eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 در نجف تصمیم گرفت که سه روز آب و غذا کمتر بخوره یا اصلاً نخوره تا حال آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام رو در روز عاشورا درک کنه.... روز سوم وقتی خواست از خونه بیرون بیاد که چشماش سیاهی رفت.... می گفت: "مثل ارباب همه جا رو مثل دود می دیدم اینقدر حال من بد شد که نمی تونستم روی پای خودم بایستم...." از اون روز بیشتر از قبل مفهوم کربلا و تشنگی و امام حسین علیه السلام رو فهمید شهید هادی ذوالفقاری شهید مدافع حرم پسرک فلافل ‌فروش #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕
4_5915792231574275673.mp3
3.31M
💔 #امام_زمان (عج) خودتو می خواد!! #استاد_پناهیان اللهم عجل الولیک الفرج #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕
💔 ✍امام صادق علیه السلام فرمودند: «آنگاه که اصحاب امام حسین علیه السلام شهید شدند و ایشان تنها ماند، فرشتگان بسوی خدا ضجّه زدند و گریه کردند و گفتند: پروردگارا! با حسین علیه السلام پسر پیغمبرت، چنین رفتار کنند؟ پس خداوند نور حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه) را به آن ها عرضه کرد و فرمود: «با مهدی انتقام او را میگیرم» 📚 اصول کافی ج ١ ص ٤٦٥ ✨أَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلاءَ✨ #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕
هدایت شده از چالش عکس اربعین
#چالش 📷 عکس اربعین حسینی 🔺کانال اطلاع رسانی مرز بین المللی مهران🔻 اگر زائر کربلا هستین امسال و از مرز مهران خروج میکنین حتما به کانال مرز سر بزنین #خدماتی منجمله #اسکان و #غذا با تیم‌ فوریتهای #پزشکی و #مکانیکی جاده ای در خدمت زوار 🙏🌹 1⃣جایزه نفر اول چالش: کمک هزینه سفر به مشهد مقدس 2⃣جایزه نفر دوم‌چالش : کمک هزینه سفر به قم مقدسه 3⃣جایزه نفر سوم چالش : ۵۰۰ هزار تومان وجه نقد جهت شرکت در چالش به ایدی خادم پیام بدین 🙏🌹 🆔 @marz_mehran 🔻کانال اطلاع رسانی اخبار مرز بین المللی مهران 🆔 @arbaein_ilam_mehran 40
اینم صوت کاملش 👇👇👇
💔 از جوانی پرسیدم ڪه چقدر به صبح مانده برای نماز شب بیدار می شوی؟ جواب داد: دو ساعٺ گفٺم: برای ٺو خیلی زیاد اسٺ! آیٺ الله حق شناس با حال ٺأثر و گریه نقل می نمودند ڪه آن جوان جواب داد: آقای میرزا ما با خدا خیلی ڪار داریم ... 💕 @aah3noghte💕
💔 منم و هوای تو... #اللهم‌ارزقنازیارت‌الحسین‌علیه‌السلام #صلے‌الله‌علیڪ‌یااباعبدالله #السلام‌علیڪ‌دلتنگم💔 #آھ_ڪربلا #پروفایل 💕 @aah3noghte💕
💔 #چله_زیارت_عاشورا #روز_دوازدهم_چله ترجیحا با ۱۰۰لعن و ۱۰۰ سلام به نیت تعجیل در فرج آقا امام زمان و استجابت حاجات اعضای کانال #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 #تو_را_تنها_نمیگذاریم #ای_پسر_حسین #ما_ترکناک_یابن_الحسین #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 #رمان_رهــایـــے_از_شبــــ ☄ #قسمت_هشتاد_و_چهارم به خانه برگشتم. لحظه ای از فکر اون خواب وتسبی
💔 حق با او بود! ولی من واقعا عصبی بودم. از دیدار مجددم با او و از اینکه چرا نصیحت فاطمه رو جدی نگرفتم و سوار ماشینش شدم! لحنم رو عادی تر کردم : _من فقط دیرم شده..میخوام پیاده شم.. او چشمهایش رو فشار داد و در حالیکه لب پایینش رو میگزید گفت: _رفتارهات واقعا خیلی برام سنگینه…چرا بهم راست وحسینی نمیگی چی شده؟ اونروز تو کافه گفتی از رفاقت خسته شدی میخوای از راه حلالش با یکی باشی گفتم اوکی،منم باهات موافقم!اومدم خونت تا ازت درخواست کنم حلالم بشی گفتی نمیشه به هم نمیایم!تکلیف منو روشن کن عسل.تو دقیقا مشکلت با من چیه؟ عجب!! پس کامران توی کافه از حرفهای من برداشتی دیگر کرده بود. گفتم: _کامران! من تو کافه هم بهت گفتم شما هیچ مشکلی نداری،من یک مدتیه راه زندگیمو تغییر دادم.خواهش میکنم درک کن که راه من و شما هیچ شباهتی به هم نداره.تو قطعا زنی که دلش بخواد محجبه باشه یا مدام مسجد بره رو نمیپسندی. من این راهو انتخاب کردم. حالا هرچقدر هم برای شما باورنکردنی یامسخره بنظر برسه..بنابراین من وشما اصلا مناسب هم نیستیم! او دستش را لای موهایش برد و گفت: _همین.؟؟ حرفهات تموم شد؟؟ بعدازکمی مکث گفت: _نمیدونم باید دیگه به چه زبونی بگم که من برام این چیزایی که گفتی اصلا عجیب و مسخره نیست.من بچه نیستم که بخاطر احساساتم بخوام خطر کنم. اصلا اینا رو که میگی بیشتر میخوامت!! تو واقعا درمورد من چه فکری میکنی؟ فکر میکنی من لا مذهبم؟؟ فک میکنی از این بچه سوسولهایی هستم که همش دنبال خوش گذرونی باشه؟؟ در سکوت سرم رو پایین انداختم. ماشین رو روشن کرد. _بشین میخوام یه جایی ببرمت!! با عجله گفتم: _ای بابا..کامران من بهت میگم عجله دارم اونوقت تو میخوای منوببری یه جایی؟ او بی توجه به غر غرهای من با خونسردی گفت: _قول میدم زیاد وقتت رو نگیرم. وبعد با تلفن همراهش شماره ای رو گرفت وباکسی چیزی رو هماهنگ کرد. با اضطراب پرسیدم:😨 _داری منو کجا میبری؟ _خودت تا چند دیقه ی دیگه میفهمی! 🍃🌹🍃 قبلا هم کامران از این کارها زیاد میکرد. او اکثر اوقات اجازه نمیداد از برنامه هایی که برام چیده با خبر شم.لابد اینبارهم یک ضیافت دونفره ترتیب داده بود که حلقه ی نامزدی تقدیمم کنه! مدتی بعد در محله های اعیون نشین شمال تهران توقف کرد و زنگ خونه رو زد.من که حسابی گیج شده بودم داخل ماشین نشستم و از جام جم نخوردم.هرگز من داخل اون خونه نمیرفتم. صدای خانمی از پشت آیفون بلند شد: _جانم مادر؟ کامران نگاهی دلبرانه به من کرد و خطاب به اون زن گفت: _مامان جان نمیای دم در عروستو ببینی؟ او داشت چه کار میکرد؟؟ با عصبانیت از ماشین پیاده شدم و آهسته گفتم:😡 _تو داری چیکار میکنی؟ تمومش کن .. اوبی توجه به من وعصبانیتم خطاب به مادرش گفت: _مامان جان ما داخل نمیایم عسل دیرش شده. مادرش گفت: _بسیارخب مادر جان.اونجا باشید الان میام پایین. وقتی مطمئن شدم گوشی رو گذاشت  به سمت کامران رفتم: _هیچ معلومه داری چیکار میکنی؟ به چه حقی منو آوردی دم خونتون؟! کامران دستهایش رو داخل جیبش کرد و گفت: _لازم بود!! هم برای تو،هم برای مادرم.. دلیلش هم بزودی خودت میفهمی! 🍃🌹🍃 همان لحظه در باز شد و زنی قد بلند و نسبتا چهارشانه با چادری زیبا وگلدار در چهارچوب در ظاهر شد. او اینقدر زیبا وشکیل رو گرفته بود که حسابی جا خوردم. انگار او هم با دیدن من در شوک بود. کامران مراسم معارفه رو شروع کرد: _مامان جان معرفی میکنم..ایشون عسل خانوم هستند همونی که قبلا درموردش باهاتون صحبت کردم. مادرش با تعجب نگاهی موشکافانه به من کرد و یک قدم جلو برداشت وگفت: _سلام عزیزم..از دیدارتون خوشبختم!کامران خیلی از شما تعریف میکنه! من که تازه داشت خون به مغزم میرسید متقابلا جلو رفتم و در حالیکه به او دست میدادم گفتم: _سلام.خیلی خوشبختم. ناگهان به ذهنم رسید خودم رو اینطوری معرفی کنم. _من رقیه ساداتم.. کامران با تعجب نگاهم کرد.مادر کامران، نگاهی متعجب به کامران و بعد به من انداخت و گفت: _پس عسل کیه؟ با لبخندی محجوب گفتم: _عسل اسمیه که دوستانم صدا میکنند. اسم اصلی من رقیه ساداته….😏 🍁🌻ادامه دارد… نویسنده:
💔 و شَـهادت نام گِرِفت...! وقتے خُدا ڪسے را ڪُشت اَز شِدَت | عِـشق | ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 #کلیپ 📹 استاد رائفی پور : درگیر امام زمان باش! با این کار زندگیت زیرو رو می شه #ویژه #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕
💔 🔺 بدترین گناه...⁉️ 🔹نترس با مانتو جلو باز من هیچ مردی تحریک نمیشه !😕 🔸مردی که با آرایش من به گناه بیوفته اصلا مرد نیس!😒 🔹با چهار تا تارِ مو من اسلام به خطر نمیوفته!😑 🔸خدا برای بدحجابی کسی رو جهنم نمیبره..!😐 ❤️امام علی علیه السلام : بدترین گناه سبک شمردن آن است..! ... 💕 @aah3noghte💕
💔 محبوبم شما از همه چیز خبر دارید؛ بگو در انتهای ... هریک از ما چیست ...؟ ... 💕 @aah3noghte💕
💔 💠حضرت امام خامنه ای (مدظله العالی): 🔴شما جوانان می توانید بر ترفند دشمن فائق بیایید و کشور را به نقطه مطلوب آرمانهای اسلامی و انقلابی برسانید. یک شرطش این است که دشمن را بشناسید و فریبش را نخورید. ... 💕 @aah3noghte💕
💔 گاهي از نردبان بالا مي رويم تا دستان خدا را بگيريم ... غافل از اينكه خدا همان پايين ايستاده و نردبان را گرفته است تا نيفتيم... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 منم و هوای تو... #اللهم‌ارزقنازیارت‌الحسین‌علیه‌السلام #صلے‌الله‌علیڪ‌یااباعبدالله #السلام‌ع
💔 سلام همسنگرےها به مدد ارباب و دعای رفیق شهیدم نائب الزیاره بزرگواران در کربلای معلی هستم.... همراهمون باشین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 تمام مصیبت های عاشورا گذشت و با تمام سختی ها و منزل های مختلف کاروان از کوفه نیز خارج شد اما درست همان جا که گمان میبری انتهای وادی مصیبت است ، آغاز مصیبت تازه اےست ؛ سختـتر و شکننده تر . . . علیه السلام ... 💕 @aah3noghte💕 😉