شهید شو 🌷
💔 #رمان_رهــایـــے_از_شبـــ ☄ #قسمت_صد_و_چهل_و_دوم این تعریف اون قدر غیر منتظره بود که حادثه ی
💔
#رمان_رهــایـــے_از_شبـــ ☄
#قسمت_صد_و_چهل_و_سوم
اون شب قبل از قرار،هوا خیلی سرد بود ولی این بالا با وجود برف ❄️و سوز شدید من احساس سرما نمیکردم.
بعد از شام،گوشه ای دنج پیدا کردیم و در سرمای دل گرم کننده ی آنجا بی مقدمه گفت:😊
_رقیه سادات خانوم اجازه هست یک چیزی بگم؟
نگاهش کردم:_جانم؟☺️
او دستهاش رو روی زانوانش گذاشت و در حالیکه کف دستها رو به هم چسبانده بود خیره به نقطه ای گفت:
_من میدونم شما خیلی اذیت میشید. خودم بعضی از رفتارها رو دیدم.میفهمم چقدر براتون سخته. اینم میدونم که بخش اعظمی از دلخوریهای شما بخاطر تهمتهایی هست که معطوف بنده ست.
ولی از من میشنوید میگم این هم نوعی امتحانه. شما شرایطی بدتر از این رو داشتید و باز مسجد رو ترک نکردید.👌نباید اجازه بدید این حرف حدیثها پای شما رو سست کنه. من نمیگم حتما به اون مسجد بیاین ولی…
با اینکه از دیدن نیم رخ زیبای او سیر نمیشدم و دوست داشتم به بهانه ی شنیدن حرفهاش این تصویر رو ببینم جمله ش رو قطع کردم و گفتم:
_حق با شماست..من ضعیفم. اینو همین امشب فهمیدم. منو ببخشید! میترسم با این بچه بازیهام شما رو خسته وناامید کنم.😊😕
او سرش رو چرخوند سمتم و طبق عادت یک ابروش رو بالا انداخت و گفت:
_هرگز نه ازشماخسته میشم نه ناامید. مگر در یک صورت..😉☝️
آب دهانم رو قورت دادم. پس یک مگر هم وجود داشت😨
منتظر شدم تا جمله اش رو کامل کند ولی سکوت کرد و بجای تکمیل حرفش زیر گوشم زمزمه کرد:
_میدونستی من عاشق بچه ام؟!
با تعجب😳 نگاهش کردم. مبادا این مگر او هشدار برای روزی بود که من نتونم برای او بچه ای بیارم؟😥😒
سوالم رو در چشمهام دید. ریز خندید و در حالیکه شانه ام رو فشار می داد گفت:
_پس تا میتونی بچه بازی در بیار!!😉
حاج کمیل مهدوی این قدر با روح و روان من بازی نکن. تو چقدر خوب بلدی حالم رو خوب کنی. تو شیوه ی خودت رو داری. از راه خودت به قلبها نفود میکنی...
🍃🌹🍃
فردای روز بعد دیگه از چیزی نمیترسیدم. اغلب روزهایی که حاج کمیل بهم عشق میداد وحشت و ناامیدی ازم دور میشد.
اون شب من هم مثل او مشتاق آغاز زندگی مشترک شدم. بدون اینکه حرفها و حدیثها دلسردم کنه. بقول خودش مهم رضایت پروردگار است وبس.
برای #مبارزه_ی_جدید_با_نفسم آماده شدم و هرشب به مسجد میرفتم. آپارتمان جدیدم تنها یک کوچه با مسجد محله ی قدیمی فاصله داشت و صوت اذان از داخل گلدسته های سبز رنگ مسجد بی تابم میکرد. با خودم گفتم یا من روی شایعات رو کم میکنم یا خدا
و تا اون روز عهد بستم که برای مبارزه با نفسانیاتم و بقول حاج کمیل، تهذیب نفسم اراده ام سست نشه و هروقت کم میاوردم پناه میبردم به حاج کمیل که عطر خدا میداد!
ادامه دارد...
نویسنده:
#فــــ_مــقیـمــے
#کپی_باصلوات
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
🔴نظر جالب توجه روزنامهنگار الجزایری درباره سید حسن نصرالله
🔺«یحیی ابوزکریا» در توئیتی در صفحه شخصی خود چنین نوشته است :
🔹از من پرسیدند که نظرت درباره سیدحسن نصرالله چیست؟ گفتم: مرد بزرگی است، اگر در میان صهیونیستها بود او را رهبر خود میکردند، اگر در میان غربیها بود او را تقدیسش میکردند، اگر در میان بوداییها بود تا مقام قداست او را بالا میبردند اما او در میان اعرابی است که جدش علی بن ابی طالب (علیه السلام) را کشتند و جدش حسین (علیه السلام) را سر بریدند، اعراب دوستدار ذلت و خواری هستند نه عزت.
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
مےشوِد ڪاری کنے،
دل بِڪَنم
دل بِدهَم
دل بِبَـری
و بہ سامان برسم ....
#شهید_جواد_محمدی
#شفاعت
#حسرت
#رفاقت
#شھادت
#آھارباب
#آھڪربلا
#مدافع_حریم_عمه_سادات
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
📸 تصویری از حاشیه سخنرانی روحانی در جمع مردم یزد
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
🖊در رابطه با این پست هر توضیحی اضافه هست ...
💥لطفا تا آخر گوش کنید ..
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
#یاایھاالارباب
تو همچو من سر کویت هزارها داری
ولی ببین که گدایت
فقط تو را دارد....
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#آھارباب
#آھزینب
#آھ_ڪربلا
#اللهمارزقنازیارتالحسینعلیهالسلام
#السلامعلیڪدلتنگم💔
💕 @aah3noghte💕
💔
خاطره حاج حسن ازعملیات موفقیکه سالها بعد از جنگ، علیه مقر منافقین انجام شد:
چند موشک مدرن نقطه زن آماده شلیک بود. حاج احمد از عمق عراق تماس گرفت و گفت: مقدم آماده ای؟
گفتم:بله
گفت: موشکها چقدر می ارزد؟
گفتم: مگرمیخواهی بخری؟!
گفت: بگوچقدر می ارزد....
گفتم: مثلا۶۰۰۰$.
گفت:”مقدم نزن اینها(منافقان) اینقدر نمی ارزند.”
#شهید_حسن_طهرانی_مقدم
#پدر_موشکی
#شهادت
#شهید
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #رمان_رهــایـــے_از_شبـــ ☄ #قسمت_صد_و_چهل_و_سوم اون شب قبل از قرار،هوا خیلی سرد بود ولی این ب
💔
#رمان_رهــایـــے_از_شبـــ ☄
#قسمت_صد_و_چهل_و_چهارم
بعد از محرم و صفر در شب 🌤تاج گذاری حضرت مهدی عج🌤
🎊 #جشن_مختصروساده ای گرفتیم و با دعای خیر دیگرون به سر خونه زندگی خودمون رفتیم.فاطمه که دیگه نمیتونم بگم همچون خواهر..چون واقعا در حقم خواهر بود در تمام این دوران یارو همراهم بود و تمام زحمتم رو دوش او بودشب عروسی ،او در حالیکه منو بوسه بارانم میکرد گفت:😊
_خوب الوعده وفااا.
باتعجب پرسیدم:_کدوم وعده؟😟
او چشمکی زد وگفت:😉
_معلومه!! یادت رفته چندماه پیش عهد کردیم هرکی زودتر حاجتش رو گرفت برای برآورده شدن حاجت اون یکی نماز شب بخونه؟؟
گفتم:_آره یادمه!!☺️
او گفت: _من تا دیشب به عهدم وفا کردم و خداروشکر حس میکنم تو هم مثل من مسیر زندگیت مشخص شد.
او را دوباره در آغوش 🤗کشیدم و از ته دلم لبخند زدم._ممنونم ممنونم دوست خوبم..آره منم حاجتم رو گرفتم…
او پیشونیم رو بوسید و گفت:
_از امشب برا خوشبختیتون دعا میکنم. به شرطی که قول بدی تو هم در این شب خاص دعام کنی.😊
با تمام وجودم گفتم:_حتماااا.از ته دلم..
🍃🌹🍃
وقتی با حاج کمیل از مهمانها دل کندیم و سوار رکاب💨🚙 خوشبختیمون شدیم او خندید وگفت:
_مبارک باشه رقیه سادااات خانووم…امیدوارم هرگز از وصلتمون پشیمون نشی..
چه فکرها میکرد او !!!! من کی میتونستم از بودن با او خسته و پشیمون بشم؟!
گفتم:
_شما دعای قنوت ما بودی حاج کمیل.. چطور پشیمون بشم؟! ان شالله شما پشیمون نشی
او همیشه یک جوابی در آستین داشت:با خنده گفت:😄😉
_فراموش نکن شما نمازت رو به من اقتدا
میکردی!!
خیره به نیم رخ زیبای او از اعماق قلبم خندیدم.😄😃او هم میخندید..مثل همیشه!!ریز و شیرین!!
🍃🌹🍃
به خانه رفتیم.
خانه ای که از در ودیوارهای اون عشق و انسانیت میبارید.حاج کمیل بعد از پس گرفتن خونه از مستاجرقبلی، وسایل شخصیش رو دوباره چیده بود.وقتی وارد اتاق خواب شدم.چشمم افتاد به عکس روی پاتختی..یادم اومد چند روز پیش که برای چیدن وسایلم اومده بودم روی همین پاتختی ها عکس الهام وحاج کمیل گذاشته شده بود.مرضیه خانوم عکس رو برداشتند و گفتند:☺️
_ببخشید یادم رفته بود اینو بردارم.کمیل بدون این عکس خوابش نمیبره! خونه ما هم که بود این عکس کنار تختش بود.
عکس رو ازش گرفتم و گفتم:
_نه برش ندارید مرضیه خانووم.دوست دارم تا وقتی من هستم این عکس هم اینجا باشه. .تا یادم بیفته که من قراره جای خالی چه کسی رو پرکنم.من هرگز به الهام خاتون حسادت نمیکنم.😌☺️
زیر لب به الهام سلام کردم.
_سلام الهام..من از دعای تو به حاجتم رسیدم.ولی فکر نکن دست از خوندن تسبیحات برمیدارم..من تا زمانی که زنده ام به عهدم وفا میکنم.
تسبیح رو از داخل کشو برداشتم و با چشم اشکبار نگاهش کردم.بی اختیار یاد خوابم افتادم.یاد اون لحظه که الهام تسبیح رو دستم داد وگفت برام دعا میکنه اگر براش تسبیحات بفرستم ..
به دنبال اون خواب لحظه ی پاره شدن تسبیح به خاطرم اومد و گم شدن یک دانه از اون..
🍃🌹🍃
همه ی اتفاقات رو کنار هم چیدم و یقین داشتم که هیچ اتفاقی بی حکمت نبود.!
من به احساس او نسبت به الهام اون هم بعد از گذشت این سالها غبطه میخوردم. احساس حاج کمیل به این زن یک نوع دیگه بود.فکر میکنم نوع احساس او به الهام از جنس احسآس من به خودش بود.یک احساس مقدس و نورانی!!
🍃🌹🍃
_به چی نگاه میکنید رقیه سادات خانوم؟؟😊
صدای حاج کمیل از افکارم بیرونم آورد.
او کنار من روی تخت نشسته بود و به قاب عکس روی دستانم نگاه میکرد.
اشکم رو پاک کردم و با لبخندی گفتم: _معلوم نیست؟!!☺️
گفت:
_چرا معلومه!! عکسش ناراحتتون میکنه؟ یا باهاش خلوت کرده بودین؟
صورت الهام رو نوازش کردم وگفتم:
_یک خلوت خالص و دوستانه..الهام رو ندیدم ولی احساس میکنم صد ساله میشناسمش.😊
او آهی سر داد و روی تخت دراز کشید!
با حسرت نجوا کرد:
_الهام خاتون حتی بعد از رفتنش هم فراموشم نکرد.همیشه دلواپس منه.خدا رو شاکرم بخاطرهمون چندسالی که همنفسش بودم.او هدیه ی خدا بود به من گنهکار..
در دلم گفتم:وشما حاج کمیل مهدوی، شما هم هدیه ی خدا به من هستی! عجب خدای عادل و کریمی داریم.
ادامه دارد…
نویسنده:
#فــــ_مــقیـمــے
#کپی_با_صلوات
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
محتشم خواست بنویسد،
ولے قسمت نشد...،
این حسن ڪیست ڪه
حسین دیوانهے اوست؟!
#امامحسنےام(:
#دوشنبه_های_امام_حسنی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
🔴چه کسی خیال ترامپ را برای خروج از برجام راحت کرده بود؟
گویا جناب #روحانی امروز در #کرمان فرمودهاند که اگر در برجام بمانیم سال آینده به یک هدف بزرگ سیاسی، اقتصادی و امنیتی دست خواهیم یافت و با برداشته شدن #تحریم_تسلیحاتی ایران، میتوانیم از دنیا سلاح مورد نیازمان را بخریم و سلاح خودمان را نیز بفروشیم....
سال گذشته ترامپ رئیسجمهور آمریکا با اطمینان خاطر ازینکه ایران تحت هر شرایطی در برجام به تنهایی خواهد ماند از برجام خارج شد و زیر همه تعهدات برجامی آمریکا زد. اروپاییها هم با اطمینان خاطر از ماندن ایران در برجام بیش از یکسال است که عملا از برجام خارج شده اند و در تشدید تحریمها علیه کشورمان با آمریکا همراه شده اند....
امروز که سخنان روحانی با وعده های جدید به ملت برای نگهداشتن کشور را در برجام دیدم برایم مشخص شد که غربیها از جانب چه کسی در ایران اطمینان خاطر یافته بودند که ایران تحت هر شرایطی در برجام خواهد ماند. تکلیف گام های لاک پشتی اخیر برای خروج از برجام با سخنان امروز رئیس جمهور هم کاملا مشخص است.....
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
وقتی امام خمینی (ره) به شهید شوشتری قول شفاعت دادند🤔
امام خمینی (ره) پس از شنیدن گزارش پیشروی نیروهای خودی در عملیات مرصاد فرمودند:
به شوشتری بگویید در این دنیا که نمیتوانم کاری بکنم. اگر آبرویی داشته باشم قطعا در آن دنیا شفاعتش خواهم کرد.
✍چقدر لیاقت میخواد که یک نفر بتونه اینجوری دل ولیّ فقیه زمانش رو به دست بیاره...
#امام_خمینی
#شهید_نورعلی_شوشتری
#شهید_مدافع_امنیت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
هر موقع که تو به سفر مےروی
من مضطرب هستم تا برگردی
خیلی سفر نرو!!!
روح الله موسوی الخمینی
✍ چقدر به دل می نشیند این جمله امام خمینی ...
قلب آدم به وجد می آید از دوست داشتن کسی مثل #امام_خامنه_ای
#فداےسیدعلےجانم ❤️
#امام_خمینی
#امام_خامنه_ای
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
جلدِ مزارت شدیم رفیق...
صبح، مزار... ظهر، مزار... شبی نیمه شبی... خودت می دانی وقت و بی وقت، دلمان پر می کشد به سمت تو🕊
مزارت شده پاتوق همیشگی ام
...و چرا کبوتر دل، جلد تو نباشد که کبوتر، با آب و نانی، پابست خانه ای می شود و دل بیقرار ما با محبت و اجابتت، در کنار مزار تو آرام میگیرد...
و چرا یاد تو آرام بخش نباشد
وقتی که در کنار معبودِ جاودانه ای....
#شھیدجوادمحمدی
#دلشڪستھ_ادمین... 💔
#شهید_مدافع_حرم_آلالله
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
#آھارباب
#آھزینب
#آھڪربلا
#حجاب
#رفیق_شھید
#مدافع_حریم_عمه_سادات
#قیامت
#حسرت
#رفاقت
#شھادت
#حسرت
#شفاعت
#جامانده
#کوچه_شهدا
#کوچه_شهید
#شهید_جواد_محمدی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
#انتشارحتماباذکرلینک
💔
#ارباب_جانم❤️
اگر از کمندِ عشقت بروم؛ کجا گریزم ؟!
که خلاص ، بی تو ؛ بند است
و حیات ، بی تو ؛ زندان...
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#آھارباب
#آھزینب
#آھ_ڪربلا
#اللهمارزقنازیارتالحسینعلیهالسلام
#السلامعلیڪدلتنگم💔
💕 @aah3noghte💕
💔
#دلشڪستھ_ادمین...
گاه...
دلم تنگ مےشود برای خنده هايتان
گاهی...
هوایتان به سرم مےزند
دلم هوايتان را ميكند
گاه...
قلبم به یادتان، تند تند مےتپد💓
اما
گاهی که نه...
همیشه شما را مےخواهم...
#سالروز_شهادت
#شهدای_اربعه_حلب
#آھ... (۳نقطه)
💕 @aah3noghte💕
#انتشارحتماباذکرلینک
#دلشڪستھ قدیمی...
شهید شو 🌷
💔 #رمان_رهــایـــے_از_شبـــ ☄ #قسمت_صد_و_چهل_و_چهارم بعد از محرم و صفر در شب 🌤تاج گذاری حضرت مه
💔
#رمان_رهــایـــے_از_شبـــ ☄
#قسمت_صد_و_چهل_و_پنجم
زمستان❄️ زیبا و عاشقانه ی اون سال پایان گرفت و بهار 🌸تقویم به بهار زندگی مشترکمون اضافه شد.
اما رفتارهای زشت وقضاوتهای عده ای واقعا آزاردهنده بود.من از حاج کمیل یاد گرفتم چگونه ساکت بمونم ولی از خدا میخواستم که به زودی حقیقت آشکار بشهحاج کمیل بر عکس من، میگفت: _حقیقت روشنه! نه شما در تمام عمرتون حرکتی که منافی عفت باشه انجام دادید نه بنده خلاف شرع کردم.پس به راهتون ادامه بدید و دنبال اثبات خودتون به دیگرون نباشید.عزت و آبرو دست خداست. هر زمان بخواد میده هر وقت هم صلاح دونست میگیره.😊👌
خیلی زمان برد تا به عمق کلمات او پی بردم وتونستم در زندگیم بکار ببرم.
و البته راست هم میگفت
🍃🌹🍃
چند وقت بعد مسجد دوباره شوروحال سابق رو گرفت! جوانان زیادی بخاطر #اخلاق_ومنش_خوب حاج کمیل #جذب #مسجدوبسیج شده بودند. من و فاطمه همچنان مسؤول پایگاه بودیم و تغییرات اساسی در مسجد و نیروهاش ایجاد کردیم.کار ما #جذب_حداکثری_جوانها بود اون هم #ازهرقشروهرنوع_نگرشی.. و با خود اونها اتاق فکر میذاشتیم.. حرفهاشون رو میشنیدیم. .درد و دلهاشون رو گوش میکردیم بدون اینکه قضاوتشون کنیم یا مستقیم به مخالفتشون برخیزیم.
🍃🌹🍃
و با همون عده به جنوب رفتیم..
چه سفری بود این سفر! اینبار این سفر فقط و فقط به👣عشق شهدا👣 بود و بس..تمام مسیر گریه میکردم و یاد خاطراتم افتادم.
من اینبار تازه نخلهای🌴 بی سر رو دیدم!! تازه فهمیدم هویزه کجاست؟!😭 اولین بار بود که در دهلاویه نحوه ی شهادت دکتر چمران رو شنیدم..
و وقتی رسیدیم طلاییه….آه خدای من طلاییه..😭جایگاه پرکشیدن مردی به نام 👣شهید ابراهیم همت..👣همونکه تنها با یک قرار ساده از طریق عکسش سرموعد حاجتم رو داد و من الان با یک مرد مومن وآسمانی به جایگاه صعوداو نظاره میکردم. اینها چه کسانی بودند؟ مقام ومنزلت اونها نزد خدا چقدر بالاست که دست رد به سینه ی هیچ کسی نمیزنند؟! حتی به سینه ی من که باورشون نداشتم و در گناه غوطه ور بودم.
گوشه ای خلوت اختیار کردم و روی خاکها نشستم.من حضور تک تک اونها رو کنار خودم احساس میکردم .با اشک شوق خطاب به حاج همت گفتم:
_حاجی ..خداییش اون وقتی که با عکستون درد دل میکردم خواب امروز رو هم نمیدیدم که حاجتم به این قشنگی وکاملی برآورده بشه. منم میخوام به عهدم وفا کنم.
🍃🌹🍃
تلفنم رو از کیفم در آوردم و به حاج کمیل زنگ زدم.😊
_حاج کمیل بی زحمت شیرینیها رو پخش کنید.
او با خنده پرسید:
_کجا باز غیبتون زد سادات خانوم؟ ! زیاد تو گرما نمونید.مثل پارسال کار دستمون میدید..😄😉
اشکم رو پاک کردم و با لبخند گفتم:
_چه اشکالی داره در عوض باز هم من و فاطمه با شما راهی همون رستوران خاطره انگیز میشیم.😇
او همچنان میخندید.😄گفت:
_شما قول بدید بیمار نشید بنده حتما شما رو یکبار دیگه به اون رستوران میبرم.
ادامه دارد....
نویسنده:
#فــــ_مــقیـمــے
#کپی_با_صلوات
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕