eitaa logo
شهربانو
533 دنبال‌کننده
978 عکس
171 ویدیو
0 فایل
بیا از محجبه ها تشکر کنیم و خاطرمونو به اشتراک بذاریم روایتت رو اینجا بنویس👇 🌐 https://shahr-banoo.ir/
مشاهده در ایتا
دانلود
شهربانو
#داستانک #بخش2 #معجزه ...و با حجاب می شود. در سال ۲۰۰۷، طبق گفته خودش، یکی از دوستان وی که در شهر د
او که به پنج زبان اروپایی از جمله سوئدی، فرانسوی و انگلستان تسلط دارد، هم اکنون به تدریس زبان در دانشگاه ها و مؤسسات آموزش زبان روسیه مشغول است. این خواننده و مدل سابق روس می گوید: حتی به ذهنم خطور هم نمی کرد که روزی به حج بروم و از بهترین و گوارا ترین آب، یعنی آب زمزم بنوشم. امروز من این فرصت را دارم که مقایسه کنم قبلا چه بودم و حالا چه هستم من اکنون با حیات واقعی آشنا شده ام. اکنون دیگر موفقیت ها و درآمد سابق، آن جلوه ها را برایم ندارد و برایم بی ارزش و منفور هستند. او پس از محجبه شدن دیگر جلوی دوربین ها ظاهر نمی‌شود و با رسانه‌ها مصاحبه نمی‌کند. برای نوشتن روایت کلیک کنید👇 🌐 https://shahr-banoo.ir/ @shahr_banoo_ir
شهربانو
#داستانک #بخش2 #من_آزاد_شدم سالها گذشت تا متوجه شوم که هر چه بیشتر در “جذابیت زنانگی ام” پیشرفت می
یک روز من با قرآن، کتابی که در غرب بطور منفی کلیشه ای معرفی شده است برخورد کردم. در ابتدا سبک و نحوه برخورد قرآن مرا تحت تاثیر قرار داد، و سپس نگاه آن به هستی، زندگی، آفرینش، و ارتباط میان خالق و مخلوق مرا به شگفتی آورد. من قرآن را خطابه ای مملو از بصیرت و بینش برای قلب و روح، بدون نیاز به هیچ مترجم (مفسر) و کشیشی یافتم. سرانجام من حقیقت را دریافتم: فعالیت ارضاء کننده جدید من چیزی جز قبول مذهبی بنام اسلام، که می تواند سرچشمه آرامش برای من بعنوان یک مسلمان “فعال” باشد، نبود. من یک ردای زیبای بلند و یک پوشش سر که شبیه لباس عرفی زنان مسلمان است خریداری کردم و در خیابان ها و محله هائی که روزهای پیشین با شلوار کوتاه، بیکینی، و یا با لباس کار “شیک” سبک غربی در آنها راه میرفتم، ظاهرشدم. اگر چه مردم، چهره ها، و مغازه ها همه همان ها بودند، اما یک چیز بطرزی چشمگیر و استثنائی متفاوت بود، من همان نبودم و نه آرامشی که من برای اولین بار در زن بودن تجربه کردم. من احساس کردم که همه زنجیرها پاره شده اند و من بالاخره آزاد شده ام. من از چهره های حیرت زده جدید مردم، در مکانی که زمانی چهره هائی که پر از نگاه های شکارچی برشکار بود را تجربه کرده بودم، لذت می بردم. ناگهان... ادامه دارد... برای نوشتن روایت کلیک کنید👇 🌐 https://shahr-banoo.ir/ @shahr_banoo_ir
شهربانو
#داستانک #بخش2 #دختر_ژاپنی اما یک روز دوست مالزیایی من مرا دعوت کرد که به مسجد بروم برای دیدن نم
بااینکه هوا خیلی گرم بود و توانایی تحمل گرما را نداشتم اما با پوشیدن حجاب قلبم پر از آرامش و خوشحالی میشد. هر روز نماز میخواندم و سعی میکردم دعای افتتاح را حفظ کنم.(البته سوره ی فاتحه را قبل از اینکه به مالزی بیایم تمرین کرده و حفظ بودم). شکر خدا مردم زیادی برای من دعا کردند. اما مشکلات زیادی با خانواده و دوستان و شغلم داشتم و برای گفتن شهادتین اماده نبودم. به خدا اعتقاد داشتم، بنابراین شهادتین را درقلبم گفتم و برای برطرف شدن مشکلاتم دعا کردم. بعد از خواندن قرآن خیلی گریه کردم و ناگهان نور هدایت را در قلبم احساس کردم. برای اینکه شهادتین را حظ نبودم به مسجد رفتم . بدون اینکه بپرسم میتوانم امروز شهادتین بگویم یا نه. مردمی که درمسجد بودند با خوشرویی به من خوش آمد گفتند. بیشتر از ده خواهر مالزیایی امدند تا شاهد مسلمان شدن من باشند. از ان به بعد من به "نور آریسا مریم" تبدیل شدم. برای نوشتن روایت کلیک کنید👇 🌐 https://shahr-banoo.ir/ @shahr_banoo_ir