شهرستان ادب
🔻گزارش «وطنامروز» از پرفروشهای غرفه شهرستان ادب در نمایشگاه کتاب
(پروندۀ #ویژه_نمایشگاه_کتاب)
▪️به تازگی روزنامه وطن امروز گزارشی از #محسن_شهمیرزادی را درباره پرفروشهای نمایشگاه کتاب منتشر کرده است. شهمیرزادی در ابتدای گزارش خود نوشته: قیمت کاغذ نسبت به سال گذشته رشد نجومی را تجربه کرده است و از همین رو انتظار میرفت صنعت نشر در وهله اول با بحران و رکودی بیسابقه مواجه شود اما قدم زدن در نمایشگاه کتاب و احوالجویی از صاحبان نشر چیز دیگری را نشان میداد. به نظر میرسد همچنان مردم حاضر نیستند کتاب را از سبد خانوار خود حذف کنند. به سیاق هرساله سراغ مدیران برخی انتشارات و مسؤولان غرفههایشان رفتیم تا از پرفروشترینهای آنها بپرسیم. در این میان اگرچه آثار قابل توجهی وارد بازار کتاب شده است اما به نظر میرسد آثار پرفروش سال گذشته سایه سنگینی بر نمایشگاه کتاب انداختهاند و همچنان مورد اقبال مخاطبان قرار دارند.
همچنین روایت این روزنامه از پرفروشهای غرفه شهرستان ادب به شرح زیر است:
#انتشارات_شهرستان_ادب سالهاست در حوزه شعر و داستان مشغول به تربیت شاعران و نویسندگان جوان است. در کنار امر آموزش، این انتشارات کتابهای برجستهای را در این دو حوزه به انتشار رسانده که سال گذشته #بی_کتابی #محمدرضا_شرفی_خبوشان، #تماشایی #میلاد_عرفانپور و #یادآوری #محمدمهدی_سیار از جمله آنها بود. امسال شهرستان ادب در حوزه شعر با آثار تازه نشر به نمایشگاه آمده است اما با این وجود #غزل_زندگی_کنیم #محمدعلی_بهمنی به عنوان پرفروشترین کتاب شعر این انتشارات معرفی شده است. علاوه بر این #هیاهو اثر #محمدمهدی_خانمحمدی از جمله تازه نشرهایی است که در ردیف پرفروشهای شعر شهرستان ادب قرار گرفته است. در حوزه رمان امسال شهرستان ادب دست پر آمده است و علاوه بر «بیکتابی» که سال گذشته نیز پرفروش شد، #وقتی_دلی اثر #محمدحسن_شهسواری و رمان تاریخی #بیست_سال_بعد #سلمان_کدیور در زمره پرفروشها قرار دارند.
این خبر را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10515
☑️ @ShahrestanAdab
🔻«مسلمانان!» به روایت #محمدحسن_شهسواری | از کتابِ #وقتی_دلی
(سیوپنجمین صفحه از #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب به بهانۀ #هفته_وحدت)
▪️«از سالیان بسیار دور عبادتگاهی در اطراف مکه بود که اندک یگانهپرستان مکه که به دین ابراهیم بودند و به آنان حنفی می گفتند، در آن جا خداوند را عبادت می کردند. آن روز چشم همه به در عبادتگاه دوخته شده بود. مصعب در کنار پدرش ناظر این صحنه بود. لحظهای بسیار مهم در تاریخ مکه بود. اگر چه قبایل قول داده بودند هر چه حکم گفت بپذیرند، اما همه می دانستند شخص حكم بسیار مهم است و اگر کسی نباشد که همه بر خرد و بزرگی او صحه بگذارند، باز جنگ و جدال باز خواهد گشت...»
🔗 متن کامل این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11229
☑️ @ShahrestanAdab
در خانهٔ خدیجه همان عدهٔ قبلی جمع بودند که مصعب با زید و مرد مسلمان همراهش وارد شدند. مصعب، مشتاق به سمت محمد رفت و سلام کرد. پوستی وصلهدار بر تن داشت و آنچه به پا داشت، چنان کهنه بود که به زحمت به پاهایش بند میشد. مصعب که سلام کرد، پیامبر و علی هر دو جواب او را دادند. سپس علیبنابوطالب، به چهرهٔ مصعب و لباسهای پارهٔ او نگریست و گفت: «آفرین بر تو ای برادر فداکار، اینک هر کس به بدن لاغر و لباس وصلهدار و نعلین کهنه و ســوراخشدهات بنگرد، نمیتواند باور کند که تو همان جوان اشرافزادهٔ مکی هستی که تا قبل از مســلمان شدن، زیباترین لباسها را میپوشیدی و بر بهترین مرکبها سوار میشدی.» چهرهٔ مسلمانان از اشک خیس شد. کلام علی که پایان یافت، همه دیدند که پیامبر آرامآرام اشک میریخت.
#رحلت_پبامبر
#وقتی_دلی
#محمدحسن_شهسواری
@shahrestanadab