💔
#کلام_معصوم
#پيامبر_خدا صلي اللہ عليہ و آلہ وسلم ميفرمایند:
شَرُّ الناسِ مَڹ باعَ آخِرَتَہُ بِدُنياهُ،
و شَرٌّ مِڹ ذلك مَڹ باعَ آخِرَتَہُ بدنيا غَيرِهِ💠
❌بدتريڹ مردم ڪسي است ڪہ آخرتش را بہ دنيايش بفروشد؛
⛔️و بدتر از او ڪسي است ڪہ آخرت خود را براے دنياے ديگراڹ بفروشد😱
📚 مڪارم الاخلاق ج ۲ ص ۳۱۹
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
💔
در معرض سِیلـــ یم همه، تا لب قدّوس
ای سبحهی سبحانیِ سبّوح.... کجایی؟
آهنگ عذاب آمده، آب آمده بالا؛
ایمان به تو آوردهایم، ای نوح کجایی ؟
#اللهّمَعَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
💔
امروز جنگ حق و باطل است
جنگ فقر و غنا
جنگ استضعاف و استکبار
جنگ پابرهنه ها و مرفهین بی درد شروع شده است
و من دست و بازوی همه عزیزانی که در سراسر جھان
کوله بار مبارزه را بر دوش گرفته اند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلای عزت مسلمین را نموده اند میبوسم
#امام_خمینی ره
#گروه_های_جهادی
#نوروز۹۸
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
💔
#دلشڪستھ_ادمین
در این روزا
یادی کنیم از سردار جهادی که
موقع زلزله بم
حتی وقت خوابیدن برای خودش خالی نکرد
و به کمک رسانی مردم مشغول بود...
بعضی مسئولین فعلی، اداتونم نمیتونن دربیارن😏
#هرکسی_لایق_شهادت_نیست
#شهیدحاج_احمدکاظمی
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
#انتشارحتماباذکرلینک
💔
ـ﷽ـ
نگاه کن...
خوب نگاه کن☝️
ببین کجا زندگی میکنی!
اینجا سرزمینی است که
در دفاع مقدس، مردان و زنانی
فدای آن شدند تا ذره از خاک و
ناموسش را ندهد...👉
جوان ها و نوجوانانی که در اوج
زیبایی و قدرت بودند و از لذت ها
گذشتند و رفتند و آسمانی شدند...😇
این طرف تر را نگاه کن...
گفتیم نسل دفاع مقدس! گفتند دفاع مقدسی ها از جنس ما نیستند🙄...
ما نسل موبایل و اینترنت و ماهواره و
کلش و هزار چیز دیگریم...
آن زمان که این ها نبوده، شاید اگر بود آنها هم نمیگذشتند😏
نگاه کن...
متولد چه دهه ای هستی؟🤔
دهه شصت؟😍
#رسول_خلیلی هم که هم سن تو بود...
#محمد_هادی_ذوالفقاری که رفت و از
همه ی خوشی هایش گذشت...
#مسعود_عسگری با قد و بالای رشیدش...
دهه #هفتادی؟🤔
#محسن_حججی هم دهه ای تو بود...
سرش را داد😔
#محمدرضا_دهقان_امیری ...
همان افتخار دهه هفتادی ها!
همان که از همه چیزش حتی موتورش گذشت..
یا #احمد_مشلب جوان پولدار لبنانی...
یا چرا راه دور برویم...
اصلا همین #جهاد_مغنیه آقازاده ای که همه چیزش فراهم بود...
خب حالا بهانه ات چیست؟
این ها که هم دهه ای تو هستند...
این ها هم که موبایل و کلش و هزار چیز دیگر را مثل تو دیدند...
این ها هم که در همین اوضاع و احوال
بد جامعه بودند...
نه عزیز من....
این ها همه بهانه ست✋...
شـــ🌷ــھادت #همت و #حال مےخواهد وگرنه این ها هم بال نداشتند...
فقط ((حال))داشتند...
شهید که معصوم نیست فقط از سیم خاردار نفسش عبور کرده...
بیا قول بده تو هم از سیم خاردار نفست عبور کنی😊
سمج باش💪
میرسی❤️
#شهید_شو...حیفه ها😕
از ما گفتن بود
#التماس_دعاے_شھادت
#آھ_اےشھادت
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #گذری_کوتاه_بر_زندگی_شھدا #شهیدمحمودرضابیضائی قسمت دوم اوایل دهه هفتاد بود . تازه به محله جدید
💔
#گذری_بر_زندگی_شھدا
#شهیدمحمودرضابیضائی
قسمت سوم
معمولا من و محمود رضا در اتاق پذیرایی درس می خواندیم.
پذیرایی ما اتاق بزرگی بود که فقط مواقعی که مهمان داشتیم و یا زمانی که قصد درس خواندن داشتیم اجازه ورود به آنجا را داشتیم .
یک شب بعداز نصف شب برای درس خواندن به اتاق پذیرایی رفتم و دیدم قبل من محمود رضا آنجاست اما نه برای درس! داشت نماز می خواند .
آن موقع ۱۳ سالم بود و محمودرضا ۱۰ ساله بود.
جا خوردم . آمدم بیرون و رفتم به اتاق خودم .
فردا شب باز محمود رضا در پذیرایی بود و در حال نماز . چند شب پشت سر هم همین طور بود .
یک شب در نظر گرفتمش ، نمازشب او حدود دو ساعت طول کشید .
صبح بهش گفتم : نماز شب خواندن برای تو ضرورتی ندارد .کمبود خواب پیدا می کنی ! در مدرسه چرت می زنی ! تازه گذشته از آن تو هنوز خیلی سنت پایینه و شاید نماز های یومیه هم بر تو واجب نشده باشد ، چه برسه به نماز شب ، آن هم اینجوری .
صحبت که کردیم فهمیدم یکی از دوستان طلبه اش در مورد فضیلت نماز شب برای محمود رضا صحبت کرده و محمود رضا چنان از حرف های آن طلبه تحت تاثیر واقع شده بود که تا یک هفته مرتب نماز شب را ادامه می داد .
اما به هر حربه ای بود مانعش شدیم و فعلا از نماز شب خواندن منصرفش کردیم !ولی هنوز چهره و حالت زیبای نو جوانانه اش سر نماز شب را فراموش نمی کنم...
راوی برادر شهید
#ادامه_دارد...
اختصاصی کانال آھ...
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
🔹 #او_را ... 34 دوستاش خیلی شوخ و بامزه بودن، موقع خوردن کیک کلی شوخی کردن و خندیدیم،☺️ یه ساعتی به
🔹 #او_را ... 35
عرشیا واقعا سورپرایزم کرده بود!
تا چند دقیقه فکرم مشغول بود!
حتی حواسم از مهمونی فردا شب پرت شده بود،
رسیدم به چهارراه و طبق معمول چراغ قرمز...🚦
همینجور که داشتم اطرافو نگاه میکردم، چشمم افتاد به همون دختر گل فروش!
سریع شیشه رو دادم پایین!
- دختر!
دختر خانوم!
بیا اینجا!
بدون معطلی دوید سمت ماشین و گفت
-عه سلام!شمایید!😅
باز میخواید گل بخرید؟؟
-آره میخرم اما یه شرط داره!
-چه شرطی؟؟
-بیا سوار ماشین شو باهم یه دور بزنیم.
-چی ؟سوار ماشین شما؟😳
نه من نمیتونم!
-چرا؟؟مگه میخوام بخورمت؟؟
فقط میخوام یکم باهم صحبت کنیم!
-نه خانوم نمیشه...
من که شمارو نمیشناسم...
-خیلی خب ،بریم پارک همین خیابون بغلی؟
فقط میخوام چنددقیقه باهم صحبت کنیم.
-اممممم...
چی بگم...
باشه من میرم،شما هم خودت بیا!
-خب بیا سوار ماشین شو دیگه😕
-نه ممنون، من میرم شما خودتون بیاید!
راه افتاد و منم بعد سبز شدن چراغ پیچیدم تو خیابون و رفتم سمت پارک.🏞
تا برسه ماشینو پارک کردم و صبرکردم تا باهم بریم یه جا بشینیم.
از دور که داشت میومد خوب نگاهش کردم.
یه مانتو شلوار گشاد و چروک کرمی رنگ و یه کاپشن مشکی خیلی زشت و بدقواره تنش،
و یه روسری نخودی رنگ سرش بود.
چهره ی بانمکی داشت،☺️
معلوم بود از بس زیر آفتاب بوده اینجوری سیاه شده🙍♀
لبخند شیرینی رو لباش بود.
باهم رفتیم تو یکی از آلاچیقا نشستیم،
هنوز هوا سرد بود🌪
-ببخشید من باید زود برم،هنوز هیچی نفروختم!
چیکارم داشتید؟
-اسمت چیه؟؟
-نگار😊اسم شما چیه؟
-من ترنمم عزیزم
-چه اسم قشنگی😍
خیلی اسمتون نازه ترنم خانوم☺️
-ممنون،اسم تو هم قشنگه!
-ممنون،میشه زودتر بگید چیکارم دارید؟
-خونتون کجاست؟ چندتا خواهر برادر داری؟ کلا میخوام راجع به زندگیت برام بگی!
-برای چی اخه؟
-میخوام بدونم،لطفا بگو...
-خونمون این طرفا نیست،
فقط برای کار میایم اینجا!
پنج تا بچه ایم،منم دختر دومم،
داداش بزرگمم بیست سالشه و....
تو زندانه😞
اون سه تای دیگه هم از من کوچیکترن.
مادرم مرده،بابامم معتاده و الان من نون آور خونه ام...
دیگه چی میخوای بدونی؟؟
با دهن باز داشتم نگاش میکردم...
-تو؟؟
درسم میخونی؟؟
-تا سوم ابتدایی خوندم،بعدش بابام نذاشت برم و گفت باید کار کنی.
داداشمم فرستاد سرکار،که مامورا گرفتنش😢
با تعجب داشتم نگاهش میکردم که گفت
-چیه؟😠
چیشد؟
از بدبختیم تعجب کردی؟؟
فکر نمیکردی کسی تو دنیا باشه که مثل تو بی غم و غصه نباشه؟؟
منو آوردی اینجا که بیشتر بدبختیام بیاد جلو چشام؟؟😡
من باید برم!
من مثل تو بیکار نیستم که بشینم فضولی یکی دیگه رو بکنم و به بدبختیاش بخندم...
-ناراحت نشو!
باور کن اینطور نیست!
فقط خواستم چندتا سوال ازت بپرسم!
-بفرما!فقط زود!باید برم!
-تو چی تو زندگیت کم داری؟
فکر میکنی چی خوشبختت میکنه؟
-همون که تو زیاد داری😏
پول!
-ولی من خوشبخت نیستم...😢
باور کن...
-باشه باور کردم😡
تو چه میفهمی بدبختی یعنی چی...
دیگه سراغ من نیا خانوم😡
تو همون برو به ماشین بازیت برس!
قبل اینکه بخوام حرفی بزنم،اشکاش مثل سیل رو صورتش جاری شد و بدو بدو رفت....
"محدثه افشاری"
@aah3noghte
@Romanearamesh
#انتشارحتماباذکرلینک
💔
با سلام و عرض تسلیت برای فجایع یکی دو روز اخیر.
تصاویر فوق مربوط به سیل 2018 ژاپن است با حدود 200 نفر تلفات. بله... سال 2018 و 200 نفر تلفات در ژاپن.
نمی دانم درختان ژاپنی ها را چه کسی قطع کرده شاید آیت الله تاکاشی یا آیت الله سوزوکی! 😒
شاید آن ها هم علم را فراموش کرده اند چون محمد فاضلی در مورد سیل ایران اینگونه گفت. 😏
شاید آن ها هم مرگ بر آمریکا گفته اند چون پورعلی گنجی دلیل سیل ایران را گفتن مرگ بر آمریکا می داند(البته شک دارم که امثال پورعلی گنجی و علی کریمی، دبیرستان را به پایان رسانده باشند).😅
نمی دانم چرا نخست وزیر ژاپن با هلی کوپتر به مناطق سیل زده رفت، چون در تصاویر بیشرف نیوزها، همیشه او را زانو زده و در حالت تعظیم نشان می دهند و مسئولین ایرانی را سوار هلی کوپتر!☝️
اما از یک چیز مطمئن هستم که ژاپنی ها تصاویر قربانیان را در فضای وب پخش نمی کنند
و هر خائنی که با حرف هایش حیثیت مملکتشان را بدون ارائه سند به بازی بگیرد به صلابه می کشند!😒
#سلبریتی_بی_سواد
#وطن_فروش
#سیل
#ماهی_از_آب_گل_آلود
#آھ_ز_بےبصیرتی
💕 @aah3noghte💕
💔
توی دلِ دشمن بودیم ،
یک داعشی که دشداشه ی سفید
و بلندی پوشیده بود و صورتش رو
با چفیه ی قرمزی پوشونده بود ،
با اسلحه اش ما رو می پایید
پیکری متلاشی شده و تکه تکه
شده رو نشونمون داد و گفت:
این ، همان جسدیه که
دنبالش هستید!
میخکوب شدم
از درون آتش گرفتم.
مثل مجسمه ها خشک شدم
رو کردم به حاج سعید و گفتم:
من چه جور این بدن رو شناسایی
کنم؟!
این بدن ارباً اربا شده!!!
این بدن قطعه قطعه شده!!!!
بی اختیار رفتم طرف داعشی
عقب رفت و اسلحه اش رو مسلّح
کرد و کشید طرفم
داد زدم:😡
پست فطرتا ...!!
مگه شما مسلمون نیستید؟!
مگه دین ندارید؟!
پس کو سرِ این جنازه؟!
کو دستهاش؟!!!
حاج سعید حرفهام رو تند تند برای
اون داعشی ترجمه می کرد.
داعشی برای اینکه خودش رو
تبرئه کنه می گفت:
این کار ما نبوده ،
کارِ داعشِ عراق بوده.
دوباره فریاد زدم:
کجای شریعت محمد اومده
که اسیرتون رو اینجور قطعه
قطعه کنید؟!!! .....
شهید مدافع حرم
#شهید_محسن_حججی
📚حجت خدا
#آھ_اےشھادت
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #گذری_بر_زندگی_شھدا #شهیدمحمودرضابیضائی قسمت سوم معمولا من و محمود رضا در اتاق پذیرایی درس می خ
💔
#گذری_کوتاه_بر_زندگی_شھدا
#شهیدمحمودرضابیضائی
قسمت چهارم
محمود رضا دیپلمه رشته تجربی بود .18 شهریور 80 بود که عازم خدمت سربازی شد.
دوره آموزشی را در اردکان یزد و ادامه خدمت را در نیروی هوایی سپاه به مدت 19 ماه در پادگان شهید باکری و 2ماه در پادگان الزهرا علیها السلام در تبریز گذراند.
در دوره سربازی از نزدیک با #سپاه آشنا شد و تحول مهمی در زندگی اش اتفاق افتاد.✌️
بعد از خدمت ، علی رغم تشویق اقوام برای ادامه تحصیل و ورود به دانشگاه ، با #اعتقاد و #اختیار کامل ، وارد سپاه شد و در بهمن 82 وارد دوره افسری دانشکده امام علی علیه السلام سپاه شد و درهمین دوران ازتبریز به تهران مهاجرت کرد .😌
در سپاه اسم مستعار #حسین_نصرتی را برای خود انتخاب کرد .😍
می گفت برگرفته از ندای ((هل من ناصر ینصرنی)) ابا عبدالله علیه السلام است و کنایه از لبیک به این ندا.
شهریور 85 هم از این دانشکده فارغ التحصیل شد.
#ادامه_دارد...
اختصاصی کانال #آھ...
💕 @aah3noghte💕
💔
#دلشڪستھ_ادمین
شھادت ذره ذره رقم مےخورد
آن زمان که دلت برای هموطنت مےتپد💓
آن هنگـام که نتوانستی رنج آنہا را ببینی و سڪوتـ کنی
آن وقتی که خود را به آب و آتش مےزنی و خودت مےشوی سـپر..
مےشوی طبیب آلام
مےشوی مرهم...
آن وقت تو هم #شھیدی...
و مگـر نه اینست که باید #شھیدانه زندگے کرد تا #لایق شهادت شد؟
#شهید_محمد_بلباسی امدادرسانی سیل
#شهید_محسن_حججی اردوی جهادی
#شهید_شو...حیفه
#آھ_اےشھادت
💕 @aah3noghte💕
#انتشارحتماباذکرلینک