eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
🌸🕊🌸🕊 🕊🌸🕊 🌸🕊 🕊 #لات_های_بهشتی #مالکوم_ایکس مبارز سیاهپوستی بود که سال 1925 در ایالت اوهامای #آمریکا
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 🕊 ۱ خبر دادند در یکی از باغهای بیرون شهر، برخی طاغوتےها مراسم عروسی راه انداخته اند اما همراه با و و...🍷💃 همراه بچه های بسیج به محل موردنظر رفتیم و دیدیم بعله...😎 جلو رفتم و در زدم اما کسی در را باز نکرد. از بالای دیوار به داخل باغ پریدم بااینکه این وظیفه را نداشتم!😅 در را باز کردم تا بچه ها بیایند... بعد فریاد زدن من و.... شلیک تیر هوایی و.... به هم ریختن مراسم...😬 جوان درشت اندامی که وسط مجلس مےرقصید، بدون توجه به تفنگ من، با من درگیر شد! حتی دوستانم که به کمکم آمدند را زد!🙁 او با یک چوبدستی همه ما را حریف بود و مشخص بود در ورزش های رزمی بسیار مسلط است... با چند شلیک هوایی، همه متفرق شدند و به دوستانم گفتم: "حواستون باشه اون یه نفر فرار نکنه"!!😏 به سختی دستگیرش کردیم. در این فکر بودم تا پدری ازش درآورم تا عبرت بقیه شود! پرونده ای برایش تشکیل مےدهم و مےفرستمش دادگاه و.... که به خودم نهیب زدم: "تو برای خودت مےخواهی این جوان رو دادگاهی کنی یا خدا؟ تو چون کتک خوردی مےخای تلافی کنی! اما واقعیت اینه که حق ورود به باغو نداشتی"!!!😠😏 تصمیم گرفتم از در ِ امر به معروف و محبت با او که حسابی ترسیده بود وارد شوم... عصر بود... به دوستانم گفتم منو جوان را به مسجد محله مان برسانند و خودشان بروند. در شبستان مسجد نشستم با او حرف زدم. گفتم: "ببین برادر من! اگه منو امثال من با این کارهای شما برخورد مےکنیم به این دلیله که هیچ عقل و شرعی کارای شما رو تائید نمیکنه"...☝️ کمی برایش دلیل آوردم تا اذان شد. گفتم: "بریم نماز"؟ هنوز با ترس به من نگاه مےکرد😨.. رفتیم وضو بگیریم. بلد نبود!!!😯 در نتیجه نماز هم😵... گفتم: "مگه تو این کشور زندگی نمےکنی که وضو و نماز بلد نیستی"؟ گفت: "راستش ن!! ما بعد از انقلاب به اصرار پدرم از اروپا برگشتیم ایران"🙁... خیلی شرمنده شدم! هیچی از دین و احکام نمےدانست. با هم به مسجد رفتیم و به سختی کنارم نماز خواند. بعد از نماز گفتم "پاشو بریم"! با ترس پرسید: "کجا"؟ گفتم: "منزل شما! پاشو برسونمت خونتون"!☺️ باورش نمےشد اما با همان صحبت های عصر به من اعتماد کرده بود... در طول مسیر مرتب مےپرسید: "یعنی منو دادگاه نمےبری؟؟ یعنی من آزادم؟؟؟ یعنی".... نزدیک خانه شان که رسیدم گفتم: "ببین پسر خوب! ما دو تا با هم رفیقیم... تازه من باید از شما معذرتخواهی کنم"😊... پیاده شد. با هم دست دادیم. خداحافظی کرد و همین طور که نگاهم مےکرد رفت... کمی ترسیدم نکند این جوان و دوستانش اذیتم کنند چون مسجد محله ما را یاد گرفته بودند... خودمو سپردم به خدا و گفتم: "خدایا! این کار را فقط برای رضای تو انجام دادم".... ... 📚...تاشهادت 💕 @Aah3noghte💕 📛
شهید شو 🌷
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 🕊 #لات_های_بهشتی #امر_به_معروف۱ خبر دادند در یکی از باغهای بیرون شهر، برخی طاغوتےها مر
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 🕊 ۲ فردا شب که به مسجد رفتم بعد از نماز، یکی از بچه ها آمد پیشم و گفت: "آقایی خیلی وقته منتظر شماست اما ظاهرش به بچه های بسیج نمےخوره"!🙄 رفتم بیرون و با تعجب دیدم همون جوون دیروزیه😳... اطراف رو نگاه کردم ببینم چند نفرن!!!😬 اما دیدم تنهاست... سلام کردم و گفتم: "اینجا چکار میکنی"؟🤔 گفت: "مگه نگفتی با هم رفیقیم؟ از صحبتای دیروز شما خوشم اومد. اومدم چند تا سوال بپرسم".😬😅 رفتیم توی اتاق بسیج. او مےپرسید و من هر چی به عقل ناقصم مےرسید! جواب مےدادم.😌 از ، ، با نامحرم و .... پرسید. جواب های من برایش جالب بود. انگار که اولین باره این حرف هارو مےشنوه!😟 فردا شب زودتر از وقت نماز آمد و گفت: "یک کتاب آموزش نماز خواندم". و در کنار من ایستاد و نماز جماعت خواندیم.😐 دوباره او را به منزلشان رساندم و مادر و خواهرش را دَم درِ خانه دیدم. همانطور که خودش گفته بود اصلا در قید و بند حجاب نبودند.🙄☹️ کم کم رفت و آمدش به مسجد زیاد شد و با بچه های مسجد رفیق شده بود.🤗 برای پاسخ به سوالاتش او را به یکی از دوستان روحانےام معرفی کردم... یک شب که او را به خانه شان رساندم گفتم: "منو حلال کن! خدا بخواد یه مدتی نیستم".😉 گفت: "کجا؟ ما تازه با هم رفیق شدیم"... گفتم: "فردا دارم میرم جبهه".😇 یک باره جا خورد. کمی فکر کرد و گفت: "منم مےتونم با شما بیام"؟😃 خندیدمو گفتم: "پسر جون! پدر و مادرت که نمےذارن بیای جبهه ...."!!! پرید وسط حرفمو گفت: "راضی کردن اونا با من! فردا کجا بیام؟ چی با خودم بیارم"؟😀 روز بعد با هم رفتیم جبهه و بعد از یکی دو هفته، در عملیات به شهادت رسید.😔 ، با و به سمتش رفت، خدا هم ... 💕 @aah3noghte💕 📛
💔 #دلشڪستھ_ادمین... یه حدیث داریم که مےفرمایند: "مَن ڪانَ لله کانَ الله لَہ" "هر کسی برای خدا و رضای او کار کند، خداوند هم تائید کننده اوست" آقای عابد به هر دلیلی که خودش داشته (امر به معروف، رعایت قانون، جریمه نشدن و ...) یکی از واجبات الهی را انجام داده و الآن خدای متعال اینچنین او را عزیز کرده ولی مطمئن باش اگـر ذره ای ناخالصی در نیتش بود یا کارش، آنطور که برخی مےگویند به خاطر ترس از جریمه بوده😏 اینچنین نزد مردم، محبوب نمےشد‼️ نکته مهم اینجاست این حرکت آقای عابد، بابِ بهانه آوردن را برای ما بست آن وقتی که میان امر به معروف و نهی از منکر، دچار شک و دو دلی مےشوی... عکس بالا: سردار حاجی‌زاده، فرمانده هوافضای سپاه ضمن دیدار با سعید عابد، راننده اسنپ ناهی از منکر، از وی قدردانی کرد. عکس پایین: تقدیر بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف از آقای #سعید_عابد #سعیدعابد #امر_به_معروف #نهی_از_منکر #رضاےخدا #شرمندهءشھدا #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 بسم رب الشهدا و الصدیقین شب گذشته محمد محمدی از بسیجیان حوزه مقاومت بسیج 153 عاشورا
💔 ای وای از من که توام ای وای از تو که منی.... خوشمزه ترین طعم شهادت شاید .... همین شهید شدن به پای امر به معروف و نهی از منکر است همین تکه تکه شدن به پای ... 💔 ... 💕 @aah3noghte💕 جهت کپی، هشتک دلشکسته ادمین حذف شود
💔 شهید در محل زندگی خود، فعالیت‌های پیگیر و فراوانی را در جهت ارشاد، اصلاح و مبارزه با افرادی که درک صحیحی از ماهیت انقلاب و نیز اوضاع و شرایط خاص زمان نداشتند، انجام می‌داد و در رفع آسیب ناشی از عملکرد منفی آنان نسبت به انقلاب، بسیار جدّی بود. با کسانی که عمدی نداشتند با مدارا و نرمی برخورد می‌کرد امّا با کسانی که دانسته و عمداً همواره در حال نق زدن به انقلاب و در پی تضعیف روحیة انقلابی مردم بودند، قاطعانه و انقلابی برخورد می‌کرد و به آنان مجال فعالیت علیه انقلاب و دستاوردهای آن نمی‌داد. او در این‌ راستا، گروه‌های امر به معروف و نهی از منکر تشکیل داده بود که با فعالیت همه‌جانبه و پیگیر، عرصه را بر ضد انقلاب و نیز بر مروّجین مفاسد اخلاقی، به شدّت تنگ کرده بود. ... 💕 @aah3noghte💕
💔 🌹 ...و ای دانش آموزان در مدرسه خوش رفتار باشید و امر به معروف و نهی از منکر کنید و نگذارید که دشمنان قرآن و اسلام در مدارس نفوذ کنند.🌺 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 در روضه ی مادر حرف از کوچه و که می شود از در سوخته و غلاف شمشیر، نوکرها بی تاب می شوند و دست هایشان مشت. در روضه ی ارباب، وقتی روضه خوان از حمله به خیمه ها، و گوش بی گوشواره می گوید ناله ها بیشتر می شود. خادم الحسین هایی که در روضه بی تاب میشوند، نبض غیرتشان میزند اگر به خانمی شود. محمد محمدی، نوکری بود که درس را از بر بود. رگ غیرتش جوشید وقتی دید به ناموس مردم بی حرمتی میشود. نتوانست مثل رهگذرها کلاه بی تفاوتی بر سر بکشد و راه خودش را برود. ایستاد و به اش عمل کرد، وظیفه ای که خیلی از ما فراموشش کرده ایم. برای دفاع از ناموس کشورش، جانش را داد. دلم شکست وقتی فهمیدم از پهلو به او چاقو زده اند. گویی سرنوشت ، قسمت فرزندان است... قصه ما شهید شد اما در تاریخ می درخشد وقتی اعضا بدنش به چند نفر جانِ دوباره بخشید. خوش به حال آن کس که قلب شهید در سینه اش میتپد. قلبی که محبِّ است و با ذکر بی تاب می شود. خلیلی ها و محمدی ها جان دادند تا قصه و بازار تکرار نشود.‌ به بانویی اهانت نشود، پیش چشم مردی ناموسش... چشم می بندم بر دنیای اطرافم. بر آن هایی که شاید با حجاب، غریبه شده اند. بی خیال تمام ها و ها، به یاد چادر خاکی مادرم و به حرمت خون ، چادرم را محکم تر می گیرم. زینبی می مانم پای حسین های زمان... ✍طاهره بنائی منتظر سالروز شهادت تاریخ تولد : ۱۳۶۶ تاریخ شهادت : ۲۷ /۷/ ۱۳۹۹ ... 💞 @aah3noghte💞