شهید شو 🌷
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 🕊 #لات_های_بهشتی #تهرانی۶ #تهرانی_شهید_شد به همین راحتی!😇 همه ما ۳۰۰ نفر روی ارتفا
🌸✨🌸✨
✨🌸✨
🌸✨
✨
#لات_های_بهشتی
#توابین
وقتی #شاهرخ_ضرغام به آبادان آمد با هماهنگی #سیدمجتبی_هاشمی گروهی رزمی به راه انداختند که سخت ترین ماموریت ها را انجام مےداد.💪
مدتی نام این گروه #آدمخوارها بود که بعدا به گروه #پیشرو تغییر نام داد.😬
همه نوع آدمی در گروه پیشرو بود🙄 اما چند نفر بودند که سنشان از بقیه بیشتر بود و گویی در رفاه زندگی کرده بودند...
من با یکی از آنها صمیمی شدم.
یک شب در سنگر داشتیم از گذشته صحبت می کردیم .انجا بود که فهمیدم این دوست ما از #قاچاقچی ها و دستگیر شده های اول انقلاب بوده!😳😲
گفتم:
"پس چطور پات به جبهه باز شد"؟🤔
نفس عمیقی کشید و گفت:
"ماجراش طولانیه!!! من و چند نفری که الان تو گروه شاهرخیم یکی دوسال در زندان بودیم.😅
اوایل جنگ اقای خلخالی کسی رو فرستاد تا پرونده ما را بررسی کنه؛ خوب ما مےدونستیم که حکم همه ما #اعدامه!!! برای همین به او گفتیم: ”شما که مےخواهید یک گلوله برای ما خرج کنید فرض کنید ما کشته شدیم ! ما از گذشتمان #پشیمانیم و #توبه کردیم . الان که جنگ شده اجازه دهید برویم بجنگیم یا هرجا که نیاز است کسی روی مین برود ما مےرویم!!!!😊😇
ضمانت هم مےدهیم که خیانت نکنیم“!😉
او هم قبول کرد.😍
بعد ادامه داد:
"غیر از ما چند نفر اینجا هستند که اگر به شهر بروند ممکن است دستگیر شوند چون پرونده دارند و ماموران به دنبالشان هستند".😬😅
وقتی تعجب مرا دید گفت:
"مثلا همین نصرالله .... این آدم #ساقی و پخش کننده #مشروب بود توی تهران برای خودش برو بیایی داشت اما به خاطر شاهرخ و دوستاش اومده جبهه"😁😅...
تعجبم زیاد شده بود😳 چون این افرادی که ازشان صحبت میکرد همگی اهل #نماز و ادم حسابی بودند...🙃
چند روز بعد از این صحبت های ما عملیات شد و #نصرالله در عملیات به شهادت رسید.🌷
وقتی پیکر نصرالله را به محله اش بردیم کسی باور نمیکرد شهید شده باشد و بعد از مراسم تشییع او بسیاری از مذهبی های ان محله هم به #غیرتشان برخورد و راهی جبهه شدند...و این گونه نصرالله اسوه بچه های محله شد....😇
آری کسی که حکم اعدامش امده بود با #توبه_واقعی به شهادت رسید.
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
#اختصاصی_کانال_آھ3نقطه
@Aah3noghte
#انتشاربدون_ذکرلینک_کانال_ممنوع
مطالب متفاوت در مورد شهدا را اینجا بخوانید
شهید شو 🌷
💔 #لات_های_بهشتی دکتر #ادواردو_آنیلی تنها پسر سناتور جیووانی و پرنسسی یهودی او وارث قانونی ثروتی م
🕊✨🕊✨🕊
✨🕊✨🕊
🕊✨🕊
✨🕊
🕊
#لات_های_بهشتی
#رفاقت_با_شهید_ابراهیم_هادی۱
یکی از کسانی که ابراهیم هادی با او رفیق شد تا او را جذب دین و خدا کند، خیلی خاص بود!!!
خیلی راحت از خوردن #مشروب و کارهای خلاف حرف مےزد و اصلا چیزی از دین نمےدانست...
خودش مےگفت که تا حالا حتی یک بار هم مسجد و هیئت نرفته!!!
یک بار به ابراهیم گفتم:
"آقا ابرام! اینا کےان دنبال خودت راه انداختی"؟؟؟
با تعجب پرسید: چطور؟
گفتم:
"دیشب که با این پسر اومدی هیئت، اومد کنار من نشست... وقتی حاج آقا داشت از مظلومیت امام حسین ع و کارهای یزید را مےگفت، این پسر هم با عصبانیت گوش مےکرد!!!
وقتی چراغها خاموش شد، جای گریه کردن، فحش های ناجور به یزید مےداد"....
ابراهیم زد زیر خنده و گفت:
"عیبی نداره... این پسر تا حالا هیئت نرفته و گریه نکرده، مطمئن باش وقتی با امام حسین ع رفیق بشه آدم درستی میشه"...
دوستی ابراهیم با این پسر به آنجا رسید که همه کارهای خلاف را کنار گذاشت و یکی از بچه های خوب ورزشکار شد.
اما #سیدجواد از او بدتر بود...
#ادامه_دارد...
#اختصاصی_کانال_آھ3نقطه
💕 @aah3noghte💕
#ڪپے 📛
شهید شو 🌷
🌸🕊🌸🕊 🕊🌸🕊 🌸🕊 🕊 #لات_های_بهشتی #مالکوم_ایکس مبارز سیاهپوستی بود که سال 1925 در ایالت اوهامای #آمریکا
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
🕊
#لات_های_بهشتی
#امر_به_معروف۱
خبر دادند در یکی از باغهای بیرون شهر، برخی طاغوتےها مراسم عروسی راه انداخته اند اما همراه با #مشروب و #رقص و...🍷💃
همراه بچه های بسیج به محل موردنظر رفتیم و دیدیم بعله...😎
جلو رفتم و در زدم اما کسی در را باز نکرد. از بالای دیوار به داخل باغ پریدم بااینکه این وظیفه را نداشتم!😅
در را باز کردم تا بچه ها بیایند...
بعد فریاد زدن من و....
شلیک تیر هوایی و....
به هم ریختن مراسم...😬
جوان درشت اندامی که وسط مجلس مےرقصید، بدون توجه به تفنگ من، با من درگیر شد! حتی دوستانم که به کمکم آمدند را زد!🙁
او با یک چوبدستی همه ما را حریف بود و مشخص بود در ورزش های رزمی بسیار مسلط است...
با چند شلیک هوایی، همه متفرق شدند و به دوستانم گفتم:
"حواستون باشه اون یه نفر فرار نکنه"!!😏
به سختی دستگیرش کردیم.
در این فکر بودم تا پدری ازش درآورم تا عبرت بقیه شود!
پرونده ای برایش تشکیل مےدهم و مےفرستمش دادگاه و.... که به خودم نهیب زدم:
"تو برای خودت مےخواهی این جوان رو دادگاهی کنی یا خدا؟ تو چون کتک خوردی مےخای تلافی کنی! اما واقعیت اینه که حق ورود به باغو نداشتی"!!!😠😏
تصمیم گرفتم از در ِ امر به معروف و محبت با او که حسابی ترسیده بود وارد شوم...
عصر بود...
به دوستانم گفتم منو جوان را به مسجد محله مان برسانند و خودشان بروند.
در شبستان مسجد نشستم با او حرف زدم. گفتم:
"ببین برادر من! اگه منو امثال من با این کارهای شما برخورد مےکنیم به این دلیله که هیچ عقل و شرعی کارای شما رو تائید نمیکنه"...☝️
کمی برایش دلیل آوردم تا اذان شد.
گفتم:
"بریم نماز"؟
هنوز با ترس به من نگاه مےکرد😨..
رفتیم وضو بگیریم.
بلد نبود!!!😯 در نتیجه نماز هم😵...
گفتم:
"مگه تو این کشور زندگی نمےکنی که وضو و نماز بلد نیستی"؟
گفت:
"راستش ن!! ما بعد از انقلاب به اصرار پدرم از اروپا برگشتیم ایران"🙁...
خیلی شرمنده شدم!
هیچی از دین و احکام نمےدانست.
با هم به مسجد رفتیم و به سختی کنارم نماز خواند.
بعد از نماز گفتم "پاشو بریم"!
با ترس پرسید: "کجا"؟
گفتم:
"منزل شما! پاشو برسونمت خونتون"!☺️
باورش نمےشد اما با همان صحبت های عصر به من اعتماد کرده بود...
در طول مسیر مرتب مےپرسید:
"یعنی منو دادگاه نمےبری؟؟ یعنی من آزادم؟؟؟ یعنی"....
نزدیک خانه شان که رسیدم گفتم:
"ببین پسر خوب! ما دو تا با هم رفیقیم... تازه من باید از شما معذرتخواهی کنم"😊...
پیاده شد. با هم دست دادیم. خداحافظی کرد و همین طور که نگاهم مےکرد رفت...
کمی ترسیدم نکند این جوان و دوستانش اذیتم کنند چون مسجد محله ما را یاد گرفته بودند...
خودمو سپردم به خدا و گفتم:
"خدایا! این کار را فقط برای رضای تو انجام دادم"....
#ادامه_دارد...
#اختصاصی_کانال_آھ3نقطه
📚...تاشهادت
💕 @Aah3noghte💕
#ڪپےبراےغیراعضاءکانال 📛