eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
3.5هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته👌 فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تابه‌چشمشون‌بیاییم خریدنےبشیم اصل مطالب، سنجاق شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر در عکسها☝ 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 نماز خواندنش را دوست دارم؛ مثل همان شب، اردوی راهیان نور، داخل قبر شهید گمنام. از همان وقت دوست دارم نمازهایش را با نگاهم ببلعم! انقدر نمازهایش را دوست دارم که دلم نمیخواهد حرف بزنم تا تمامش کند. سجاده را که جمع می کند متوجه من میشود؛ دوباره سرش را پایین میاندازد و سجاده را کناری می گذارد. نه من میتوانم حرفی بزنم و نه او چیزی میگوید. پشت میز تحریرش می نشیند و میگوید: جانم؟ امر؟ ناخوش است. هیچ نمیگوییم‌ تا چشمانمان حرف بزنند؛ نمیدانم چند دقیقه میگذرد که حامد میگوید: چیو نگاه میکنی؟ خوشتیپ ندیدی؟ این یعنی بیشتر از این نگاهش را نخوانم؛ همراهش را برمیدارد: برای عید که‌ برنامه نریختین؟ - چطور؟ - میخوام ببرمتون یه جای خوب! و چشمک میزند. - کجا؟ - این دیگه جزو اسناد طبقه بندی شده ست! تا وقتی که دستمان را گرفت و برد فرودگاه هم نفهمیدیم چه خبر است. خودش برید و دوخت و پای پروازی که چندان شبیه پروازهای عادی مسافربری نبود، گفت دارم میبرمتان دمشق! هنوز یک ساعتی تا پایان پرواز مانده. شوق زیارت را در چشمان عمه میبینم؛ میدانم چشمان عمه هم مثل من برق میزند؛ اصلا وقتی حامد گفت میرویم دمشق، دلم میخواست سر تا پایش را ببوسم. هواپیما می نشیند، حال من غریب تر میشود؛ جایی پا گذاشته‌ام که سالها پیش، کاخ خضرای معاویه را دید و خرابه شام را، جایی که آل الله‌ را به‌ مجلس مشروب بردند و آل الله، تزویر را همانجا به مسلخ کشاندند؛ جایی که امروز هم بعد از سالها، دوباره نسل یزید را به خود دیده و مظلومیت اسلام حقیقی را. اینجا نقطه تقابل حزب اموی و حزب علوی ست. چقدر اینجا با ایران فرق دارد! در این جو امنیتی، نفس کشیدن هم برایم سخت است، مخصوصا که بیشتر کسانی که اینجا هستند مردند و نظامی و ما را که میبینند، چپ چپ نگاهمان میکنند که یعنی آمده اید اینجا چکار؟! برای همین پشت سر حامد پنهان شده ایم! دوستش جلوی در فرودگاه منتظرش است، با یک ماشین؛ می‌نشینیم عقب و حامد به جوان میگوید: خانوادم هستن عمه و خواهرم! جوان کمی صورتش را برمیگرداند و لبخند کوچکی میزند: سلام علیکم. عمه بلند جواب سلام میدهد اما من آرام؛ حامد برمیگردد طرفمان: اول‌بریم‌زیارت؟ با این جمله حامد، میتوانم تا خود زینبیه پرواز کنم! حامد خودش جواب را می داند که میگوید: ببرمون زینبیه. دارد... ✍به قلم فاطمہ شکیبا ... 💞 @aah3noghte💞
💔 جوان راه میافتد و حامد معرفی اش میکند: ایشون ابوحسام هستن، اصالتا اهل لبنانن و از بچه های حزب الله؛ این یه هفته که اینجایید، هرکار داشتید به ایشون بگید، فارسی هم بلدن. و بعد هم همراه ابوحسام شروع میکنند به خاطره تعریف کردن. میگویند تا یکی دو سال پیش، تک تیراندازهای تکفیری روی پشت بام و بالای تمام این خانه های نیمه ویران مستقر بودند و اگر پایمان را از روی گاز برمیداشتیم، منهدممان میکردند؛ میگویند الان دمشق را نبینید که زندگی جریان دارد، تا چندسال پیش اینجا واقعا خرابه شام بود و برای مردهای جنگی و نظامی هم امنیت نداشت، چه رسد به زن و بچه و مردم عادی؛ از غربت‌ حرم‌ حضرت‌ زینب(س) میگویند که بخاطر ناامنی، زائرانش کم شده بودند و تکفیری ها تا نزدیکی حرم هم آمده بودند. با این حرفها میروم به سال شصت و یک هجری و خرابه های شام؛ الان هم چهره شهر جنگ زده است اما نه به قدری که حامد میگفت، آخر دیگر مثل سال 61 نیست که کسی نباشد آل ابوسفیان را سرجایش بنشاند؛ دلم میگیرد به یاد غربت عمه سادات؛ اصلا انگار شام یعنی غربت، یعنی درد، یعنی داغ این کرب و بلا نیست؛ دمشق است که هربار یک جور شکسته دل هر رهگذرش را. بیخیال جو امنیتی و خلوت بودن حرم شده ام و تا به خودم آمدم، دیدم چنگ انداخته ام در پنجره های ضریح و سرگذاشته ام رویش؛ نفهمیدم کی اینطور صورتم خیس شد و شروع کردم به راز و نیاز، اصلا برایم مهم نیست حامد و عمه کجا هستند و چه میکنند. همانجا مینشینم؛ این حرم حال غریبی دارد. زیارتنامه میخوانم و نماز زیارت؛ بالاخره حامد نمازش را تمام میکند و میگوید باید برویم چون کار مهمی دارد؛ سرمست از زیارت، سوار ماشین میشویم، اما حامد همراه ما نمی آید. - ابوحسام شما رو میرسونه، من باید برم. ... ✍به قلم فاطمہ شکیبا ... 💞 @aah3noghte💞
💔 میدانم اعتراض فایده ای ندارد،حتی دلم نمی آید قهر کنم؛عمه برایش دعا میکند و یکدیگر را در آغوش میگیرند اما من دلم میخواهد فقط نگاهش کنم. چقدر این تیپ نیمه نظامی را دوست دارم! تازه میفهمم شیفته نگاه و لبخندهایش هستم و دلم میخواهد لحظه لحظه بودنش را با چشمانم ببلعم! شاید انقدر محو نگاهش شدهام که ناگاه پیشانی ام را میبوسد: حلالمون کن! خجالت زده از رفتارش جلوی ابوحسام، عقب میروم تا در آغوشم نگیرد. میخندد:جانم شرم و حیا! نگاهی میکنم با این مضمون که: حیف که ابوحسام اینجاست وگرنه... انگشتر سبز رنگش را درمی آورد و به‌ طرفم دراز میکند؛ در پاسخ نگاه پرسشگرم میگوید: پیشت باشه، یادگاری! انگشتر را با تردید میگیرم و دست میکشم روی نقش «امیرالمومنین حیدر» روی انگشتر؛ ابوحسام که تا الان با بیسیم صحبت میکرد، رو میکند به حامد:نیروهاتون الان... با نگاه تند حامد ادامه حرفش را به عربی میگوید و چیز زیادی سر در نمی آورم ازحرفش. میدانم نباید سر در بیاورم، ولی کنجکاو شده‌ام که اصلا این حامد نیم الف بچه مگر نیرو دارد؟! حامد برمیگردد طرف من، نگاهم را می دزدم. گردنش را کج میکند؛ خوب بلد است چطور دل ببرد: حالا حلال میکنی؟ اینجا، مقابل حرم ام المصائب، حتی از بغض کردن هم خجالت میکشم؛ برای اینکه خودی به صاحب حرم نشان دهم، محکم میگویم: تو هم حلال کن، مواظب خودتم باش! میتوانم خشنودی را از برق‌ نگاهش‌ بخوانم. به دلم شور افتاده؛ به خود نهیب میزنم که اولین بارش نیست اینطور خداحافظی میکند! با عجله شماره همراهش را میدهد که اگر کاری داشتیم تماس بگیریم.میگویداینجا، بجای همراه اصلی اش از یک به قول خودش «گوشت کوب!» استفاده میکند! بعد هم گوشت کوبش را نشان میدهد: ببین! گوشی ناصرالدین شاهه! صبح به صبح ذغال سنگ میریزم توش که روشن شه! و میخندد؛ دیوانه است این حامد! هیچ برادری در دنیا به دیوانگی حامد من نیست! سوار ماشین دیگری میشود، اینبار روی صندلی راننده، برایمان دست تکان میدهد و بوق میزند؛ دل من هم انگار یواشکی در صندلی عقب پنهان شده و همراهش میرود. ... ✍به قلم فاطمہ شکیبا ... 💞 @aah3noghte💞
💔 نصف‌شب‌دوستاشوبیدارکرد گفت‌: بیدارشیدمن‌میخوام ‌شهیدشم.😇 دوستاش‌گفتن‌‌حالانصف‌شبی‌چه‌وقت‌این‌کاراست؟ !کوشهادت؟🍃 گفت"من‌خواب‌دیدم‌امام‌حسین‌به‌خوابم‌آمدوگفت‌ رضاتوشهید‌میشوی‌ اگرسرت‌رابریدندنترس‌ دردندارد."😭 😊 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 . یك تـو برای تمامِ ثانیه هایَم بس استــ یك نگاهَت کفایتِ آرام و قرار استــ بشو تمامم آقـا «اکفِياني فَاِنَّكُما كافِيای» 📿 💔 😔 یک و ، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿 ... 💕 @aah3noghte💕
✨﷽✨ (٩٧) قُلْ مَن كَانَ عَدُوّاً لِّجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَي قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللّهِ مُصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَ هُدًي وَ بُشْرَي لِلْمُؤْمِنِينَ  (٩٨) مَن كَانَ عَدُوّاً لِّلّهِ وَ مَلآئِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْرِيلَ وَ مِيكَالَ فَإِنَّ اللّهَ عَدُوٌّ لِّلْكَافِرِينَ  (يهود مى گويند: چون فرشته اى كه وحى بر تو نازل مى كند جبرئيل است و ما با جبرئيل دشمن هستيم، به تو ايمان نمى آوريم) بگو: هركه دشمن جبرئيل باشد (در حقيقت دشمن خداست.) چرا كه او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل كرده است، (قرآنى) كه كتب آسمانى پيشين را تصديق مى كند و مايه ى هدايت و بشارت براى مؤمنان است. هركه دشمن خدا و فرشتگان و پيامبران او و جبرئيل و ميكائيل باشد (كافر است و بداند كه) خداوند دشمن كافران است. ✅نکته ها: در شأن نزول آيه آمده است: وقتى پيامبر اسلام به مدينه آمدند، روزى ابن صوريا (يكى از علماى يهود) با جمعى از يهوديان فدك، نزد پيامبر آمده و سؤالاتى كردند. حضرت همه ى سؤالات آنها را جواب داده و هر نشانه اى كه خواستند بيان كردند. آخرين سؤالشان اين بود كه نام فرشته وحى تو چيست؟ حضرت فرمودند: جبرئيل. آنها گفتند: اگر ميكائيل بود ما به تو ايمان مى آورديم، چون جبرئيل، دستورات مشكلى مثل جهاد مى آورد، ولى دستورات ميكائيل ساده و راحت است! 🔊پیام ها: - دامنه ى خيال پردازى و لجاجت انسان تا آنجا گسترده مى شود كه به جهان فرشتگان نيز سرايت مى كند. «عدوّاً لجبريل» - حمايت و دفاع از پاكانى كه مورد تهمت قرار گيرند، لازم است. «نزّله...باذن اللَّه» خداوند ضمن محكوم كردن تصورات بنى اسرائيل، از جبرئيل تجليل كرده كه بدون اذن ما كارى نمى كند و در رسالت خود، امين و رابط بين ما و پيامبر است. - ايمان و تولّى، نسبت به همه ى مقدّسات لازم است. «للّه و ملائكته و رسله» - دشمنى با انبيا واوليا، كفر ودشمنى با خداوند است. «فانّ اللّه عدّوٌ للكافرين» (تفسیر نور) ... 💞 @aah3noghte 💞
💔 ‌ ‌دو لنگه درب حرم باز مثل آغوشت همیشه هست پذیرای بی پناهی ها... از این به بعد ندارند تاب دریا را که خواب حوض تو را دیده اند ماهی ها... • هادی جانفدا ‌ ... 💕 @aah3noghte💕
💔 خـوابی کـه شایـد خیلےها را بیـدار کنـد .... عکاس: علی فریدونی ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 گاهى كِشـم سـرى به گريبانِ خويشتن از بس دِلم زِ تنگىِ دنيا گرفته است... ... 💞 @aah3noghte💞
💔 رَبِّ مَنْ ذَا الَّذی دَعاکَ فَلَمْ تُجِبْهُ، وَمَنْ ذَا الَّذی سَاَلَکَ فَلَمْ تُعْطِهِ، وَمَنْ ذَا الَّذی ناجاکَ فَخَیَّبْتَهُ، اَوْ تَقَرَّبَ اِلَیْکَ فَاَبْعَدْتَهُ پروردگارا! چه کسی تو را خواند و تو دعایش را اجابت نکردی؟ و چه کسی از تو درخواست نمود و به او عطا نفرمودی؟ و چه کسی با تو مناجات کرد  و او را ناامید ساختی یا خود را به تو نزدیک نمود و او را دور ساختی؟ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 روزے که سرشتنـد بھ عالَم گِل ما را دادند همان لحظھ بہ‌ حیدر دلِ مـا را… ... 💕 @aah3noghte💕
💔 فَلَا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ ۘ إِنَّا نَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ. پس گفتارشان تو را اندوهگین نکند، بی تردید ما آنچه را پنهان می دارند و آنچه را آشکار می کنند، می دانیم. سوره مبارکه یاسین_76 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 ‏هزار ‎ برآید  همان نخستینی...‎ «سَلاَمُ اللَّهِ وَ سَلاَمُ مَلاَئِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ الْمُسَلَّمِينَ لَكَ بِقُلُوبِهِمْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِين...» ... 💕 @aah3noghte💕
💔 سلام صبح مون بخیر🌱
💔 مگر در جهان؛ از دل مادر آیینه تر هست...؟ روز مادر در راهست و من در عجبم که کدامین روز ، روز مادر نیست *خانه طراحان انقلاب اسلامی ... 💞 @aah3noghte💞
💔 آغاز با حضور رهبر انقلاب در حرم امام خمینی و گلزار شهدا در چهل‌و‌دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی صورت گرفت✌️ همزمان با آغاز ایام‌الله دهه‌فجر و در آستانه چهل‌ودومین سالروز پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در نخستین ساعات صبح امروز (یکشنبه) در مرقد بنیان‌گذار کبیر انقلاب اسلامی حاضر شدند و با قرائت نماز و قرآن، یاد و خاطره امام عظیم‌الشأن ملت ایران را گرامی داشتند. رهبر انقلاب اسلامی همچنین با حضور بر مزار شهیدان عالی‌مقام بهشتی، رجایی، باهنر و شهدای حادثه هفتم تیر ۱۳۶۰، علوّ درجات آنان را از خداوند متعال مسألت کردند. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای سپس در گلزار شهیدان سرافراز حضور یافتند و به ارواح مطهر مدافعان اسلام و ایران درود فرستادند.🥀 🇮🇷 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ظهور نفاق پس از رحلت پيغمبر اكرم(ص) * فَلَمَّا اخْتٰارَ اللّهُ لِنَبِيِّهِ دارَ أَنْبِيائِهِ وَ مَأوی أَصْفِيائِهِ ظَهَرَ فيكُمْ حَسْكَةُ النِّفاقِ پس هنگامی كه خداوند برای پيامبرش منزلگاه انبياء و محل اصفياء را برگزيد، حسكۀ نفاق از شما ظاهر شد. حسكه را دو جور می‏شود معنا كرد، يكی اينكه منظور دشمنی باشد يعنی دشمنی نفاق در شما ظاهر شد. دوّم اينكه منظور خار سه شاخه باشد يعنی خار سه شاخه که استعاره از نفاق است در شما پديدار شد يعنی خار نفاق كه مثل تيری بر اهل حق فرود آمد. * وَ سَمَلَ جِلْبٰابُ الدِّينِ و لباس دين بين شما كهنه شد. جِلْبٰابْ پوشش سراسری است. يعنی تا پيغمبر اكرم زنده بود سراسر جامعه را مثل جامۀ نو پوشانده بود امّا همين كه پيامبر وفات كرد شما لباس دين را مثل لباسی كه كهنه شده درآورديد و كنار گذاشتيد. * وَ نَطَقَ كاظِمُ الْغاوِينِ و در نتيجه آن گمراهان كه ساكت بودند زبان درآوردند و ناطق شدند، يعنی بی‏ تفاوتها و فرصت‏ طلبانی مثل ابوسفيان كه تا پيامبر(ص) زنده بود ساكت بودند به سخن درآمدند و همه‏ كاره و ميدان‏دار دين شدند و در مقابلِ علی(ع)، سلمان فارسی و ابی‏ذر كه بيشترين زحمات را برای دين می‏كشيدند عرض اندام كردند و آنها را خانه‏ نشين كردند. * وَ نَبَغَ خٰامِلُ الآفِلينَ و افراد فرومايۀ گمنام در صحنه ظاهر شدند. حضرت زهرا(س) در واقع به يك اصل تاريخی اشاره می‏كنند كه در تاريخ همواره پس از يك تحوّل، معمولاً افراد بی‏لياقت خود را وسط معركه می‏ اندازند و فرصت‏ طلبی می‏كنند و بيشترين لطمه را به حق و عدالت می‏زنند. همان كسانی كه چيزی از خود ندارند. اين دسته پس از رحلت پيغمبر اكرم(ص) از فرصت استفاده كردند و به صحنه بازگشتند. * وَ هَدَرَ فَنيقُ الْمُبْطِلينَ و يك نوع افراد بی‏ باك از گروه باطل به صدا درآمده‏ اند. يعنی همان كفّار و مشركينی كه در زمان حيات پيغمبر(ص) ساكت شده بودند و تا پيامبر زنده بود جرأت حرف زدن نداشتند حالا به سخن درآمده‏ اند. * فَخَطَرَ فی عَرَصٰاتِكُمْ و همينها در جمع شما مشغول تحرك‏ اند، يعنی همين ها دمشان را می‏ جنبانند. اشاره به كسانی مثل بوسفيان كه مسلمين او را به حساب نمی‏ آوردند امّا حالا در جامعه تصميم‏ گير شده‏ اند. * وَ أَطْلَعَ الشَّيْطانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرِرِهِ هاتِفاً بِكُمْ و شيطان هم سرش را از مخفی‏گاه بيرون كشيد و شما را صدا زد. يعنی اين حركات شما حركات شيطانی است. شيطان را به لاك‏پشت مثال می‏زنند كه همواره سرش زير لاك است امّا همين كه احساس امنيت كند سرش را بيرون می‏ آورد. شيطان هم تا پيغمبر زنده بود سرش زير لاك بود امّا همين كه پيغمبر وفات كرد سرش را از لاك درآورد و آن مردم را بسوی خود دعوت كرد. حضرت به عمل شتابزدۀ اهل سقيفه اشاره می‏كند كه عملی شيطانی بوده است و كسانی كه تا پيغمبر اكرم(ص) زنده بود، جرأت خودنمايی نداشتند حال بيرون آمده و صدا می‏زنند كه بياييد دسته‏ جمعی خليفه درست كنيم. * فَأَلْفٰاكُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجيبينَ پس شما را ديد كه دعوت او را اجابت می‏كنيد. شيطان همين كه ديد طرح‏های شما شيطانی است و در دلهايتان اين می‏گذرد كه مسير امامت و اسلام را منحرف كنيد دريافت كه شما جوابگوی دعوت او هستيد. در حقيقت عمل اصحاب سقيفه پاسخی بود به ندای شيطان و اجرای طرح شيطانی. * وَ لِلْعِزَّةِ فيهِ مُلاحِظينَ و برای اينكه شما برای رسيدن به پست و مقام دنيوی به او نگاه می‏كنيد. در برخی نسخه‏ ها لِلْغرّة دارد كه البته آن هم اشكالی ندارد و معنا اين طور می‏شود كه ديد شما را كه گول شيطان را خورده‏ ايد. و به او نظر كرده‏ ايد و جواب مثبت به او داديد و اگر لِلْعزّة باشد يعنی چون خواستيد پُست و مقامی به دست بياوريد به شيطان نظر كرديد. يعنی تا پيامبر(ص) زنده بود معيار مسئوليتها إنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّهِ اَتْقيكُمْ بود امّا پس از وفات وی شما به فكر مناصب و مقامات افتاديد. * ثُمَّ اسْتَنْهَضَكُمْ فَوَجَدَكُمْ خِفٰافاً و آن‏گاه شيطان از شما خواست برخيزيد پس دريافت كرد كه شما آدمهای سبكی هستيد. يعنی از آدمهايی هستيد كه از نظر تفكری و تعقلی توخالی و بی‏ شخصيت‏ اند و اسير شهوت و غضب اند. ادامه دارد.. ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا