🔻سفر
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #بهارخواب سرودهی جناب آقای #محمدحسین_نجفی تازه میکنیم)
▪️یک مشت غزل در چمدان سفرم ریخت
مادر، که دلش آب شد و پشت سرم ریخت
برگشتم از آنجا و دلم پیش کسی ماند
با آمدنم اشک، غرور پدرم ریخت
آری همهی شوکت ایلاتیِ یک مرد
تا گفت «خدا یار تو باشد پسرم» ریخت
آن روز که اشکم به تسلّای من آمد
تا دید که از راز دلش باخبرم ریخت
آخر چه کسی بود که از اوّل عمرم
آه اینهمه دل، اینهمه دل دور و برم ریخت؟
ای شهر! ببخشید پر از اشک شد این شعر
این شعر که ناخواسته از چشم ترم ریخت
☑️ @ShahrestanAdab
🔻عرض تسلیت خدمت آقای #محمدحسین_نجفی
▪️باخبر شدیم جناب آقای محمدحسین نجفی در سوگ از دست دادن مادر خانم گرامی خود نشستهاند. مؤسسۀ شهرستان ادب و همکاران ایشان در دفتر رسانه، این مصیبت را به آقای نجفی صمیمانه تسلیت میگویند. امید که این عزیز درگذشته، مورد رحمت و مغفرت خداوند متعال قرار گیرد.
گفتنیست محمدحسین نجفی، شاعر و از همکاران دفتر شعر مؤسسۀ شهرستان ادب است که کتاب #بهارخواب از ایشان به چاپ رسیده است.
☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شعرخوانی #محمدحسین_نجفی در نخستین شب از #شب_های_شعر_عاشقانه، آذر ۱۳۹۶
💠 #بهارخواب را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید:
adabbook.com/بهار-خواب
☑️ @ShahrestanAdab
🔸برای #فرهاد_خسروی
(شعری از #محمدحسین_نجفی)
🔹گم کردهام در برفها از گل سری را
از گل سری، از برگ گل نازکتری را
بیچاره من، بیچاره من، از دست دادم
سیمینبری گلپیکری افسونگری را
تلخ است تا از کوههای قصر شیرین
پیدا کنم فرهاد نام دیگری را
ای مرگ بیانصاف! آیا با چه حقی
بر صخرههای سخت کوبیدی سری را؟!
آیا نگفتی با خودت - ای مرگ بر تو -
کز سفرهای کم میکنی نانآوری را
در سفرههای بیانار سرخ یلدا
در خون نشاندی چشمهای مادری را
در کربلایی تازه، لیلاهای این شهر
تشییع میکردند نعش اکبری را
💠 #بهارخواب را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید:
adabbook.com/بهار-خواب
☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #شعر_و_تماشا
🔸شعرخوانی #محمدحسن_بیات_لو
از کتاب #بهارخواب سرودهٔ #محمدحسین_نجفی
🔹ممنون دم از سپیده دم از صبحدم زدی
ممنونم از دمیدن خورشید دم زدی
ممنون دم از امید به آیندهای بعید
آن روز رو سپید که میخواستم زدی
ممنون که مشقهای شب روزگار را
ای صبح در نگاه تو جاری! قلم زدی
در کسوت بهار به پاییزم آمدی
مفهوم فصلها را ممنون به هم زدی
ممنونم از تو، از تو که این خاطرات را
در متن بدترین لحظاتم رقم زدی
از پیش من چه زود، چنان رود رد شدی
ممنون که چند ثانیه با من قدم زدی
💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید:
www.adabbook.com
☑️ @ShahrestanAdab