eitaa logo
شهرستان ادب
1.3هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
290 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻https://www.instagram.com/p/B2uMq8oBY4R/ ▪️تصاویری از اولین جلسه‌ کارگاه‌های دومین دورهٔ تابستانهٔ #مدرسه_رسانه در موسسهٔ #شهرستان_ادب؛ کارگاه ساخت #پادکست با تدریس جناب آقای #وحید_استیری، کارگاه تخصصی #ریویونویسی با تدریس جناب آقای #حسن_صنوبری و کارگاه آموزش نرم‌افزار #تدوین با تدریس جناب آقای #محمد_حسین_موسوی_تبار ☑️ @ShahrestanAdab
🔻https://www.instagram.com/p/B2vrsfCBkg7/ ▪️تصاویری از کارگاه #یکشنبه_های_داستان موسسه شهرستان ادب، با حضور استاد #مجید_قیصری یکشنبه سی‌ویکم شهریورماه ☑️ @ShahrestanAdab
🔻امتحان نهایی (هم‌زمان با آغاز هفتۀ دفاع مقدس و آغاز سال تحصیلی، شعری می‌خوانیم از شاعر معاصر، مرحوم #سلمان_هراتی) ▪️و جبهه مدرسه است کلاس ما آنجاست شتاب کن برویم که دیر خواهد شد تفنگ را بردار امام می‌آید و امتحان نهایی شروع خواهد شد. ☑️ @ShahrestanAdab
🔻نقد و بررسی داستان «شب سهراب‌کشان» از (مشروح دهمین جلسه با حضور در شهرستان ادب) ▪️ «...صحنۀ دعوا و درگیری سیدنقال و مرتضی با نبرد رستم و سهراب، منطبق است؛ زیرا میان دو شخصیت، سوءتفاهم وجود دارد که باعث درگیرشدن آن دو می‌شود. پردۀ نقالی به‌مثابۀ کتاب شاهنامه است و حضور خود فردوسی در داستان، مایۀ شگفت‌بودن آن شده است. سهراب درصدد دانستن این مسئله است که آیا رستم، پدر اوست یا نه. درحقیقت در پی فهمیدن موضوعی در گذشته است، اما مرتضی خواهان فهمیدن سرانجام داستان است؛ یعنی فهمیدن چیزی در آینده را طلب می‌کند. فراروی بعدی نجدی دربارۀ مرگ شخصیت قرینۀ رستم یعنی سیدنقال رخ داده است؛ زیرا او به همراه مرتضی در آتش سوخته و کشته می‌شود. در اسطورۀ غربی ادیپوس شهریار اثر سوفوکلس، فرزند، پدر خود و درواقع نمایندۀ سنت را از بین می‌برد، اما در اسطورۀ ایرانی شاهنامه، پدر، فرزند خویش را که نمایندۀ تجدد است، می‌کشد. فراروی تراژدی بیژن نجدی در این است که در آن مرد نقال و بچۀ کرولال که نمایندۀ گذشته و آینده هستند، هردو می‌میرند...» 🔗 ادامۀ این گزارش را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11029 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻پروندۀ «شعر پاییزی» در سایت شهرستان ادب بازگشایی شد ▪️پاییز را مردم «فصل شاعرانه» می‌خوانند و بسیاری از شاعران نیز برای این فصل برگ‌‌ریز شعر سروده‌اند. به همین مناسبت و با شروع فصل خزان، پرونده‌ی سایت شهرستان ادب نیز بازگشایی شد. در این پرونده تاکنون اشعاری پاییزی از مولوی، پروین اعتصامی، شهریار، سهراب سپهری، مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، قیصر امین‌پور، علیرضا قزوه، میلاد عرفان‌پور و منتشر شده بود. در پاییز ۹۸ نیز این پرونده با اشعار تازه‌ای به‌روز خواهد شد. شما را به خواندن این پرونده‌ی پاییزی دعوت می‌کنیم: 🔗 shahrestanadab.com/پرونده-شعر-پاییزی ☑️ @ShahrestanAdab
🔻پاییز کوچک من (به‌مناسبت زادروز زنده‌یاد #حسین_منزوی، پرونده #شعر_پاییزی سایت شهرستان ادب را با شعری پاییزی از ایشان به‌روز می‌کنیم) ▪️پاییز کوچک من، پاییز کهربایی تبریزی‌هاست که با سماع باد تن را به پیچ و تاب جذبه تن را به رقص می‌سپرند و برگ‌های گر گرفته که گاهی با گردباد مخروط واژگونه‌ای از رنگ‌اند و گاه ماهیان شتابانی در آب‌های باد پاییز کوچک من، وقت بزرگ باران‌ها باران، جشن بزرگ آینه‌ها در شهر باران که نطفه می‌بندد در ابر حیرت درخت‌های آلبالو را می‌گیرد، و من غم بزرگ باغچه را از شادی حقیر گلدان‌ها زیباتر می‌یابم. پاییز کوچک من، گنجایش هزار بهار، گنجایش هزار شکفتن دارد وقتی به باغچه می‌نگرم روح عظیم «مولانا» را می ‌‌بینم که با قبای افشان و دفتر کبیرش زیر درخت‌های گلابی قدم می‌زند و برگ‌‌های خشک زیر قدم‌‌هایش شاعر می‌شوند وقتی به باغچه می‌نگرم «بودا» حلول می‌کند در قامت تمام نیلوفرها وقتی به باغچه می‌نگرم پاییز «نیروانا» ست پاییز نی زنی است که سحر ساده‌ی نفسش را در ذره‌های باغ دمیده است و می ‌‌زند که سرو به رقص آید پاییز کوچک من دنیای سازش همه رنگ‌هاست با یکدیگر تا من نگاه شیفته‌ام را در خوش‌‌ترین زمینه به گردش برم و از درخت‌های باغ بپرسم خواب کدام رنگ یا بی رنگی را می‌بینند در طیف عارفانه‌ی پاییز؟ ☑️ @ShahrestanAdab
🔻ناقه‌ی صالح | یادداشتی بر مجموعه‌داستان به قلم (پرونده‌پرترۀ ) ▪️«جنگ هنوز ادامه دارد تا وقتی که دختری از فراق پدرش غمگین است. تا وقتی که زنی فقط با خاطراتش زندگی میکند و مردی بخاطر اثرات جنگ باید تا آخر عمر دارو یا مواد استفاده میکند تا معلولیتش را تحمل کند. شاید با دیدن اسمش مجموعه داستان گوسالهی سرگردان نوشتهی مجید قیصری که انتشارات افق چاپ کرده، به راحتی متوجه محتوای کتاب نباشیم و شاید با خواندن یا شنیدن اسم کتاب تداعی معنای قصهی قوم ثمود و حضرت صالح در ذهنمان نقش ببندد. مگر با دیدن اسم نویسنده که بخاطر تجربهاش در عرصهی جنگ اسم خود را در زمره کتابهای ادبیات دفاع مقدس به خوبی رقم زده است. قیصری در این مجموعه خیلی ساده و عریان و بیطرفانه آنچه در جنگ موجود است و زوایای دید آدمها را به جنگ راحت نشان داده است. مخصوص اینکه توانسته با ایجاز به موقع خطهای سفیدی در کتاب جا بگذارد و از خواننده در شکلگیری داستان مشارکت بطلبد...» 🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11033 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻«وقتی خورشید خوابید» تازه‌ترین رمان مجید اسطیری منتشر شد ▪️ عنوان دومین رمان است که به فاصله کمی از رمان اول او منتشر شده‌است. رمان «وقتی خورشید خوابید» که هفته گذشته از طرف نشر سوره مهر وارد بازار کتاب شد داستانی جنایی – پلیسی است که در سالهای ابتدایی دهه ۴۰ می‌گذرد. اسطیری در رمان «وقتی خورشید خوابید» از ظرفیت‌های ژانر جنایی–پلیسی استفاده کرده تا داستانش را در یک بستر روستایی روایت کند. یک بازجوی با سابقه برای بررسی یک پرونده خاص به یک روستای دورافتاده اعزام می‌شود. دختر یکی از مقامات ارشد ارتش در لباس سپاهی دانش به این روستا رفته و حالا قتلی رخ داده که باید راز آن کشف شود. این رمان از حدود رمان ژانر فراتر می‌رود و از مناظر مختلف به ماجرای پیچیده این روستا نگاه می‌کند. رمان قبلی مجید اسطیری با نام که سه ماه پیش به همت انتشارات شهرستان ادب راهی بازار نشر شد در بستر مسابقات فوتبال جام ملت های آسیا در سال ۱۳۴۷ می‌گذرد. حضور تیم فوتبال اسرائیل در ایران فرصتی برای جوانان انقلابی به وجود آورده تا اعتراضشان به جنایات رژیم اشغالگر قدس را نشان دهند و قهرمان رمان «رمق» یکی از این جوانان است. همچنین نخستین اثر داستانی اسطیری نام دارد که مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه با رویکردهای اجتماعی و روانشناختی است. تخران سال ۹۲ توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شد. 🔗 شما‌ می‌توانید از طریق سایت ادب بوک رمان «وقتی خورشید خوابید» را تهیه کنید: adabbook.com/وقتی-خورشید-خوابید ☑️ @ShahrestanAdab
🔻عرض تسلیت خدمت جناب آقای سیدمهدی طباطبایی ▪️بانهایت تأسف و تأثر باخبر شدیم پدر گرامی دکتر #سیدمهدی_طباطبایی، دار فانی را وداع گفته است. مؤسسه شهرستان ادب و شاعران همراه با این مجموعه، این ضایعۀ دردناک را به آقای طباطبایی و خانوادۀ محترم ایشان تسلیت عرض نموده و برای آن مرحوم از خدای متعال رحمت و مغفرت طلب می‌کند. ☑️ @ShahrestanAdab
🔻گزارش تصویری شب شعر «بر آستان اشک» به همراه رونمایی از مجموعه شعر #صحن_فیروزه سروده #فاطمه_نانی_زاد 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/11036 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻بدرقه (پرونده #ادبیات_جنگ_و_دفاع_مقدس سایت شهرستان ادب را با شعری از #مهدی_مردانی به‌روز می‌کنیم) ▪️گفتم سر آن شانه گذارم سر خود را پنهان کنم از چشم تو چشم تر خود را در بدرقه‌ات خانۀ ما کرب‌وبلا شد بوسیدمت آن‌سان که حسین اکبر خود را تا پر بکشی از دل این خاک به افلاک بر شانۀ تو دوخته بودم پر خود را... عشق آمد و آغوش مرا از تو تهی کرد تا پُر کند از خون دلم سنگر خود را من سوختم از صبر ولی عشق جلا داد با خونِ جگرگوشۀ من گوهر خود را مفقودالاثر باش ولی رسم وفا نیست پنهان کنی از چشم پدر پیکر خود را عمری‌ست محرم به محرم نگرانم شاید سر نیزه بفرستی سر خود را ☑️ @ShahrestanAdab
🔻سفر از سرزمین «خود» | یادداشتی بر رمان اثر میلان کوندرا (به قلم ) ▪️«...در این رمان، به خواننده نشان می‌دهد که تغییر هویت و تبدیل به دیگری شدن بیش از آن که به خود فرد آسیب بزند، به محبوبش لطمه می‌زند و درست به همین خاطر است که از آغاز، ژان مارک از تغییر کردن شانتال وحشت دارد؛ زیرا که او دلباختۀ همان صورتی شده که به او نشان داده شده، به آن جذب شده، اعتماد کرده و رازهای دل گفته است، نه آن صدها صورتی که درون شانتال نهفته و بالقوه در او زیست می‌کنند. چه بسا که صورت‌های نهفته، دافعه‌های بی‌شماری هم برای ژان مارک داشته باشند. چنانچه که در داستان وقتی ژان مارک از زبان خواهر شوهر سابق شانتال می‌فهمد که او در زندگی پیشینش چطور رفتار می‌کرده، چندشش می‌شود...» 🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11038 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻«از خط مقدم تا قلب تهران» | گفتگوی ویژۀ شهرستان ادب با مجید قیصری (پرونده‌پرترۀ ) ▪️«...من تحقیقی بسیار مفصل دربارۀ دوره سی‌وچهار روزۀ سقوط خرمشهر انجام دادم. قصه از شهریور ۵۹ شروع می‌شود. فیش‌برداری کردم و یک‌نقشۀ کالک از کوچه‌های خرمشهر و پل و مسجد جامع و کتابخانه را در اتاقم کشیده بودم. جزئیات نهرهای مختلف و پادگان دژ و جادۀ آبادان و جادۀ خرمشهر را هم ترسیم کرده بودم. حدود ۲۰۰ صفحه نوشته و فصل‌بندی کرده بودم. یک‌مرتبه به خاطره‌ای برخورد کردم. این که یکی از فرماندهان ارتش در اوایل جنگ، بدون امریه و گرفتن دستور و با هدف کمک به مردم عادی، به خرمشهر می‌رود و با نیروهای عراقی مقابله می‌کند؛ تا این که از سوی ارتش به دلیل ترک‌کردن پستش و اقدام خودسرانۀ خود احضاریه‌ای دریافت می‌کند، اما این فرمانده و تکاور در نهایت غیرتمندی به اسارت گرفته می‌شود. خواندن این خاطره و غیرتمندی مردمان روزگار جنگ که حتی از پست و مقام خود گذشتند، مرا بسیار تکان داد. این قصۀ ضیافت به صرف گلوله است که سپس از اسارت برگشته و درصدد است دوباره مردم را در خانه‌اش جمع کند...» 🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11027 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻چه کِیفی دارد! (پرونده #ادبیات_جنگ_و_دفاع_مقدس سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #نامت_را_بگذار_وسط_این_شعر سروده #محمدرضا_شرفی_خبوشان به‌روز می‌کنیم) ▪️از تارهای خاکی از پودهای خاکی از روی جیب سینه‌ات از قرآن کوچک و از لابه‌لای «لاتحسبّن الّذين قَتلوا...» از «فی سیبل الله» از «امواتا» از زیر پیراهنِ سفید و از بوی تشت و بند رخت حیاط بی‌بی از بوی صابون تنت گذشتم. «بَل احياءُ» شدم و آمدم از پوستت از زیر دنده‌ات توی قلبت نشستم. صدای «عند ربّهم یرزقون» می‌آمد. ماندم و همچنان و هنوز گوش می‌دهم. راستش، چه کیفی دارد گلوله‌ی تو شدن! ☑️ @ShahrestanAdab
🔻پربازدیدترین مطالب سایت شهرستان ادب در شهریورماه ۱۳۹۸ در حوزه‌های مختلفِ شعر و داستان به ترتیب میزان بازدید از این قرارند: ▪️یادداشت بر رمان 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10923 ▪️نی‌نامه | بازخوانی شعر عاشورایی 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10985 ▪️آقای خوب ما | معرفی کتاب‌های عاشورایی برای کودکان و نوجوانان 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10968 ▪️شعر متأثر از جهان بینی شاعر است | گزارش روز چهارم اردوی 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10943 ▪️کنار علقمه | شعری از برای «حضرت ابالفضل» 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10996 ▪️«وداع با علی اکبر» به روایتِ » | از کتاب 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10994 ▪️کربلاست | شعری از 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10966 ▪️نماهنگ ویژه محرم منتشر شد 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10986 ▪️بزم ضیافت | شعری عاشورایی از حجت‌الاسلام 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10969 ▪️مروری بر ۱۲ ترانۀ ماندگار از 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10486 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻«رضایت‌نامه» به روایتِ #محمد_رودگر | از کتاب #دیلمزاد (سی‌امین صفحه از #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب) ▪️«او همچنان بر این عقیده بود که یک فرزند شهید را باید از همه گونه خطر احتمالی، دور نگه داشت: - تا رضایت‌نامه نیاری، از جبهه خبری نیست! چند روز بعد، خبر آورد که باید به یک اردوگاه آموزشی در کردستان اعزام شویم. دادِ همه بلند شد که مگر ما آموزش ندیده‌ایم و... . حاجی توضیح داد که این آموزش، حسابش از قبلی‌ها جداست؛ مخصوص نفوذی‌ها و خط‌شکن‌ها و تکاورهاست. روز اعزام را هم مشخص کرد. رفتم خانه و افتادم به دست و پای مادرم. هرچه عز و جز کردم، به خرجش نرفت...» 🔗 متن کامل این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11042 #ادبیات_جنگ_و_دفاع_مقدس ☑️ @ShahrestanAdab
🔻موج بیست‌وچندساله (پرونده #ادبیات_جنگ_و_دفاع_مقدس سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #پرچم_صلح سروده #شهریار_شفیعی به‌روز می‌کنیم:) ▪️سیم خاطره‌ها که اتصالی پیدا کند فرش هم می‌تواند صندلی برقی باشد شوکی که توی سرت می‌افتد می‌آید می‌آید می‌رسد به انگشتت همان که روزی ماشه را اشاره می‌کرد تو هنوز هم سربازی سرباز گردان ۵۰۷ سوسنگرد که بعد از نیمه‌شب میان نیزارها روی جعبۀ مهمات برای شناسایی ایستاده‌ای رادیو را که باز می‌کنم این موج بیست‌وچندساله رهایت نمی‌کند این جا صدای جمهوری اسلامی ایران می‌گوید: هذيان‌ها هر روز مغز مردی را می‌خورند می‌گوید: صدای جغد تنها عامل ترس مردان میان‌سال است می‌گوید: بی‌کلاه‌های دیروز سرشان بی‌کلاه نمانده است می‌گوید: جعبه‌ها پر از غنیمت شده نیزارها بزرگراه برگرد پدر تو شناسایی شدی! 🔗 می‌توانید این کتاب را از فروشگاه اینترنتی ادب‌بوک تهیه نمایید: adabbook.com/پرچم-صلح ☑️ @ShahrestanAdab
🔻پربازدیدترین‌های تابستان ۱۳۹۸ سایت شهرستان ادب ▪️با پایان دومین فصل از سال ۱۳۹۸ و در تازه‌ترین مطلب پروندۀ ، کارنامۀ این فصل را مرور می‌کنیم و پربیننده‌ترین‌های تابستان ۱۳۹۸ سایت شهرستان ادب را با شما مخاطبان عزیز در میان می‌گذاریم. پربازدیدترین مطالب سایت شهرستان ادب در تیر، مرداد و شهریور ۱۳۹۸ در سه حوزۀ «خبرها»، «یادداشت‌ها» و «شعرها» و به ترتیب میزان بازدید هر بخش به شرح زیر است: 🔹پربازدیدترین خبرها و گزارش‌ها : 🔸 در هشتمین بررسی خواهد شد shahrestanadab.com/Content/ID/10736 🔸 نتایج نظرسنجی ۵ کتاب برتر ایران در این چهل سال shahrestanadab.com/Content/ID/10756 🔸 نماهنگ منتشر شد shahrestanadab.com/Content/ID/10776 🔸 رمانی از شهرستان ادب، نامزد جایزه قلم زرین شد shahrestanadab.com/Content/ID/10713 🔸 کارگاه آموزش با تدریس shahrestanadab.com/Content/ID/10880 🔸 مشروح جلسۀ نقد اثر در shahrestanadab.com/Content/ID/10719 🔸 چرا چهاردهم تیرماه «روز قلم» نامگذاری شده است؟ shahrestanadab.com/Content/ID/10731 🔸 برگۀ مأموریت | معرفی رمان اثر shahrestanadab.com/Content/ID/10796 🔸 گزارش تصویری دهمین نشست عصر اثر: نقد و بررسی رمان shahrestanadab.com/Content/ID/10840 🔸 رمانی از انتشارات شهرستان ادب نامزد جایزه قلم زرین شد shahrestanadab.com/Content/ID/10706 🔹 پربازدیدترین یادداشت‌ها و مقالات: 🔸 از کفر من تا دین تو | یادداشت بر shahrestanadab.com/Content/ID/10671 🔸 سیمای علیه‌السلام در آیینه شعر کهن فارسی و عرب | یادداشتی از shahrestanadab.com/Content/ID/10768 🔸 نگاهی به مهم‌ترین کتاب‌های | یادداشتی از shahrestanadab.com/Content/ID/10716 🔸 معرفی کتاب‌های کودک و نوجوان با موضوع حجاب | یادداشتی از سیده‌زهرا محمدی shahrestanadab.com/Content/ID/10767 🔸 چرا پیرمرد و دریای همینگوی نوبل گرفت؟ | یادداشتی از shahrestanadab.com/Content/ID/10802 🔸 شاعرِ اکنون | یادداشتی بر کتاب shahrestanadab.com/Content/ID/10775 🔸 تجربۀ کارگاه داستانِ‌ مجید قیصری shahrestanadab.com/Content/ID/10801 🔸 دخترانِ‌ قهرمان | یادداشتی از به مناسبت روز دختر shahrestanadab.com/Content/ID/10720 🔸 سیری بر ماندگارترین ترانه‌های | یادداشتی از shahrestanadab.com/Content/ID/10539 🔸 در دهۀ کرامت برای فرزندانمان چه کتاب‌های بخوانیم؟ | یادداشتی از shahrestanadab.com/Content/ID/10709 🔹پربازدیدترین شعرها و داستان‌ها : 🔸 عاشقانه‌ای برای همسرم | اشعار عاشقانه شاعران معاصر برای همسرانشان shahrestanadab.com/Content/ID/10741 🔸 آخرین ایستگاه | شعری از shahrestanadab.com/Content/ID/10766 🔸 آفتاب عشق | شعری از shahrestanadab.com/Content/ID/10773 🔸 | شعرخوانی زنده‌یاد shahrestanadab.com/Content/ID/10748 🔸 بی‌خضر در خرابات | داستان کوتاهی از shahrestanadab.com/Content/ID/10737 🔸 نی‌نامه | شعر عاشورایی معروف زنده‌یاد shahrestanadab.com/Content/ID/10985 🔸 شه‌کربلا | غزلی عاشورایی از زنده‌یاد shahrestanadab.com/Content/ID/10849 🔸 سهم آینه‌ها | شعری از در حال‌وهوای مشهدالرضا shahrestanadab.com/Content/ID/10825 🔸 کودک یتیم | پنج شعر سپید از زنده‌یاد مرتضی حنیفی shahrestanadab.com/Content/ID/10747 🔸 «یادگاری‌ها» | شعرخوانی و ماجرای شعر امام رضایی shahrestanadab.com/Content/ID/10771 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻https://www.instagram.com/p/B26NTqvhub-/?igshid=zja22wuut6ye ▪️تصاویری از #انجمن_شعر_شهرستان_ادب، چهارشنبه‌های به یاد ماندنی با حضور #علی_محمد_مودب، #میلاد_عرفانپور،‌ #محمدحسین_نعمتی و... چهارشنبه سوم مهرماه ۱۳۹۸ ☑️ @ShahrestanAdab
🔻مادر غمت مباد (پرونده سایت شهرستان ادب را با شعری از به‌روز می‌کنیم) ▪️مادر، سلام خانه‌ات آبادان گفتم که خانه‌ات؟ در نامه‌ی تو خواندم و دانستم بیداد زخم ظالم موشک سقف گلین خانه‌ی ما را به خاک ریخت مادر غمت مباد که پاهای ما به پاست دست تو، دست من دست هزار من می‌سازد و دوباره می‌آغازد هر آنچه را که تیر فتنه می‌اندازد گفتی: «آن شب که موشک آمد و ویران کرد» «مریم به خواب بود» «فردا فقط عروسک خونینش» «بر جای مانده بود» «یک هفته بعد نیز یک پیرمرد دست به خون نشسته‌ی مریم را از قلب سبز باغچه‌ی سرخ خانه‌اش در لا به لای گریه‌ی گل‌ها جست» «مظلوم کوچکم اینگونه در شقاوت ظلمی بزرگ سوخت» مادر غمت مباد که تاریخ جنگ ما با خون پاک و روشن مریم نوشته خواهد شد با دل، نگاه کن تاریخِ پُر تلالو مظلومان سرشار از شکفتن مریم‌هاست این نامه را از جبهه‌ی جنوب از سرزمین زخمی خوزستان با خون پاک و روشن مریم با خون پر تلاطم کارون با خون کرخه می‌نویسم و می‌گویم: مادر غمت مباد اینجا حضور روشن ایثار جاری‌تر از تلاطم کارون است مادر، اینجا ستاره‌ها همه روشن اینجا ستاره‌ها همه نزدیک در یک شب حماسه و حمله بر بام خاکریز گرمای یک ستاره‌ی قرمز را من با دو دست خویش چشیدم دیروز در هُرم آفتاب و آتش جبهه یک زن به سن و سال تو را دیدم گفتم: سلام مادر چرخی زد و به شوق نگاهم کرد در التهاب گونه‌ی او قد کشید اشک گفتا: «شهید شد» «با کرخه نور تا دل دریا رفت» «مثل صدای اوست، صدایت» «او پاره‌ای ز پیکر من بود» «نه من پاره‌ای ز پیکر او بودم» مادر این نامه یک اشارت کوتاه از سرزمین نور و نخل و پرنده است از سرزمین زخمی خوزستان از سرزمین راز شهادت از سرزمین فرصت پرواز اینجا، فرصت برای نوشتن زیاد نیست خشم تفنگ منتظر پنجه‌ی من است مادر چشم انتظار باش خداحافظ ☑️ @ShahrestanAdab
🔻در اخبار نبشته‌است... | شماره بیست و هشتم (گزیده اخبار مهم هفته با موضوع کتاب و ادبیات در ایران و جهان به روایت شهرستان ادب) ▪️این هفته در بیست و هشتمین مطلب ، خبرهایی داریم از درگذشت دو نویسنده برجسته کشورمان، موج حمایت از نویسنده پاکستانی ضداسراییلی، کتاب شعر یک هنرمند علیه ترامپ، اعتراض نویسنده گونه وحشت به ناشران ایرانی و انتشار کتابی تازه از سیدحسن حسینی درباره بیدل. از شما دعوت می‌کنیم گزیده اخبار مهم هفته با موضوع کتاب و ادبیات -در ایران و جهان- را به روایت شهرستان ادب بخوانید. مطالب این هفته، از نوشته‌های هفته گذشته خبرگزاری مهر، فارس، ایسنا، گاردین، اکتوالیته، پابلیشرز ویکلی و با همکاری گردآوری شده است. 🔗 این اخبار را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11046 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻از چمنزارهای سبلان تا خیابان‌های تهران | مروری بر مهمترین آثار (در زادروز این نویسنده معاصر به قلم ) ▪️«وجه نویسندگی شخصیت امیرحسین فردی همیشه تحت‌الشعاع وجه مدیریتی‌ –چه در کیهان بچه‌ها و چه در حوزه هنری- و وجه اخلاقی‌اش در همه مناسبات اجتماعی‌اش قرار گرفت. شاید به همین دلیل آثارش هیچ‌گاه مورد نقد جدی قرار نگرفت و تا نقد جدی -چه مثبت و چه منفی- در مورد اثری وجود نداشته باشد کمتر دیده می‌شود. نگاه او به سبک زندگی روستایی در آثارش و توصیف جزئیات در آن‌ها، برجسته است به نحوی که تمامی خوانندگانش به این نقطه قوت او اشاره کرده‌اند. او آن‌گونه صحنه‌های داستان‌هایش را توصیف کرده است که می‌توان صدای چشمه را شنید و بوی عید در چمن‌زارهای سبلان و خانه‌های روستایی را حس کرد...» 🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11048 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻آب (در آخرین روز از هفتۀ دفاع مقدس، پروندۀ #ادبیات_جنگ_و_دفاع_مقدس و پرونده‌پرترۀ #مجید_قیصری در سایت شهرستان ادب را با داستان «آب» از این نویسندۀ خوب کشورمان به‌روز می‌کنیم. گفتنی است این داستان از مجموعۀ #نگهبان_تاریکی انتخاب شده است) ▪️«خودش خواسته بود برود آن‌طرف، به کسی نگفته بود. اگر گفته بود، شاید جلوش را می‌گرفتیم. برود آن‌طرف که چه بشود؟ نباید آن تیر شلیک می‌شد که شد. کسی آن‌جا حق شلیک نداشت؛ همه می‌دانستند. جایی ننوشته بودیم. درست است، جنگ بود، ولی حرف زده بودیم. حرف که نه، قول داده بودیم به هم. دست‌خط و نوشته و امضا و این‌ها نبود که بشود به کسی نشان داد. با رفتارمان قول داده بودیم. نگفته، هم آن‌ها هم ما، یک منظور داشتیم، آب، چشمه‌ای که با چشم می‌دیدیمش، هم ما هم آن‌ها. حجت از این بهتر! تا چشم کار می‌کرد کوه بود و خاک و باد. ما می‌رفتیم آب می‌آوردیم، آن‌ها می‌آمدند آب می‌بردند. مال کسی نبود. تقریباً مرز بود. نمی‌شد گفت در خاک ماست یا در خاک آن‌ها...» 🔗 متن کامل این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11049 ☑️ @ShahrestanAdab