد . دو دهه دیگه دخیل بستم که برام خیر بشید!" ... حالا فهمیدم الکی نبود که یک دفعه نظرم عوض شد . ... 💞 @aah3noghte 💞
💔 : خون شهيدجاذبه‌ی خاک را خواهد شکست و ظلمت را خواهد درید🥀 و معبری از نور خواهد گشود و روحش را از آن به سفری خواهد برد 🕊که برای پیمودن آن هیچ راهی جز شهادت وجود ندارد . . .🥀 🌷 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 حاج قاسم سلیمانی: رشادت‌ها و شجاعت‌های شهید «عمار» مانند همت بود، عمار مثل پسرم بود، همیشه برایش صدقه می‌گذاشتم و می‌گفتم مراقب خودتان باشید. ... 💞 @aah3noghte 💞
💔 بسم رب الشهدا الصدیقین طرح لبخند زیبایت را در طاقچه دلم می گذارم و ثانیه ها برآن خیره میشوم. 🥀لبخندت چون دروازه ای است که از سمت بهشت به سویم باز کرده اند. راستی در لبخندت چه ها نهفته است؟؟ که اینگونه مرغ دلم را پر میدهد به سوی کربلا...به سوی آسمان خونین...معلوم است سبک بال پر کشیده ای که اینگونه به سهولت دلم را هوایی میکنی. طرح زیبات لبخندت را دوست دارم...آرامش چشمانت راهم همینطور...کاش میشد برادرم باشی..کاش میشد از عمق دلم بتوانم خیره در نگاهت ، عشق را تفسیر کنم.❤️ اینجا محفل عاشقان ،ساعت به وقت دلداگی..صدای مرا از حلب سوریه میشنوید. و آن نقش بهشتی که در لنز دوربینم جا گرفته است پیکر پروانه است که دیوانه وار خود را برای معشوقش فدا کرد... آری محمد پرکشید...گویا قلب مرا هم با خود برد. دوستت دارم ای ز برادر به دلم نزدیک تر🍀 محمد جان.. عزیز برادرم!.. تو همانی که دلم لک زده لبخندش را🥀 تاریخ شهادت 8/16 ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #چله_عاشقی قرائت #دعای_هفتم_صحیفه‌_سجادیه روز بیست و یکم به نیت #حاج_حسین_همدانی یَا مَنْ تُ
💔 قرائت روز بیست و دوم به نیت یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ، وَ یَا مَنْ یَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ یَا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَج... توصیه امام خامنه ای(حفظه‌الله)به دعای هفتم صحیفه سجادیه برای دفع بلا تصویر دعا سنجاق شده است❌ ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
سلام همسنگرےها✋ در خدمتتون هستیم با ... مجموعه دنباله‌دار #دستنوشته_های_شهید_مدافع_حرم📄📲 امیدوارم
💔 شهید عمار وقت شهادت آنقدر آروم بود که فکر کردم خوابش برده. هنوز صورتش جلو چشامه؛ یه ترکش خورد پشت سرش و افتاد... دویدم بالای سرش! هر چی نگاه کردم چیزی از جای ترکش یا گلوله ندیدم. موهاش بلند و خون هم نیومده بود!!!!! شیخ گفت: ببین چی شده؟ نبضش رو گرفتم و دیدم نبض نداره... گفتم: شیخ! عمار شهید شده! دوتایی زل زدیم تو صورتش، انگار خوابیده بود... قبلش گفته بود دل کندم از دنیا.. آروم بود... آروم... باورم نمی شد شهید شده! 🥀 به آرزویش رسید عمار ما...💔 به روایتِ ✍ ... 💞 @aah3noghte💞 ؛ تا پایان اتمام قسمت ها کپی نکنید!
💔 دلم تنگ و با چشمانم غریبه است. تقویم، تولدشهیدی را نشانم میدهد که روزی شد و عهد بستم دلش را خون نکنم با کارهایم اما شکسته شد و را زخمی کرد میدانی رفیق؟ من نتوانستم چون تو، روی دنیا را کم کنم. خودم کم آورده ام! دست به زانو گرفته، با نفَسهای بریده در جاده ایستاده ام و به آرزوهایی که زیر پای سنگین از ، له شده با حسرت می نگرم. سرزمین قلبم، مدتی است اشغال شده و یاد خدا را گم کرده است. ! بیا و فرمانده قلبم باش. این نیروی خسته از خود را جان دوباره ببخش. برایم خط و نشان بکش. لکه های گناه و نفرت و کینه را با یک عملیات، پاکسازی کن. یاری‌ام کن پیروز شوم در این جنگ که تا به حال مغلوب این شده ام. تو را قسم به که در آن شهد نصیبت شد دعا کن برای طلوع ایمان در دلم. مدتی است فقط غروبش را نظاره‌گر هستم. حاج عمار نتوانسم خودم را خرج کنم. روز به روز دورتر می شوم از ارباب. فقط اگر گاهی کسی از و و بگوید،دلم می لرزد. کاش تو بودی و اتاق مشهدالرضا با وسعتی بی پایان. تو بخوانی و من برای عاشورای دلم گریه کنم. تو مداحی کنی و من بر سر بزنم و گریه کنم برای خودم که بندگی را گم کرده ام. شاید اشک های روضه روح خسته ام را شفا دهد. رفیق شهید، بودم اما میدانم تو بر سر همان راه منتظری تا بازهم دست گیری کنی و فانوس را نشانم دهی. بندگی کنم برای خدا و زیارت آل یاسین هدیه کنم به تو راستی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 🎥فیلم دیده نشده نبرد نفسگیر مدافعان حرم و داعشی‌ها در فاصله 10 متری 🔹تصاویری از شهدا و جانبازان این نبرد به فرماندهی شهید محمد حسین محمدخانی که حاج قاسم به او لقب عمار را داده بود. 🔹زخمی‌ها میگفتند ما رو خلاص کنید ولی نذارید دست داعشی‌ها بیوفتیم اما حاج عمار یه تنه زخمی رو میذاشت رو دوشش و برمی‌گشت عقب فدایی عمه جانِ 💞 @shahiidsho💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 سر نوکر به فلک! رهبر انقلاب، شعر این شهید را تصحیح کردند...🤔 (عمار) فدایی عمه جان 💞 @shahiidsho💞
💔 جانانِ دلم! تو شـب بخیر هم که نگویی این شب، صبح خواهد شد... فقط من کمی پیرتر از خواب برخواهم خواست، خودت حساب کن چند شب، شب بخیر نگفته ای.!؟ فدایی عمه جان شبتون شهدایی 💞 @shahiidsho💞
💔 اگه طالب شهادتی بدون که نماز خوبه اول وقت باشه! وگرنه همه بلدن که اول غذا بخورن اول یه دلِ سیر چت کنند،اول بخوابند! خلاصه اول همه کاراشونو انجام بدن بعد نماز بخونن! کسی که دنبالِ شهادته باید از تموم تعلقات دنیا دست بکشه! فدایی عمه جان 💞 @shahiidsho💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 شعرخوانی شهید مدافع حرم محمدحسین محمدخانی برای حضرت زینب سلام الله علیها انتشار به مناسبت فدایی عمه جان 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 روزمونو متبرک کنیم با صلواتی به نیابت از شهیدانی که دلسوخته غم حضرت زهرا بودند 🌸الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهم🌸 عاشق حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) بود. روضه های فاطمیه را خیلی با سوز میخواند. یک وقت هایی هم آخر شب زنگ میزد می‌گفت باهات کار دارم. حالا دو تا هیئت رفته. هم مداحی کرده هم روضه خوانده و هم گریه کرده و سینه زده. اما آخر شب می‌گفت بیا یک روضه چند نفری بخونیم و گریه کنیم. می‌گفت هرچی برای مادر گریه کنیم کمه. خط خوبی هم داشت. همیشه کنار دفتر یادداشت یا کتاب و جزوش اسماء متبرک اهل بیت را با خط خوش می نوشت. وزیباترینش هم نام مبارک فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) بود. فدایی عمه جان 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 #عاشقانه_شهدایی "فَـهُــوَ حَـسـبُه"که می خوانم انگار کسی دستی به قلبم می کشد و من ، آرام می ش
💔 یک ماه بعد از عقد جور شد رفتیم حج عمره. سفرمان همزمان شد با ماه رمضان با کارهایی که محمدحسین انجام می‌داد باز مثل گاو پیشانی سفید دیده می‌شدیم. از بس برایم وسواس به خرج می‌داد. در طواف دست هایش را برایم سپر می کرد که به کسی نخورم. با آب و تاب دور و برم را خالی می کرد تا بتوانم حجرالاسود را ببوسم. کمک دست بقیه هم بود، خیلی به زوار سالمند کمک می‌کرد. یک بار وسط طواف مستحبی، شک کردم چرا همه دارند ما را نگاه می‌کنند. مگر ظاهر یا پوششمان اشکالی دارد؟ یکی از خانم های داخل کاروان بعد از غذا من را کشید کنار و گفت: صدقه بذار کنار. این جا بین خانما صحبت از تو و شوهرتِ که مثه پروانه دورت می‌چرخه... همسر فدایی عمه جان 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 #عاشقانه_شهدایی محمد حدود ۱۰ سال سیگار می‌کشید.🚬 به خواستگاری ام که آمد و فهمید دوست ندارم سیگار
💔 گفتم: «باید‌ من‌ رو‌ توے‌ ثواب‌ جبهہ‌هایے‌ کہ دارے مےرے، شریڪ‌ ڪنے. سوریہ؛کاظمین‌ و بیابان‌هایے ڪہ‌ مےرفتے‌ براے آموزش! » خندید ڪہ ... "همین؟‌! اینا‌ڪہ‌ چہ‌ بخواے چہ‌ نخواے؛‌ همہ‌ش‌ مال‌ توئہ!" راوی: همسر 📚قصہ‌دلبرے فدایی عمه جان 💞 @shahiidsho💞
💔 اعتقاد داشت وظیفه ما این است که بچـه‌ها را بیاوریم هیئت وظیفه ما این نیست که هدایتشان کنیم امام‌حسین‌(ع) خودش هدایت میکند.🖤 💞 @shahiidsho💞
💔 کارم چو زلفِ یار پریشان و درهم است... فدایی عمه جان 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 #عاشقانه_شهدایی بین خودمان قول و قرار زیاد داشتیم یکی از قرارهایمان این بود که نمازمان را به جما
💔 ‌ شب میلاد حضرت زینب مادرش زنگ زد برای قرار خواستگار. نمی‌دانم پافشاری هایش باد کله ام را خواباند یا تقدیرم؟ شاید هم دعاهایش... به دلم نشسته بود. با همان ریش بلند و تیپ ساده همیشگی اش آمد. از در حیاط که وارد خانه شد، با خاله ام از پنجره او را دیدیم. خاله ام خندید: «مرجان، این پسره چقدر شبیه شهداست!» با خنده گفتم: «خب شهدا یکی مثه خودشون رو فرستادن برام» خانواده‌اش نشستند پیش مادر و پدرم. خانواده‌ها با چشم و ابرو به هم اشاره کردند که «این دو تا برن توی اتاق، حرفاشون رو بزنن!» با آدمی که تا دیروز مثل کارد و پنیر بودیم، حالا باید با هم می نشستیم برای آینده‌مان حرف می‌زدیم. تا وارد شد، نگاهی انداخت به سرتاپای اتاقم و گفت: «چقدر آینه! از بس خودتون رو می بینین این قدر اعتماد به نفستون رفته بالا دیگه!» ‌ نشست رو برویم. خندید و گفت: «دیدید آخر به دلتون نشستم!» زبانم بند آمده بود من همیشه حاضر جواب بودم و پنج تا روی حرفش می گذاشتم و تحویلش می دادم، حالا انگار لال شده بودم. خودش جواب خودش را داد: «رفتم مشهد، یه دهه متوسل شدم. گفتم حالا که بله نمی گید، امام رضا از توی دلم بیرونتون کنه، پاکِ‌پاک که دیگه به یادتون نیفتم. نشسته بودم گوشه رواق که سخنران گفت: "اینجا جاییه که می تونن چیزی رو که خیر نیست، خیر کنن و بهتون بدن." نظرم عوض شده. دو دهه دیگر دخیل بستم که برام خیر بشید!» 📚قصه دلبری انتشار بمناسبت ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌♡ ㅤ    ❍ㅤ     ⎙ㅤ     ⌲   ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ    ˢᵃᵛᵉ 💞 @shahiidsho💞