#بژیو
#قسمت_نوزدهم
_من موهام کثیفه نمیام. تازه لباس هام خاکی انگار توی زمین افتادم، تازه بدن درد هم دارم انگار عُمر منو کتک زده!
_من که می گویم قشنگی بریم لباس بخریم بعدش بیا حموم تازه آرایشگاه می رویم خوبه!
پشتش رو به من کرد و رفت!
_دیوار سفت، آخ پام، عموی بی تربیت من اصلا شاید بخواهم اول برم حموم، خخخ البته نداشتن لباس هم می تونه دلیل نرفتن حموم باشه، پای بیچاره را چرا کوبیدم به دیوار!
عمو صبر کن منم بیام.
_من توی ماشینم، انتهای راهرو دست راست بیا منتظرم.
صداش چرا خش گرفته بود، وا الان که سالم بود!
دلم نیامد اینجوری بروم بیرون دوباره رفتم سرویس بهداشتی، اول خاک لباسم را گرفتم حالا که خوب نگاه می کنم پارگی هم داشت معلوم نیست با خودم چی کار کردم.
نگاه کن به تو هم میگن دختر ، موهام چرا انقدر خاکی و گره خورده است باید بشورم یه نگاه کردم به در کردم یه نگاه به شیر آب ، سرم را زیر شیر آب گرفتم و با دست چنگ زدم شوینده نداشتم ولی از هیچی بهتر بود، سرم را خم کردم به سمت پایین و آب موهام را گرفتم و دولا دولا رفتم به سمت اتاق تا کم آب موهام را بگیرم.
وارد اتاق شدم ای ذلیل نشم من، حوله ندارم که .... خب بزار بببنم یه عموی وسواسی که روی حوله اش حساسِ بهتر از یه برادرزاده مریضِ.
به سمت کمد رفتم و با حوله عمو آب موهام گرفتم؛ آخیش حالا می تونم برم.
_آخ این وسط دیوار نداشت که.....
_بژژژییییییییو، حوله ام....
_من مریض بشم خوبت میشه خودم بعد خرید میام می اندازم توی سفید کنند.
_حوله صورتی را سفید کننده می زنی؟!
_جون عمو حوله سفید و تمییز قشنگ تره.
_حیف، حیف، برو از جلوی چشمام دور شو.
_نمی تونم.
_اونوقت چرا؟
_چون جلوی در یه عموی خوش تیپ و خوشگل وایستادِ!
_برو خودت رو سیاه کن من خودم ذغال فروشم!
_یه حوله است جون تو!
_شب بهت میگم بریم دیرمون شد.
دست در دست هم رفتیم بیرون، اینجا مدرسه بود توی حیاط چند نفر در حال رفت آمد بودند و برای سلام به عمو سر تکون دادن و عمو هم جواب داد.
_من عاشق تویوتا دو کابینم.
_بابات می دونه!
_اون عشق اولمِ.
_سوار شو دیرشد تا شب وقت نداری.
_بی احساس.
با گازی که داد پرت شدم جلو و خندید.
_عمو اگر می خوای بکشی داعش راحتترِ چرا این همه خشونت.
_دفعه آخری بود که این رو گفتی!
_چرا داد می زنی شوخی کردم.
_دفعه آخرت بود!
_باشه بابا حالا انگار چی گفتم.
دیگه هیچی نگفت و از محوطه بیرون رفت.
#ف_صالحی
#14000728