eitaa logo
شهرستان ادب
1.3هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
289 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 مروری بر بیست شعر کوتاه عاشقانه ( در آستانۀ سال نو و در تازه‌ترین مطلب از پروندۀ #شعر_عاشقانه، با هم بیست شعر کوتاه عاشقانه از شاعران داخل و خارج از ایران را مرور خواهیم کرد. هر یک از این شعرها می‌تواند پیامک و هدیه‌ای باشد از جانب شما به آن‌ها که دوستشان دارید.) ▪️ #بیژن_نجدی آفتاب را دوست دارم به خاطر پیراهن‌ات روی طناب رخت باران را اگر که می‌بارد بر چتر آبی تو و چون تو نماز می‌خوانی من خداپرست شده‌ام... *** #عمران_صلاحی صدایت را جرعه‌جرعه می‌نوشم مستانه سبز می‌شوم و شاخ و برگ می‌دهم جوانه‌ها دهان می‌گشایند و نام تو را می‌خوانند... *** #منوچهر_آتشی خانه‌ات سرد است؟ خورشيدی در پاکت می‌گذارم و برايت پست می‌کنم ستارۀ کوچکی در کلمه‌ای بگذار و به آسمانم روانه کن بسیار تاريکم... ادامۀ این اشعار عاشقانه را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10077 ☑️ @LovePoetries ☑️ @ShahrestanAdab
🔻آوارۀ آب‌های عالم (ستون شعر سایت شهرستان ادب را با سه‌شعر کوتاه از زنده‌یاد به‌روز می‌کنیم) ▪️درخت را به نام برگ بهار را به نام گل ستاره را به نام نور کوه را به نام سنگ دل شکفتۀ مرا به نام عشق عشق را به نام درد مرا به نام کوچکم صدا بزن... ▪️مانده‌ام در چاهی عمیق‌تر از حسرت‌های دیرسالم زلال زلال گاهی دلوی می‌بینم که می‌آید و به آب نمی‌رسد... ▪️از این دریا چگونه می‌توان گذشت که کوه مغناطیس میخ از کشتی‌هایمان می‌رباید و بند بند می‌گشاید با تخته‌پاره ای در آغوش آوارۀ آب‌های عالم شده‌ایم... ☑️ @ShahrestanAdab
🔻روایت زنده‌یاد عمران صلاحی از هفده شهریورِ ۵۷ در کتابِ «هفدهم» «کتاب ... مربوط به وقایع است. منظومه‎ ای در ۵٠ صفحه. همه‎اش یک نفس ساخته شده است. وقایعی را که دیده بودم، شب و تحت‎تأثیر آن روز، رفتم پشت‎بام و تا صبح، یک‎نفس و گریه‎کنان نوشتم. کتاب عجیب و غریبی هم از کار درآمد. اصلا به فرم و زبان و این قضایا فکر نکردم. ولی جالب اینجاست که بعد از چاپ دیدم اتفاقا به فرم و زبان بها داده‎ام، بدون اینکه متوجهش باشم. چون هیچ قیدی برایش نگذاشته بودم، ناخودآگاه به سمتش رفته‎ام. شنیدم که به انگلیسی هم ترجمه شده است... آنچه خواندید اشاره‎ی خود مرحوم به کتابِ "هفدهم" بود...» یک ▪️مردم چقدر خوبند مردم چقدر ماهند مردم چقدر در فکر محوِ شاهند مردم چقدر معصوم و بی‎گناهند مردم چقدر همدیگر را می‎خواهند دو ▪️آتشفشانِ خاموش با انفجارِ بغضش از بالا، جاری شد خشم و خروشِ مردم بیداد کرد تهدیدها _این میوه‎های فاسد_ هی ماند و باد کرد! مشتِ بزرگِ مردم محکم شد صدها لباسِ خونی پرچم شد! 🔗 متن کامل این مطلب و باقی اشعار را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/3874 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻روایت زنده‌یاد عمران صلاحی از هفده شهریورِ ۵۷ در کتابِ «هفدهم» «کتاب ... مربوط به وقایع است. منظومه‎ ای در ۵٠ صفحه. همه‎اش یک نفس ساخته شده است. وقایعی را که دیده بودم، شب و تحت‎تأثیر آن روز، رفتم پشت‎بام و تا صبح، یک‎نفس و گریه‎کنان نوشتم. کتاب عجیب و غریبی هم از کار درآمد. اصلا به فرم و زبان و این قضایا فکر نکردم. ولی جالب اینجاست که بعد از چاپ دیدم اتفاقا به فرم و زبان بها داده‎ام، بدون اینکه متوجهش باشم. چون هیچ قیدی برایش نگذاشته بودم، ناخودآگاه به سمتش رفته‎ام. شنیدم که به انگلیسی هم ترجمه شده است... آنچه خواندید اشاره‎ی خود مرحوم به کتابِ "هفدهم" بود...» یک ▪️مردم چقدر خوبند مردم چقدر ماهند مردم چقدر در فکر محوِ شاهند مردم چقدر معصوم و بی‎گناهند مردم چقدر همدیگر را می‎خواهند دو ▪️آتشفشانِ خاموش با انفجارِ بغضش از بالا، جاری شد خشم و خروشِ مردم بیداد کرد تهدیدها _این میوه‎های فاسد_ هی ماند و باد کرد! مشتِ بزرگِ مردم محکم شد صدها لباسِ خونی پرچم شد! 🔗 متن کامل این مطلب و باقی اشعار را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/3874 ☑️ @ShahrestanAdab