YEKNET.IR - zamine - hafteghi - 1400.09.01 - motiee.mp3
7.75M
💔
🌻مادرم زهرازهرا....
🌱حاج میثم مطیعی
#ارسالی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت70 تصور این
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت71 جلو میرویم و حامد با لبخند همیشگیاش میپرسد: - شما چرا اینجا ایستادید برادرا؟ چشمم میافتد به پلاک سیاوش که زنجیرش پیچیده به زنجیر نقرهای رنگی که قبلا گردنش بود. کنار خالکوبی کلمه مادر. سریع نگاهم را میگیرم. همان جوان قدم جلو میگذارد و با یک لبخند موقر، دست دراز میکند به سمت حامد: - سلام. کاظمی هستم، پوریا کاظمی. به ما نگفتند کجا بریم. و برگهای را نشان حامد میدهد. انقدر کلمات را مودب، استوار و تمیز ادا میکند که مطمئن میشوم از آن بچه مثبتهایی ست که همیشه سرشان در درس و کتاب بوده. کنار سیاوش چه قاب ناهمگون و بامزهای بستهاند! خندهام را میخورم. حامد میگوید: - خب شما باید خودت رو به بهداری معرفی کنی برادر. پس حدسم درست بوده و پوریا باید دکتری، پرستاری، چیزی باشد. در سالن خالی چشم میچرخاند و عینکش را روی چشم صاف میکند: - خب الان باید کجا برم دوست عزیز؟ حامد دستی میزند سر شانه پوریا: - بیا، من خودم میبرمت تا هتل شیشهای. اونجا تکلیفت معلوم میشه. و بعد نگاهی به سیاوش میکند: - شما هم با ایشونید؟ چه سوال خندهداری! سیاوش سینه جلو میدهد و همان ابتدا که دهان باز میکند، حامد مطمئن میشود سیاوش و پوریا صنمی با هم ندارند: - نه داداش، ما همینطوری مرامی ثبتنام کردیم اومدیم. الانم معلوم نیس اینجا کی رئیسه؟ لبخند حامد عمیقتر میشود: - شمام با ما بیا. بریم ببینیم کی رئیسه. و راه میافتد. سیاوش و پوریا کمی این پا و آن پا میکنند و خودشان را به ما میرسانند. ابوحسام دم در منتظرمان است؛ رفیق سوری حامد. حامد خاصیتش این است که برعکس من، زود میتواند خودش را در دل آدمها جا کند. دقیقاً هم وقتی سر و کلهاش در زندگی من پیدا شد که نیاز به یک رفیق داشتم؛ کسی از جنس کمیل. دقیقاً وقتی جای کمیل خیلی کنارم خالی بود. رفاقت من و حامد از اربعین شروع شد. دو سال است که هر سال اربعین و دهه محرم، خودش را میرساند به عراق تا حفاظت از زوار را به عهده بگیرد. هر دو سال هم با هم بودیم. میدیدمش که یک جا نمینشیند. یکی دو روز رفته بودم توی نخش که ببینم کِی میخوابد؟ دیدم نه...اصلاً خواب ندارد. وقت استراحت هم میرفت بین موکبها کار میکرد. سوار ماشین میشویم و در تاریکی بیپایان شبهای دمشق، خودمان را به هتل شیشهای میرسانیم. این هتل شیشهای هم یک جورهایی کارکردش مثل دوکوهه است. همه خوابند بجز یک پیرمردِ ریزهمیزه که وقتی حامد را میبیند، گل از گلش میشکفد. حامد را محکم در آغوش میگیرد و میبوسد. از چشمان کشیده و لهجه مشهدیاش میشود فهمید از اعضای تیپ فاطمیون و اهل مشهد است. حامد و پیرمرد، مثل پدر و پسرند با هم. وقتی پیرمرد از آغوش حامد جدا میشود، حامد تازه یادش میافتد باید ما را به هم معرفی کند: - ایشون مش باقر هستن، بزرگ ما و بچههای فاطمیون. مش باقر، این برادرا هم با منند. انشاءالله امشب بخوابند، فردا تکلیفشون روشن میشه. #ادامه_دارد... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞 کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی #کانال_آه...
💔
دلنوشته قابل تأمل
شهید محسن فخریزاده
تنها یکماه پیش از شهادتش:
🌹«یک سئوال دارم، چرا شهدا در جوانی سخنانی میگویند که عرفا در کهنسالی؟ البته میدانیم که این سخنان از عمق حکمت جاری شده از قلب بر زبان است؛ نه آنکه سخنانی سطحی است.» (۹۹/۸/۷)
#شهید_محسن_فخری_زاده
#شهید_ترور
#شهید_دانشمند
💞 @shahiidsho💞
💔
#قرار_عاشقی
کوچکتر از آنم که بگویم که «چنین» کن
یک گوشهی چشمی به منِ گوشهنشین کن💔
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#امام_رضآی_دلم
#دلتنگ_حرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 در حسرت تو توبه شکستم صدبار زین توبه که صد بار شکستم توبه #شهید_جواد_محمدی #آھ_اے_شھادت... #نسئ
💔
خدایا!
این چه سرّی است میان شهدا؟
چه شهدای انقلاب، چه شهدای جنگ تحمیلی و چه شهدای مدافع حرم...
زندگی شهدا را که می بینیم، یک نقطه اشتراک در میانشان هست
همان ریسمان محکمی که به شهادتشان انجامید و آن ارادت به سیدالشهداست...
درست است...
نمی شود عاشق و واله #سید و سالار شهیدان نباشی و #شهید شوی🥀
#شهید_جواد_محمدی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #آھ... گفتى: بسنده ڪن به خيالى ز #وصل ما ما را به غير ازين، سخنى در خيال نيست🥀 #گلستان_شهدای_
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
#آھ...
بچه ها..!
یه جوری تویِ جامعه راه برید..؛
که همه بگن این بویِ
"امام زمان(ارواحنافداه)" میده..!
اگهبگیچیشدکه #شهیدا شهیدشدن؟
میگم یه روده راست تو شِکَمِشون بود راست میگفتن امام زمان دوسِت داریم.
بیاید راست بگیم که " امام زمان(ارواحنافداه)" رو دوست داریم!!!
#حاجحسینیکتا
🔖#سهشنبههای_مهدوی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 مرا در بر بگیر ای مهربان هرچند میدانم ندارم طاقت آغوش یک دریا زلالی را ... " أَلسَّلٰامُ عَلَ
💔
به لطف مادرم از کودکی دچار تو ام
همیشه در نظرم بوده آشنا حرمت
" أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰا"
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#بسم_الله
فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ
پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم.
سوره بقره؛ آیه ۱۵۲
#یک_حبه_نور✨
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
حضرت روح الله:
سزاوار است که بر اولین اسکناس که در ایران به طبع میرسد، عکس #اولین_مرد_مجاهد در رژیم منحوس پهلوی چاپ شود
🗓 ۱۰ آذر، سالروز شهادت آیت الله #مدرس
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#دماذانی
شما نمازهایتان را در اول وقت و حتیالمقدور با جماعت بخوانید مطمئن باشید به مقامات عالی معنوی میرسید دنبال ورد و ذکر خاصی نباشید. نماز انسان را به بهترین درجات معنویت میرساند.
آیت الله سید علی قاضی🪴
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #شیطان_میگه: هر جور شده نمیذارم حتی یه صلوات برای ظهور امامتون بفرستین، دعا که ...😏 #تصویربازش
💔
#شیطان_میگه:
قسم به آرامش روحی که از طریق چشمهاش اسیر من شده😏
امیرالمومنین : #قلب محل آرشیو #چشم است...
#تصویربازشود
#توییت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آلعمران (۱۱۸) يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِ
✨﷽✨
#تفسیر_کوتاه_آیات
#سوره_آلعمران
(۱۱۹) ها أَنْتُمْ أُولاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَ لا يُحِبُّونَكُمْ وَ تُؤْمِنُونَ بِالْكِتابِ كُلِّهِ وَ إِذا لَقُوكُمْ قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ
هان! (اى مسلمانان!) اين شماييد كه آنان را دوست مىداريد، ولى آنها شما را دوست نمىدارند، در حالى كه شما به همهى كتابها (ى آسمانى) ايمان داريد (ولى آنها به كتاب شما ايمان نمىآورند.) و هرگاه با شما ديدار كنند (منافقانه) مىگويند: ما ايمان آورديم و چون (با هم) خلوت كنند، از شدّت خشم بر شما، سر انگشتان خود را مىگزند. بگو: به خشمتان بميريد، همانا خداوند به درون سينهها آگاه است.
🔊 پیام ها
- تشخيص روحيات دشمن و انگيزههاى حقيقى خود، بسيار دقيق است، به همين جهت در صدر آيه، كلمهى «ها» هشدار و تنبيه آمده است.
- دوستى بايد دو جانبه باشد وگرنه مايهى ذلّت و خودباختگى و احساس حقارت است. «تُحِبُّونَهُمْ وَ لا يُحِبُّونَكُمْ»
- مسلمان به تمام كتابهاى آسمانى پيشين ايمان دارد، گرچه ديگران به قرآن ايمان نياورند. «تُؤْمِنُونَ بِالْكِتابِ كُلِّهِ»
- به هر اظهار ايمانى اطمينان نكنيد. «قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا ...»
- گمان نكنيد كه محبّت شما، دشمنان كينهتوز را نسبت به شما مهربان مىكند.
«تُحِبُّونَهُمْ ... عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنامِلَ مِنَ الْغَيْظِ»
- انگيزههاى درونى، بازتاب بيرونى دارد. در آيهى قبل: «قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ» در اين آيه «عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنامِلَ مِنَ الْغَيْظِ»
- دشمن نسبت به شما خشم و غضب ندارد، بلكه غيظ دارد. غيظ در مواردى بكار مىرود كه ظرف انسان از غضب پر شده باشد. «مِنَ الْغَيْظِ»
- از امدادهاى الهى، افشاى روحيههاى دشمن براى مسلمانان است، تا اغفال نشوند وهوشيار باشند. «وَ ما تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ ... وَ إِذا خَلَوْا عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنامِلَ ...»
- دشمنان كينهتوز خود را تحقير كنيد. «مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ»
- برخورد اسلام با منافقانِ موذى، شديدتر از كافران است. «إِذا لَقُوكُمْ قالُوا آمَنَّا ... مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ»
- گاهى اعلان نفرت و نفرين لازم است. كافران كينهتوز و منافقان حيلهگر شايستهى نابودى هستند. «مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ»
- به بهانهى جذب كفّار، به آنها محبّت نكنيد، زيرا گاهى انگيزهى واقعى محبّت، طمع يا ترس و يا خودباختگى است. «إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»
- خداوند به اسرار دلها آگاه است. «عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»
اگر باور كنيم كه خداوند همه چيز را مىداند، كمتر دست به حيله و فريب مىزنيم. منافقان توطئهگر نيز بدانند كه خداوند عملكرد آنان را مىداند و به موقع پاسخ خواهد داد.
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا
ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
شهید شو 🌷
💔 از : ستاد فرماندهی به : تمامی محصلین، دانشجویان و طلاب "درس بخوانید و خود را بســازید" #اما
💔
قُلْ يَا أَيُّهَـا الْكَافِـرُونَ؛
مـٰا تَرَكْتُكَ #آسیدعلی 💚...
تمام✋🏻
#امام_خامنه_ای
#حضرتآقا
#فداےسیدعلےجانم❤️
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت71 جلو می
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت72 وقتی پیرمرد از آغوش حامد جدا میشود، حامد تازه یادش میافتد باید ما را به هم معرفی کند: - ایشون مش باقر هستن، بزرگ ما و بچههای فاطمیون. مش باقر، این برادرا هم با منند. انشاءالله امشب بخوابند، فردا تکلیفشون روشن میشه. مش باقر لبخند میزند: - خوش آمدید باباجان. مهمون آقا حامد جاش رو چشمای مایه. و راهنماییمان میکند به سمت یک اتاق خالی. قرار میشود سیاوش و پوریا در یک اتاق بخوابند و من و حامد در یک اتاق. من همان اول، سرم به بالش رسیده و نرسیده چشمانم بسته میشوند. *** با دست باندپیچی شده در بیمارستان قدم میزدم که چشمم به پزشکِ جلال افتاد. جلو رفتم. احتمال میدادم کسی را گذاشته باشند که سر و گوشی آب بدهد و بفهمد حال جلال چطور است؛ برای همین دکتر را که از بچههای خودمان بود، کناری کشیدم و پرسیدم: - حالش چطوره؟ - خوبه. خوشبختانه آسیب جدی ندیده. یکم سرش دچار ضربه شده که نگران کننده نیست؛ اما باید تحت نظر باشه. ته دلم خدا را شکر کردم. سرم را کمی جلو بردم و نزدیک گوش دکتر گفتم: - بهتره فعلاً توی کما باشه. متوجهید که؟ چند ثانیه با حالتی گنگ نگاهم کرد و بعد ابروهایش بالا رفت: - آهان...باشه. خوشم میآمد خوب میگرفت منظورم را. میخواستم فعلا به همه از جمله خانواده جلال بگویند توی کماست که خطر حذفش منتفی شود. از بیمارستان زدم بیرون و به یکی از بچهها سپردم نامحسوس مواظبش باشند. خودم را رساندم به اداره. امید و میلاد طبق معمول پشت سیستم بودند؛ اما با چهرههای نگران. از میلاد پرسیدم: - هنوز نتونستی بفهمی این ناعمه کیه؟ سرش را تکان داد: - توی هیچکدوم از بانکهای داده، چنین اسم و عکسی وجود نداره. بچههای برونمرزی هم گفتند نمیشناسن. اصلا انگار یه شبه پای بته سبز شده! این که نمیدانستم ناعمه دقیقاً جاسوس کدام سرویس است و اهل کجاست، اذیتم میکرد. اگر میدانستم، بهتر میتوانستم حرکت بعدیاش را پیشبینی کنم. به امید گفتم: - چیه؟ چرا نگرانید شماها؟ - سمیر و ناعمه میخوان از ایران برن. برق از کلهام پرید: - چی؟ کجا؟ - برای فرداشب بلیت هواپیما دارند به مقصد ترکیه. شقیقههایم را با دو انگشتم گرفتم. سرم نبض میزد. رفتن سمیر و ناعمه به این معنا بود که داشت زمان عملیاتهای تروریستی میرسید. از اتاق بیرون زدم تا خودم را برسانم به دفتر حاج رسول. باید زودتر هماهنگیهایش را انجام میدادم برای عملیات دستگیری. طوری هروله میکردم که هرکس من را میدید، تعجب میکرد و میگفت: - کجا با این عجله؟ وقت نداشتم جوابشان را بدهم. حاج رسول را بیرون از دفترش دیدم. داشت میرفت خانه. به سختی سرعتم را کم کردم که روی سرامیکهای راهرو لیز نخورم و پخش زمین نشوم. دست به دیوار گرفتم. حاج رسول با همان حالت عاقل اندر سفیهش نگاهم میکرد و منتظر بود نفسم جا بیاید تا حرف بزنم. صاف ایستادم و دستی به سر و روی بهم ریختهام کشیدم. میدانستم حسابی خاک و خلی و درب و داغانم و احتمالاً بوی دود و خون میدهم. حاج رسول با چشمانش اشاره کرد به دست باندپیچی شدهام: - دستت چی شده؟ انگار خودم هم تازه فهمیده باشم، دستم را بالا گرفتم و نگاه کردم: - هیچی قربان، یه سوختگی کوچیکه. سرش را تکان داد و راه افتاد به سمت آسانسور: - خب، کارِت رو بگو. زود باید برم. - ناعمه و سمیر دارن از ایران میرن. احتمالاً عملیاتشون نزدیکه. دکمه احضار آسانسور را فشار داد: - خب، قرار بر این بود که بعد از تجهیز ششم همهشون برن زیر ضربه. هماهنگ میکنم برای عملیات. برنامهت برای سمیر و ناعمه چیه؟ سوالش مثل پتک خورد توی سرم. باید چکار میکردم؟ #ادامه_دارد... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞 کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی #کانال_آه...
💔
#قرار_عاشقی
شمع وقتی داستانم را شنید، آتش گرفت!
شرح حالم را اگر نشنیده باشی راحتی :)
بابا رضای خوبم ...♥️
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#امام_رضآی_دلم
#دلتنگ_حرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸پیام حاج حسین یکتا در پی حادثه ناگوار برای اعضای جمعیت امام رضایی ها
شهید شو 🌷
💔 خدایا! این چه سرّی است میان شهدا؟ چه شهدای انقلاب، چه شهدای جنگ تحمیلی و چه شهدای مدافع حرم... ز
💔
#شهادت آن ها که با هم #رفیق بوده اند
به ما می گوید
رفیق می تواند رفیقش را #بهشتی یا #جهنمی کند! پس در انتخاب دوست، دقت کن
اما اگر برای دوستی، دست رفاقت با کسی دادی
مثل #شهدا پای رفاقت جان بده...
#رفیق خوبه #جواد باشه
#شهید_جواد_محمدی
#شهید_حسن_عبدالله_زاده
دو #رفیق دو #شهید
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #مومن کَتوم است و این کتمان، فقط به اَسرار مگو نیست، که کتمان #درد و #رنج هم هست. تو چه حقی داری
💔
بـــــــصـــــیـــــرتِ اعــــتــــقــــادی
بعضی از پسرها به بلوغ که میرسند بلوغ چشم چرانی است و بعضی دختران بلوغشان ، بلوغِ آرایش و خود نمایی و دیده شدن است
بعضی ها هم بلوغشان این است که فقط خــــــــــدا آنها راببیند . چون آنها خــــــــــدا را دیده اند . چون جلوی سیل بلوغ سد ساخته بودند و این میل را به نور تبدیل کرده اند و با آن خـــــــــــدا را میدیدند . آنگونه که ژنراتور در سد نیروی سیلاب را به نور مبدل میکند ولی در غرب، سیل رهای بلوغ به خشونت و جنون جنسی مبدل میشود و به کوتاهی از کار می افتد و خانواده و عشق را نابود می کند.
#ارسالی
#حاج_قاسم
#مرد_میدان
#استوری #پروفایل😍
#قاسم_سلیمانی
#سردار_دلها
#دلتنگ_تو_ایم
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#سردار_سلیمانی
#قاسم_هنوز_زنده_ست
#شهید_سپهبد_قاسم_سلیمانی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #آھ... بچه ها..! یه جوری تویِ جامعه راه برید..؛ که همه بگن این بویِ "امام زمان(ارواحنافداه)"
💔
#آھ...
مسافرم؛
از مبدأ خودم به مقصد تو
مرا به خودت برسان « #حسین»
#راهیان_کربلا
#کاش_ماهم_زائر_شویم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 مستحقیم و ز دریای پر از لطف شما یک وجب جا فقط از کنج حرم میخواهیم #صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
💔
واجب شده صبحها کمی دربزنم
قدری به هوای حرمت پر بزنم ؛
لازم شده در فراق ششگوشهتان
دیوانهشوم به سیمآخر بزنم !
#عالیه_رجبی
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#ڪربلالازممدلمتنگاست
#السلامعلیڪدلتنگم💔
#ما_ملت_امام_حسینیم
#آھ_ڪربلا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
#بسم_الله
#یک_حبه_نور
_یاایها الذین آمنوا
+جانم
- اتَّقُوا اللَّهَ وَقولوا قَولًا سَديدًا
#با_من_بخوان.
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕