💔
در روضه ی مادر حرف از کوچه و #سیلی که می شود
از در سوخته و غلاف شمشیر، نوکرها بی تاب می شوند و دست هایشان مشت.
در روضه ی ارباب، وقتی روضه خوان از حمله به خیمه ها، #معجر_سوخته و گوش بی گوشواره می گوید ناله ها بیشتر می شود.
خادم الحسین هایی که در روضه #حضرت_زهرا بی تاب میشوند، نبض غیرتشان میزند اگر به خانمی #بی_حرمتی شود.
محمد محمدی، نوکری بود که درس #روضه را از بر بود. رگ غیرتش جوشید وقتی دید به ناموس مردم بی حرمتی میشود. نتوانست مثل رهگذرها کلاه بی تفاوتی بر سر بکشد و راه خودش را برود.
ایستاد و به #وظیفه اش عمل کرد، وظیفه ای که خیلی از ما فراموشش کرده ایم.
برای دفاع از ناموس کشورش، جانش را داد. دلم شکست وقتی فهمیدم از پهلو به او چاقو زده اند. گویی سرنوشت #مادر، قسمت فرزندان است...
#آمر_به_معروف قصه ما شهید شد اما #ایثارش در تاریخ می درخشد وقتی اعضا بدنش به چند نفر جانِ دوباره بخشید.
خوش به حال آن کس که قلب شهید در سینه اش میتپد. قلبی که محبِّ #اهل_بیت است و با ذکر #حسین بی تاب می شود.
خلیلی ها و محمدی ها جان دادند تا قصه #چادر_خاکی و بازار تکرار نشود. به بانویی اهانت نشود، پیش چشم مردی ناموسش...
چشم می بندم بر دنیای اطرافم. بر آن هایی که شاید با حجاب، غریبه شده اند. بی خیال تمام #طعنه ها و #کنایه ها، به یاد چادر خاکی مادرم و به حرمت خون #محمدها، چادرم را محکم تر می گیرم.
زینبی می مانم پای حسین های زمان...
#شهید_محمد_محمدی
✍طاهره بنائی منتظر
سالروز شهادت
تاریخ تولد : ۱۳۶۶
تاریخ شهادت : ۲۷ /۷/ ۱۳۹۹
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞