eitaa logo
شاهنار
9 دنبال‌کننده
25 عکس
3 ویدیو
0 فایل
سیاه مشق
مشاهده در ایتا
دانلود
کشی و قوسی به بدنم دادم دستم خورد به یه میله فلزی به اطرافم اینجا کجاست؟ یا خدا منو دزدیدند، به اطراف دقت کردم، توی اتاق یک تخت یک نفره بود و چند تا صندلی و یه گلدون ولی روی دیوار یه عکس بود بلند شدم طرفش رفتم چقدر آشنا بود، این تولد پارسالم بود که عمو آمده و خودش عکس گرفت مادر ،پدر ،پدربزرگ، عمر همه بودند. این عکس اینجا چکار می کرد.... آرام به طرف درب اتاق رفتم.سرکی بیرون کشیدم داخل یک راهرو بودم. برگشتم داخل اتاق و به اطراف نگاه کردم. چند دقیقه بعد صدای درب اتاق آمد. _بژیو می توانم بیام داخل؟ صدای عمو بود با ذوق طرف در دویدم و پریدم بغل عمو. عمو که انتظار نداشت یه قدم عقب رفت و من را محکم نگه داشت. _چته دختر داشتم می افتادم. _اِ عمو گفتم منو دزدیدند. عمو نگاه عاقل اندر سفیهی به من کرد. _بعد دزده عکس خانوادگی تونم زده به دیوار. نیشم را تا بناگوش باز کردم و سر تکان دادم و با خنده از بغل عمو خارج شدم. _برو دست و صورتت رو بشور بریم خرید. یکم فکر کردم یاد آمد عمو من را آورده برایم کادوی تولد بخرد. _آخ جوون فقط گفته باشم من لباس صورتی می خوام. _باشه تو اون صورتت رو بشور یه فکری برای رنگش می کنم. _دستشویی کجاست؟ _انتهای راهرو، دست چپ. _اومممم اینم یه ماچ گنده از عمو جونم. _برو مارمولک اَ اَ کثیف شدم برو دست روت رو بشور. _چشمم در رو باز کردم، راهروی نسبتاً بزرگی بود چند تا اتاق دیگه هم داشت فعلا گشنم بود بعدا می روم سروقتشون فضولی. به سمت چپ پیچیدم یک سرویس بهداشتی بود با ده تا در. رفتم و کار های مربوطه انجام دادم و مثل بچه آدم برگشتم توی اتاق آخه گشنم بود. _به به،دو دقیقه بشین اومدیم خودتون را ببینیم همش توی آشپزخونه ای. _مارمولک، که من همش توی آشپزخونه ام. _عمو غلط کردم رو برای همین وقت ها گذاشتند. ببین عموی خوبم تو الان با اون دست های خوشگلت که می خوای منو رو قلقلک بدی. نه توی عمو خوبی هستی. کمک، خخخخخخ،کمک،خخخخخ تو رو خدا ک...م....ک، غ.....ل...ط....ک....ر...د...م. _خب چون رمز رو گفتی ولت کردم مثل بچه آدم دستم رو ببوس بگو فدای تو عموی خوب و مهربون و قشنگ و زیبا بشوم. _ع...م....راً. _مثل اینکه عملیات قلقلک کافی نبوده صبر کن. _به....به... ع....م...و قشن...گ خودم چ...ه کاریه دس...ت که هیچ.....ی پا بوسم. _برو مارمولک، زود باش بخور کلی کار داریم.سر راه دنبال ئاوات هم باید بریم. _دنبال آرزو. _تو آدم نمی شی پسر بیچاره من رو چی کار داری. _تقصیر خودشه، منو اذیت می کنه منم چون اسمش میشه امید بهش میگم آرزو. راستی عمو کره نداشتی، عسل با کره خوشمزه میشه. _خدا رو شکر کن همین پنیر و نان رو هم پیدا کردم خونه خودت که نیست پاشو دیرمون شد. _خسیس. من آماده ام فقط ظرف ها را کجا ببرم. _نمی خواد بیا برویم میگم بیان جمع کنند.