شهرستان ادب
🔻 به دنیا میدهد بیتابیِ گهواره پیغامی
(برگ دیگری از پرونده #ادبیات_عاشورایی را با شعری برای حضرت #علی_اصغر، کوچکترین شهید کربلا، ورق میزنیم. این اثر تازهترین شعر #حمیدرضا_برقعی، شاعر آیینی اهل قم، است.)
▪️ نباشد در جهان وقتی که از مردانگی نامی
به دنیا میدهد بیتابیِ گهواره پیغامی
غریبیِ پدر را میزدی فریاد با گریه
گلویت غرق خون شد تا نماند هیچ ابهامی
گلویت از زبانت زودتر واشد، نمیبینم
سرآغازی از این بهتر، از این بهتر سرانجامی
تو در شش بیت حق مطلب خود را ادا کردی
چه لبخند پر از وحیی چه اشک غرق الهامی
علی را استخوانی در گلو بود و تورا تیری
چه تضمینی، چه تلمیحی، چه ایجازی، چه ایهامی
تورا از واهمه در قامت عباس میبیند
اگر تیر سهشعبه کرده پیشت عرض اندامی
الا یا قوم ان لم ترحمونی فارحمو هذا...
برید این جمله را ناگاه تیرِ نابههنگامی
چنان سرگشته شد آرامش عالم که برمیداشت
به سوی خیمه ها گامی به سوی دشمنان گامی
برایت با غلاف از خاک ها گهواره میسازد
ندارد دفنت ای ششماهه غیر از بوسه احکامی
چه خواهد کرد با این حلق اگر ناگاه سر نیزه...
چه خواهد کرد با این سر اگر سنگ از سر بامی...
کنار گاهواره مادر چشمانتظاری هست
برایش میبرد با دست خونآلوده پیغامی
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻مشروح و گزارش تصویری شانزدهمین میزگرد #بوطیقا منتشر شد.
(گفتگو پیرامون #هملت اثر #ویلیام_شکسپیر)
▪️«...#شکسپیر در فاصله ی میانه قرن شانزدهم و اوایل قرن هفدهم می زیسته است. سالهایی که معروف هستند به "چینکوئه چنتو" یا همان عصر استادان مسلم (میکل آنژ، رافائل، لئوناردو). خلق تراژدی توسط شکسپیر نشان از آن دارد که او هنوز پس از قریب دویست سال در پارادایم فکری رنسانس و احیای رویکردهای باستانی زیست می کرده و این درحالی است که علاوه بر آن از نظر تاریخی میراث دار رویکردهای اومانیستی مدرن پسا رنسانسی بوده است.
تراژدی شکسپیر با تراژدی یونان تفاوت دارد؛ در تراژدی یونانی رو در رو شدن ابرانسان ها با خدایان و اشتباهات و طمع ورزی های آن ها مطرح است، درحالی که شکسپیر به انسان های معمولی و اشتباهات آن ها در بزنگاه های حساس در روابط انسانی می پردازد. در تراژدی یونانی فضا اساطیری بوده و اصلاً رئالیستی نیست ولی در تراژدی شکسپیر رئال است، شخصیتها واقعی هستند و تقابل اصلی، بین انسان و خدا نیست، بلکه بین انسان و انسان یا انسان و وجدان است. درگیری انسان با خودش و قرارگرفتن بر سر دوراهی انتخاب مسیر کمال یا قهقهرا از تمهای اصلی تراژدی های شکسپیر است. از نظر شکسپیر اراده، اختیار و انتخاب، حلقهی واسط انسان و فضیلت مندی هستند.
در تراژدی یونان هامارتیا (Hamartia)(نقاط ضعف ابرقهرمان) است که باعث میشود او ناخواسته و در ورطه ای خاص، خطایی (Anagnosis) مرتکب شود. وقتی خطا رخ میدهد تراژدی محقق شده و قهرمان در سراشیبی سقوط میافتد. همهی اینها در تراژدی شکسپیر دیده میشود اما مسئلهاش انسان است. در این جلسه میخواهیم تعریف شکسپیر از انسان و به تبع آن فضیلتی که انسان در پی آن خواهد بود را بررسی کنیم...»
برای خواندن متن کامل سخنانِ #علی_الماسی_زند، #محمدحسن_نیلی، #علیرضا_سمیعی و #محمدقائم_خانی در شانزدهمین بوطیقا پیرامون «هملت» اثر شکسپیر این صفحه را در سایت شهرستان ادب ببینید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9510
همچنین برای مطالعه دیگر میزگردهای بوطیقا سری به صفحه ثابت این برنامه در سایت شهرستان ادب بزنید:
🔗 shahrestanadab.com/بوطیقا
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻پیمبری دیگر!
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از جناب آقای #سیدامیرحسین_خوشرو عضو دورهی ششم #آفتابگردان_ها به مناسبت شب هشتم محرم ماه، در رثای #حضرت_علی_اکبر علیهالسلام تازه میکنیم)
▪️ به پا شده ست در این دشت محشری دیگر
چگونه زنده شده باز حیدری دیگر
وگفت لشگر کفار یک صدا که مگر
بنا نبود نیاید پیمبری دیگر!
رجز که خواند بهم زد صفوف لشگر را
که امده ست به پیکار صفدری دیگر
ابهتش همه را یاد مرتضی انداخت
به کربلا چه کند؟ فتح خیبری دیگر
امان از ان لحظاتی که بال وپر میزد
شکست پیش نگاه حرم پری دیگر
به پهلوی گل لیلا که نیزه زار دمید
گرفت کرببلا عطر کوثری دیگر
فدای ان همه سرهای پر زده تا نی
میان آن همه سر بود، او سری دیگری
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻زیباییشناسی شعر هیأتی عدالتخواه
(در گفتگو با #علی_محمد_مودب)
▪️«...اصل ورود که بهنظرم ناگزیر است و باید قاعدتاً شعر عاشورایی، شعر شیعی و شعر عدالتخواه اینطور باشد که درباره زمانهاش سخن بگوید. چرا که نمیشود امامی را که زنده است با امت غایب و مرده روایت کرد. باید روایت امامی که حاضر و زنده است، با روایت امت حاضر توأم باشد. معنای امام این است که پیشاپیش امتی قرار گرفته است و آن را به سمت توحید و عدالت هدایت میکند. در زمانهایی امکان این امر وجود نداشته است اما بعد از انقلاب اسلامی الحمدلله شعر با نگاه به امت حاضر از امام حرف میزند.
همانطور که در زیارتنامهها هم میخوانیم از اعتقادات مسلم ماست که ائمه حاضر و ناظرند و سلام ما را پاسخ میگویند. از این نظر، اگر آنچه بر امتِ امام میرود گفته نشود نقصی در کار هست. البته اگر یک شعری صرفاً به مرثیه پرداخت یا فقط ذکر مصیبت کرد، نمیتوان به آن ایراد گرفت که چرا روایت امت حاضر در آن غایب است و این کمی سختگیرانه و وسواسگونه است، اما مجموعه نگاه یک شاعر و مؤلف و مداح به عاشورا باید قاعدتاً امت حاضر را در همراه با امام روایت کند...»
ادامهی این گفتگو را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9495
پرونده #ادبیات_عاشورایی
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻«چرا شعر برای ایرانیان مهم است؟» | یادداشتی از #علی_داودی
(به مناسبت ۲۷شهریور روز شعر وادب فارسی)
▪️«...این سوال شاید عجیب به نظر برسد اما گریزی نیست: چرا شعر؟
همه از جایگاه شعر در فرهنگ ایرانی و حوزههایی که شعر در آنها حضور مقتدرانهای دارد سخن میگویند. عبارت مشهوری ست اینکه شعر شناسنامه ملی و تاریخی و فرهنگی ماست. منتها کمتر کسی میپرسد چرا؟
آری شعر را دوست داریم آنقدر که با وجود اینهمه شاعر روزآمد کوچک و بزرگ که برای همه چیز شعر میگویند باز ظهور شاعر دیگری را به فال نیک میگیریم و خرسندیم.
علاقه افراطی ما به شعر بقیه هنرها را از اولیت خارج کرده و تنها در سایه شعرست که احیانا گوشه چشمی هم به آنها داریم. مثلا (عموما در جامعه سنتی تر) تصور قطعهای سیاه مشق خوشنویسی که شعر نباشد و یا اجرای موسیقی بدون شعر عجیب و غیر قابل گذشت ست.
در گذشته این حضور به مراتب قدرتمندتر بوده مثلا تصویر سازی و نقاشی همه و همه به واسطه شعر صورت میگرفته. نمونه عجیبتر اینکه؛ میل به حکمت و دریافتهای تحلیلی و عقلی هم ذیل شعر معنا پیدا می کرده ست.
مگر شعر در دستگاه فرهنگی ما چه میکند که تا این حد وابسته به آنیم؟...»
ادامهی این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9514
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻حضرت ِعباسی!
(با عرض تسلیت به مناسبت فرارسیدن شب تاسوعای حسینی و گرامیداشت مقام #حضرت_عباس علیهالسلام شما را به خواندن قصیدهای زیبا و خاص از سرکارخانم #انسیه_سادات_هاشمی دعوت میکنیم. گفتنیست خانم هاشمی از چهرههای درخشان شعر زنان امروز و مترجم کتاب محبوب #کلیدها است)
▪️حضرت ِ عباسي آمد شعر، دستانش طلاست
چشم شيطان کور! حالم امشب از آن حال هاست!
با عطش وارد شويد! اينجا زمين علقمه است
مجلس لب تشنگان حضرت سقا به پاست
جمع بيپايان ما را نشمريد آمارها!
جمع ِ ما هر جور بشماريد هفتاد و دو تاست
جاي دنجي خواستي تا با خدا خلوت کني
اين حسينيه که گفته کمتر از غار حراست؟
اشک را بگذار تا جاري شود شور افکند
هرچه پيش آيد خوش آيد، اشک مهمان خداست
شانه خالي کردهايم از کلّ يومٍ اشک و آه
گريهي حرّي است اين شب گريهها، اشکِ قضاست
اذن ميدان ميدهند اينجا به هرکس عاشق است
با رجزهاي ابالفضلي اگر آمد سزاست
هروله در هروله اين حلقه را چرخيدهايم
هاي! اي هاجر! بيا در اين حرم، اينجا صفاست
شورِ ما را ميزند هر تشنه کامي گوش کن!
حلقِ اسماعيل هم با العطشها همصداست
ايها العشاق! آب آوردهام غسلي کنيد
شامِ عاشوراست امشب، مقصد بعدي مناست
خندهي قربانيان پر کرده گوش خيمه را
من نفهميدم شب شادي است امشب يا عزاست؟!
گريه هاتان را بياميزيد با اين خندهها
سفرهي اين شبنشينان تلخ و شيرينش شفاست
آب باشد مال دشمن، ما تيمم ميکنيم
آبهاي علقمه پابوسِ خاک کربلاست
ما اذانهامان اذانِ حضرتِ سجادي است
همهمه هر قدر هم باشد صداي ما رساست
أشهدُ أنَّ محمّد جدّ والاي من است
أشهد أنَّ علي إلّاي بعد از لافتاست
يک نفر از حلقه بيرون ميزند وقت نماز
سينهي خود را سپر کرده مهياي بلاست
اي مکبّر! وقت کوتاه است، قد قامت بگو
صف کشيدند آسمانها، پس علي اکبر کجاست؟
گفت قد... قامت... جوانها گريهشان بالا گرفت
راستي! سجادههاي ما همه از بورياست!
از علي اکبر مگو! ميپاشد از هم جمعمان
يک نفر اين سو پريشان، يک نفر آن سو رهاست
چارهي اين جمع بيسامان فقط دستِ يکي است
نوحهخوان ميداند آن منجي خودِ صاحب لواست
گفت «عباس!»، آن طرف طفلي صدا زد «العطش!»
ناگهان برخاست مردي، گامهايش آشناست
مشک را بر دوش خود انداخت بسم الله گفت
زير لب يکريز ميگفت از من آقا آب خواست
حضرتِ عباسي از من ديگر اينجا را نپرس
آسمان را از کمر انداختن آيا رواست؟
☑️ @ShahrestanAdab