eitaa logo
شهید شو 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
19.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
71 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 نماز اول وقت کادر پرواز در فرودگاه شیراز هر آنکه جانب اهل خدا نگه دارد خداش در همه حال از بلا نگه دارد حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست که آشنا سخن آشنا نگه دارد دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد ... 💞 @aah3noghte💞
💔 آمار باور نکردنی ۲۰ کشور نخست جهان در درمان کرونا😳 ایران که در روزهای آغازین هفته با ۷۶درصد دومین کشور جهان در درمان کرونا بود، اکنون به درصد۷۸ دست‌یافته و البته همچنان در جایگاه دومین کشور موفق جهان در درمان کرونا قرار دارد💪 👈اینو بفرسین برای غرب پرستانی که میگن ایران در زمینه علم و پیشرفت به گرد پای کشورهای اروپایی و امریکائی نمیرسه😏 به لطف خدا ... 💞 @aah3noghte💞
💔 خب دیگه... ‏افتادیم تو سراشیبی😃 دیگه چیزی نمونده دوتا ده روز با یه ۴ روز دیگه طاقت بیاریم ماه رمضان تموم میشه 🙃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 سلام.. خیلی کوتاه.. من هفت تا رفیق دارم..🙃 اوایل سال ۹۶ درگیر یک مسئله بودم.. که به خدا گفتم خدایا من از این میگذرم 💕تو هم شیرینی عشقت رو نصیبم کن💕.. خیلی مذهبی نبودیم و من خیلی با شهدا آشنا نبودم یا بهتر بگم با خدا آشنا نبودم.. تا اینکه یک رفیق خدایی بهم کتاب از انتشارات شهید هادی رو داد.. بین همه اون شهدا منو مجذوب کرد مثل خیلیا.. 🥀 و بالاخره یه ذره شرینی عشق خدا زیر زبونم رفت.‌. خیلی حال و هوای خوبی داشتم اون روزها.. تقریبا دیگه با شهدا زندگی میکردم.. ماه رمضون بین خبرا، خبر شهادت رو دیدم با همون عکس ک الان روی مزارش زدن.. چهرش خیلی آروم بود.. هر موقع به عکسش نگاه میکنم آرامش میگیرم.. ولی شنیدم که هنوز پیکرش نیومده.. و من بودم و حسرت.. حسرت خوردن خوب نیست ولی حسرت شهادت رو خوردن خیلی شیرینه.. با دیدن مستند داداش مجید و خوندن کتاب یا زهرا و پسرک فلافل فروش همون سال با و و آشنا شدم.. دیگه همه زندگیم شده بود شهدا.. حسابی عوض شدم.. مرداد ماه بود که چشم های خالی از ترس خیره به دوربین رو دیدم.. وقتی شهید شد.. فقط گریه میکردم.. شهدا خوب رفیقایی بودن.. سال ۹۶ جهت زندگیم کلا عوض شد.. 👈فقط با یک دعای ساده.. فاطمیه ۹۷ رسید.. اولین سالی ک اصفهان بودم.. ناگهان خبر شهادت پاسدارای با غیرت باعث گریه هام شد.. شهدا خیلی با حال آدمو انتخاب میکنن.. عکس رو که دیدم که با پیراهن هیئتی که روش عکس محسن بود ایستاده بود، زیر پست نوشتم.. آقا امید.. شما مال خودمی☝️.. رفاقت با شهدا باعث شد من تو خونمم تنها باشم و مورد تمسخر قرار بگیرم.. اما نمیدونین تنها بودن با خدا چه حالی میده!! حالا هفت تا رفیق دارم.. یعنی فقط هفت رفیق دارم.. هر روز هفته رو هدیه به یکیشون میکنم.. اونام هوامو دارن.. راستش من تو زندگیم دنبال کرامت از شهدا نبودم که بهونه ی رفاقت باشه.. من خودمو لایق کرامت ظاهری شهدا نمیدونم.. ولی شهدا دلمو دل کردن.. این بالا ترین کرامته😇... لذت عشق خدا با شهدا نصیبم شد هر چند به اندازه ظرفیتم کم بود.. اما همین عشق زندگیم رو عوض کرد.. خدایا شیرینی عشقت رو نصیب همه کن..! خادم الشهدا ... 💞 @aah3noghte💞 ... منتظر نوشته هاتون هستم 👇👇👇 @salar31
💔 فاطمه هاشمی همچنین با ذکر خاطره ای از خواهر شهید خود عنوان کرد: طاهره چند روز قبل از شهادت به تهران آمده بود و بر سر مزار شهیدان بهشتی و 72 تن شهدای حزب جمهوری نیز رفته بود، او در انشائی که بعد از برگشتن از مزار این شهدا نوشته بود، نام گروه خود را پیش‌مرگان روح الله گذاشته بود. معصومه هاشمی خواهر دیگر این شهید در جمع خبرنگاران و اهالی رسانه با اشاره به اینکه طاهره با سن کم خود توانسته بود در ابعاد مختلف شخصیتی به تکامل برسد، عنوان کرد: در آن دوره فرمان امام(ره) که متشکل از چند بند اعم از: 👈 نماز اول وقت، 👈 روزه های مستحب، 👈 پرهیز از غیبت، 👈پرهیز از دروغگویی، 👈حفظ حجاب و... بود، بسیار معروف بود که طاهره این عناوین را به طور جدول برای خود طراحی کرده بود و با انجام هر کدام علامتی به نشان تایید در کنار آن می زد. طاهره در زمینه نقاشی، طراحی و خطاطی استعدادهای ذاتی بسیاری داشت به طوریکه هنوز در بنیاد شهید و ارگان های مختلف استان مازندران و شهر آمل نمونه هایی از این آثار هنری وجود دارد. منبع:"خبرگزاری مهر" ... 💞 @aah3noghte💞
💔 سه سال پیش همین موقعا بود رفقای هیئت بهم گفتن برید کوه سفید با بچه های جلستون شروع کنید تزئین، واسه مهدی مراسم داریم جلسمون به اسمش بود، شهید مهدی اسحاقیان لباسامو پوشیدم داشتم بند پوتینامو میبستم زنگ زدم پسر برادر مهدی، می خواست بیاد کمکم بریم واسه تزئینات، بش گفتم وایسا دم در مسجد تا بیام باهم بریم دنبال کارای عموت🙂 ولی یه احساس خاصی داشتم اون روز نمیدونم چرا😣 بعد چند دیقه رسیدم دم مسجد، ولی دیدم بیش از اندازه شلوغه!😕 یه نگاه انداختم دیدم بعضیا متعجب دارن صفحه گوشیشونو نگاه میکنن😳 بعضیا با جیغ و داد پشت گوشی حرف میزنن، ما که نفهمیدیم چیشد🤔 یهو یه نفر دوید بیرون گفت "علی میدونی چیشده"؟، گفتم چی گفت "داداشم محمد حسین میگه: «جواد شهید شده» ـ چییی؟! کودوم جواد؟ توی دلم تمنا میکردم فامیلش محمدی نباشه اخه تازه داریم با غم مهدی میسازیم یهو گفت: "باباااا جواد محمدی رو میگم" زدم زیر خنده، هنوز نمیدونم خندم واسه چی بود اون موقع، ولی فقط خندیدم، گفتم "دروغه بابا... بیاین بریم کار داریم" نفهمیدم از مسجد تا کوه سفید چه جوری گذشت، شاید تمام خاطراتم با جواد از جلو چشمام رد شد، با یه صدای بلند گفتم درووووغهههه، زدم رو پای پسر برادر مهدی و گفتم مگه نه؟ اونم گفت آره... رسیدیم کوه سفید سر مزار شهدای گمنام، ولی کاش نمیرسیدم، دیدم یکی یکی رفقای جواد با چشای قرمز پر اشک دارن میان اونجا و چهرشون عجیب غمناک بود اونجا بود که باور کردم، تلخ اما حقیقت جواد پر کشیده بود ولی من هنوزم باور نمیکنم ... 💞 @aah3noghte💞
💔 💞 إِلَهِی! هَبْ لِي قَلْباً يُدْنِيهِ مِنْکَ شَوْقُهُ. معبودم! به من قلبی ببخش که با بال اشتیاق به سوی تو پ‍ــــــَــــر بکشد. ... 💕 @aah3noghte💕
💔 نمی دانم از کی و در کجا با آشنا شده بود اما می دانم که آقا سید در همان غروب دلگیر یازدهم ماه مبارک و هنگام افطار همزمان با آقاجواد و یک نفر دیگر (شهید علی سیفی) به دیدار معبود می روند... آتش داغی که در ۱۶ خردادماه سال ۹۶ در حماء سوریه به‌دست تکفیری‌های جنایتکار برپا شد و بر جان ما افتاد هنوز بعد از ۳سال، رو به خنکی نرفته است... و دعا کنیم برای به پایان آمدنِ چشم به راهیِ دو دختر آقاسید که هنوز منتظر برگشتن بابای جاویدالاثرشان هستند... ثواب عبادات امروزمان، تقدیم به روح مطهر فرزند زهرا... ... باشد که در برهوت بی کسیِ برزخ و قیامت، دستگیرمان شود ... 💞 @aah3noghte💞
💔 مولا به همین خوشم، صدایم بکنی یک وتر شبت... مرا دعایم بکنی از عطر نفس‌های شبانگاهی خود در این رمضان، تو با خدایم بکنی ... 💞 @aah3noghte💞