eitaa logo
شهرستان ادب
1.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
298 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻کتاب‌های و از در بیست‌ و هفتمین نشست نقد و بررسی می‌شوند (روز شنبه ۲۹ تیرماه با حضور ، ، ) 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10798 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻نگاه (ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #به_رنگ_درنگ سروده #محمد_مرادی به‌روز می‌کنیم. گفتنی‌ست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است) ▪️یک بغل شعر و کمی خاطره این‌جاست، ببین روز و شب دلهره در دلهره این‌جاست، ببین به زمین خیره شو ای دل، به زمان چشم بدوز زل بزن، منظره در منظره این‌جاست، ببین سعی کن باز به دیوار مبدّل نشوی صد نفس باغ پس پنجره این‌جاست، ببین سربه سر راز جهان خنده‌ی مستانه‌ی اوست صد دهان قهقهه‌ی یک‌‌سره این‌جاست، ببین لشکر اوست که بر دشت زمان صف زده است شک نکن، میمنه در میسره آن‌جاست...ببین! ☑️ @ShahrestanAdab
🔻برگۀ مأموریت | معرفی رمان #وریا اثر #سیده_زهرا_محمدی (یادداشتی از #سعید_داودی در پروندۀ اختصاصی #ادبیات_کودک_و_نوجوان) ▪️«...ویژگی یک‌کتاب خوب برای نوجوانان چیست؟ احتمالاً مهم‌ترین ویژگی یک‌رمان نوجوان، این است که باید خط‌دهی داشته باشد. باید به نوجوان یاد بدهد که جامعه‌اش را بهتر ببیند، بهتر بیاندیشد و بهتر تصمیم بگیرد. در یک‌کلمه باید آگاهی‌بخش باشد. راوی کتاب وریا، دخترکی است جستجوگر. او که با مسأله‌ای به‌نام حجاب روبه‌رو شده، حالا می‌خواهد آن را در بوتۀ آزمایش بگذارد. می‌خواهد دربارۀ آن تصمیم بگیرد و آن را قضاوت کند. همۀ ما وقتی با مسألۀ جدیدی برخورد می‌کنیم، دست به پیش‌داوری می‌زنیم و آن را همان‌طوری تفسیر می‌کنیم که دل‌مان می‌خواهد، امّا مهم‌ترین شرط قضاوت، دوری از پیش‌داوری است. (موضوعی که به‌نظر می‌رسد ما بزرگ‌سال‌ها هم در آن ضعف داریم). پس از آن نوبت به جمع‌آوری اطلاعات و درنهایت قضاوت می‌رسد. راهی که دخترک رمان وریا می‌رود، همین راه است...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10796 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻آمیختگی شعر و موسیقی در ایران، از هزاره‌های دور تا سقوط سلسلۀ ساسانی (یادداشتی از در پروندۀ تخصصی ) ▪️«تاریخِ آمیختگی شعر و موسیقی را می‌توان تا هزاره‌هایی خیلی دور ادامه داد. مثلاً می‌توان دید در هزارۀ سوم پیش از میلاد، خنیاگرانی هر صبح و شام به افتخار پادشاهی عیلامی به سرود ایستاده‌اند. یا چند صد سال بعد هرودوت را می‌توان دید که در کرانۀ رود نیل به شنیدن ترانه‌ای آشنا نشسته‌است. و این همه به آن معناست که تا سپیده‌دمان تاریخ می‌شود در پی ردِّ پایی از آمیختگی این دو هنرِ متعالی رفت بی‌آنکه از یافتن ردِّ پایی قدیمی‌تر ناامید شد. می‌توان حدس زد شعرِ آمیخته با موسیقی یا شعر ملحون، در ابتدا بیشتر عبادی بوده؛ خواه بت‌پرستانه، خواه یکتاپرستانه و احتمالاً مناسک نمایشی که قبل از به قدرت رسیدن آریایی‌ها، در خاورمیانه مرسوم بوده با موسیقی همراهی داشته‌است. به عنوان مثال می‌شود از مراسمی نمایشی یاد کرد که در سوگ دوموزی می‌گرفتند و بعدها به هیبت سوگ سیاوش بازآفرینی می‌شود...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10542 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻نورِ تو (ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از به‌روز می‌کنیم) ▪️برای از تو سرودن، زبان ما بسته‌ست که در برابر تو، شعر، دست و پا بسته‌ست به هر دری که زدم رو به تو گشوده نشد دلم شکسته، فقط چشم بر دعا بسته‌ست چگونه نور تو را پشت ابر باید دید؟ که اشک، راه تماشای چشم را بسته‌ست برای یاس حیاط از تو گفتم و گل داد چه قدر غنچه به تو عاشقانه وابسته‌ست «دلم قرار نمی‌گیرد از فغان بی تو» که راه چاره‌ی ما بی‌قرارها بسته‌ست تو آسمان و زمینی، تو نور و باران، تو… چه‌قدر از تو نشان هست و چشم ما بسته‌ست ☑️ @ShahrestanAdab
🔻تجربۀ کارگاه داستانِ‌ مجید قیصری | به قلم ، ، و (پرونده‌پرترۀ ) ▪️«...در جلسه‌های استاد قیصری آن‌قدر چیز یاد می‌گیرم که گاهی‌اوقات احساس افتقار مقدسی بر من چیره می‌شود؛ انگار که لباس‌های کهنۀ مرا گرفته باشند و لباس‌هایی نو به من هدیه کنند. روند جلسه‌ها هم برای من این‌طور بوده که هربار حجم زیادی از اطلاعات مفید و متنوع از داستان گرفته تا مکاتب ادبی، هم‌چنین پژوهش‌های ادبی و حتی فیلم‌هایی را که جنبه‌های ادبی خیلی قوی دارند، به‌وسیلۀ راهنمایی استاد قیصری شناختم. روش ایشان در نقد داستان‌های اعضا و حتی نقد داستان‌هایی که در دورۀ صدسال داستان‌نویسی ایران و جهان داشتیم، همیشه برایم آموزنده بود. به‌عبارت‌دیگر چون ایشان نویسندۀ برجسته‌ای هم هستند، معمولاً دست نویسنده (اعضای جلسه) را خالی نمی‌گذارند و علاوه‌بر بیان چالش‌های داستان مورد نقد، پیشنهادهایی ارائه می‌دهند که خیلی از آن‌ها را یادداشت کرده‌ام و هنوز هم نگه‌شان داشته‌ام؛ پیشنهادهایی که موقعیت یک‌داستان به‌ظاهر ساده را به یک‌موقعیت جذاب و خواندنی تبدیل می‌کند...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10801 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻 چرا پیرمرد و دریای همینگوی نوبل گرفت؟ (فردا زادروز است. نویسنده‌ای که اثر مشهور او در سال ۱۹۵۴ جایزۀ نوبل را از آن خود کرد. در یادداشتی سعی کرده است به این پرسش پاسخ دهد که «چرا پیرمرد و دریای همینگوی نوبل گرفت؟») ▪️«...پیرمرد و دریای همینگوی با معرفی شخصیت سانتیاگو شروع می‌شود. در همان چند صفحۀ اول ما متوجه می‌شویم که او پیرمردی لاغر و خشکیده است و لکه‌های قهوه‌ای رنگی روی پوست صورتش به چشم می‌خورد. سانتیاگو ماهیگیر بدشانسی است که ۸۴ روز به دریا می‌رود و دست‌خالی از دریا برمی‌گردد. اما شخصیت‌پردازی این کتاب یک تفاوت بزرگ با دیگر آثار کلاسیک قبل از خود دارد؛ اگرچه همینگوی به سبک آثار گذشته در همان ابتدای داستان به معرفی سانتیاگو می‌پردازد، امّا... سانتیاگوی واقعی را ما از دل گفت‌وگوهای درونی و کنش‌‌ و واکنش‌هایش در موقعیت‌های گوناگون زندگی‌اش می‌شناسیم. به همین خاطر است که وقتی رمان پیرمرد و دریا می‌خوانیم، تصور می‌کنیم که با یک ماهی واقعی، یک پیرمرد واقعی و یک دریای واقعی سروکار داریم...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10802 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻لحن دریا (ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #مرا_صدا_کردی؟ سروده #لیلا_حسین_نیا به‌روز می‌کنیم. گفتنی‌ست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است) ▪️بشکن سکوت را و به غوغا بخوان مرا بیزارم از گذشته، به فردا بخوان مرا من بیت‌بیت یک غزلم، ساده‌ام مگیر با آن صدای زنده‌ی گیرا بخوان مرا تنهایی و ادامه‌ی کابوس تا کجا! یک شب به میهمانی رویا بخوان مرا تا مثل رود راه گشایم به سوی تو با لحن بی‌کرانه‌ی دریا بخوان مرا بگذار از گذشته نگوییم و بگذریم تنها تو را بخوانم و تنها بخوان مرا ☑️ @ShahrestanAdab
🔻لالایی‌؛ نجوای خیال‌انگیز مادرانه نگاهی به فرم و ساختار لالایی‌های اقوام مختلف (یادداشتی از #الهام_فرجی در پروندۀ تخصصی #ترانه_خوانی) ▪️«لالایی‌ها یکی از قدیمی‌ترین انواع ترانه‌ها هستند که به‌عنوان بخشی از ادبیات شفاهی در کنار ضرب‌المثل‌ها، افسانه‌ها و آوازهای محلی سینه‌به‌سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل شده‌اند. لالایی‌ در هرمنطقۀ جغرافیایی متناسب با ویژگی‌های آن اقلیم و باتوجه به گویش، زبان و سبک زندگی خاص آن منطقه سروده می‌شود و به‌همین‌دلیل تفاوت‌هایی میان لالایی‌های هرمنطقه وجود دارد، اما به طورکلی محتوای هر لالایی مجموعه‌ای از آرزوها، گلایه‌ها، امیدها و نیایش‌هایی ا‌ست که با زبانی بی‌تکلف و صمیمی بیان می‌شود. اگرچه لالایی را وسیله‌ای برای تعامل میان مادر و فرزند می‌دانیم، اما مفاهیمی که در قالب لالایی سروده شده است معمولاً برای مخاطب کودک قابل درک نیست و آن‌چه بیشترین میزان تأثیرگذاری را بر کودک دارد، نغمۀ جادویی و خیال‌انگیز مادر است که با تکان‌های موزون گاهواره همراه شده و سبب ایجاد احساس امنیت و آرامش کودک می‌شود...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10494 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻داستانی از تاریخ (معرفی رمان اثر به قلم ) ▪️«...همه‌اش تاریخ است. همهی آنچه در کتابهای درسی مان خواندهایم چیزی نبودند جز واقعیات تاریخی از زندگی مردی که همیشه، یا یک جوان پاک و راستگو بود یا یک مرد مهربان و رئوف که به سبب رحمت بینظیرش دوست داشتنی بود. همیشه یاد گرفتهایم که پیامبرمان را دوست داشته باشیم، چون برگزیدهی خدا بود. در داستانهایی که تا به حال خواندهایم، محمد یک جوان امّی بود که ناگهان در چهل سالگی مبعوث شد و شد پیامبر رحمت. سه کاهن، داستانی است از تاریخ، از حقیقتی که میدانیم...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/3697 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻زیبای دور از دسترس (غزلی می‌خوانیم از کتاب سرودۀ خانم که توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده است. گفتنی است این کتاب سال گذشته موفق شد را از آن خود کند) ▪️ ای موج! موجِ سرکشِ جاهل! چه می‌خواهی؟ از سنگ پیر و ساکت ساحل چه می‌خواهی؟ در قایقی وارونه پارو می‌زنی انگار از این تقلاهای بی‌حاصل چه می‌خواهی؟ هر روز پس می‌آوری نعش غریقی را ای جانی بالفطره! ای قاتل! چه می‌خواهی؟ گفتی تمام قصه‌ها زیر سر ماه است زیبای دور از دسترس! از دل چه می‌خواهی؟ از من، منِ بی‌آبروی نیمه‌دیوانه ای ماه، ماه عاقل کامل، چه می‌خواهی!؟ ☑️ @ShahrestanAdab
🔻سنگریزه‌های پرمحتوا | معرفی کتاب اثر (یادداشتی از در پروندۀ اختصاصی ) ▪️«...سنگریزه‌های این داستان خیلی چیزها ندارند، حتی اسم هم ندارند. این اسم نداشتن‌شان مهم‌ترین ویژگی آن‌هاست. به همین دلیل نویسنده نام کتاب را "سنگریزه‌های بدون اسم" می‌گذارد و بعد در قسمتی از داستان، وقتی تکه‌چوب شناوری روی آب می‌گوید اسمش فرشاد است، سنگریزه‌ها تازه با این موضوع روبه‌رو می‌شوند که اصلاً اسم یعنی چه. شخصیت‌های این داستان، سنگ و چوب و پدیده‌های ساده‌ای مانند این‌ها هستند، اما سیدعلی‌اکبر در طول همین داستان کوتاه آن‌قدر خوب از پس شخصیت‌پردازی این پدیده‌ها برآمده است که به‌یقین می‌توان گفت خواننده تا مدت‌ها آن‌ها را فراموش نخواهد کرد. تکه‌چوب شناور روی آب لحن و تکیه‌کلام‌های خاص خودش را دارد، سنگریزه‌ها هم همین‌طور...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10118 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻شانزدهمین جلسه از سلسله نشست‌های ماهانه #ماه_شعر #آفتابگردان_ها، فردا دو‌شنبه ۳۱ تیر‌ماه در شهرستان ادب برگزار می‌شود 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10806 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻سیری بر ماندگارترین ترانه‌های (یادداشتی از در پروندۀ تخصصی ) ▪️«امیرهوشنگ ابتهاج، متخلص به ه.ا. سایه، از شاعرانی است که ترانه‌ها و غزل‌هایش سال‌ها در ذهن و بر زبان مردم ایران جاری بوده است. شاعر و تصنیف‌سرایی که خوانندگان نامدار بسیاری از آثارش را برای مردم جاودانه‌تر کرده‌اند. شعرهای مردمی و تأثیرگذار او در زمان خودش از پر طرفدارترین و اثرگذارترین اشعار بوده است. سرودۀ "تو ای پری کجایی، که رخ نمی‌نمایی" یا "ارغوان" از آثار شاخص اوست که سال‌ها آوای محبوب مردم در خلوت و شب نشینی‌ها بوده است. اقبال مردم و نیاز آن‌ها به شنیدن عاشقانه‌ها و تصنیف‌ها در قالبی آهنگین و با صدایی خوش، خوانندگان را بر آن داشته تا به برگزیدن بهترین و اثرگذارترین اشعار روی آورند. هوشنگ ابتهاج شاعر شعرهای دلکش بسیاری است که لطافت و احساسات عمیقشان، آن‌ها را مناسب آوازخوانی و آهنگسازی کرده است...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10539 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻شمیم (فردا در شانزدهمین جلسه‌ی #ماه_شعر #آفتابگردان_ها مجموعه شعر #دچار سروده‌ی #سیدعلی_رکن_الدین با حضور #محسن_رضوانی و #میلاد_عرفانپور نقد و بررسی می‌شود. به همین مناسبت در تازه‌ترین مطلب ستون شعر شهرستان ادب شما را به خواندن غزلی از این کتاب دعوت می‌کنیم) ▪️شمیم مانده از آغوش روی پیرهنی تو تو را چگونه بخواهم ورای خواستنی تو تو را چگونه بخواهم که حد و مرز نداری که باد فصل بهاری نسیم بی‌وطنی تو کجا به ماه رسید آن پلنگ از سر صخره نمی‌رسم به تو آری، که آرزوی منی تو گذشت عمر ندارد اثر به عشق یقین کن گذشت عمرم و مشغول تازه‌تر شدنی تو سلام پیرهن یار من، شفای تو مرگ است سپید بختی قبرم، کنایه‌ی کفنی تو ☑️ @ShahrestanAdab
🔻نگاهی به مجموعه‌داستان سه‌دختر گل‌فروش (یادداشتی از در پرونده‌پرترۀ ) ▪️«...زبان منحصر به فرد، یکی از خصوصیات ویژۀ این اثر است. در عین حال که داستان، با یک خط روایی ساده و ملایم پیش میرود، نویسنده گاه به گاه در میانۀ داستان با تردستی ویژۀ خود، چنان که به فضا و لحن آسیب نزند، توصیفات بکر و خلاقانه را وارد میکند و مخاطب را به تامل وامی دارد. جملات منقطع که گاه با برهم ریختگی دستوری عرضه میشوند، حاوی نوآوری هایی هستند که به مخاطب اجازۀ چشم پوشی نمیدهند و با زبانی استوار و قاطع، وی را در میان میگیرند. این زبان منحصر به فرد که بیشتر در توصیفات خود را نشان میدهد، یکی از آن نقاط قوتی است که در آغاز هر داستان، خواننده را به دنبال خود میکشاند و او را مشتاق دانستن ادامۀ ماجرا میکند...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/4121 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻https://www.instagram.com/p/B0NpiTyB_K6/ ▪️تصاویری از کارگاه #یکشنبه_های_داستان موسسه شهرستان ادب، با حضور استاد #مجید_قیصری یکشنبه سی‌ام تیرماه (پنجمین جلسه #ایران_سرزمین_اسطوره) ☑️ @ShahrestanAdab
🔻 فقیری،‌ نقطۀ عطف ادبیات اقلیمی ایران (یادداشت بر مجموعه‌داستان نوشتۀ ) ▪️ «... آنچه مهم است اینکه فقیری در دورۀ ادبیات متعهد زیسته است. ادبیات دهه‌های سی و چهل و پنجاه که ستاره‌های درخشانش در آسمان ادبیات ایران تکرارناشدنی هستند. پس پربیراه نیست اگر کتاب فاطو و پری دریایی را یک سفرۀ رنگین و وسوسه‌انگیز از آن دوران بدانیم. سفره‌ای که مخاطبش را دعوت می‌کند تا غذای مورد علاقۀ طبعش را از آن برچیند! خوانندۀ فاطو و پری دریایی می‌تواند سراغ قصه‌های متعدّد روستایی این کتاب برود و همراه راوی، روستا را با تمام بومش، زبانش، معماری و لباس و غذای محلی‌اش و ساختار اجتماعی‌اش مزه کند...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10808 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻هم‌رزم (شعری می‌خوانیم از شاعر جوان، #سیدحسن_مبارز که به شهدای مدافع حرم و شهدای عزیز #فاطمیون تقدیم شده است) ▪️تویی نسیمِ خوشِ راهی بهار شده منم همیشۀ دور از تو بی‌قرار شده منم پریدنِ اقبال یک شکوفۀ تلخ تویی رسیدنِ یک سیب آبدار شده تو را چگونه بخوانم تو را خودِ تو بگو شهیدِ زندۀ تقدیمِ روزگار شده بس است این همه پنهان شدن بس است ببین حقیقتِ تو برای من آشکار شده من و تو آخر این قصه می‌رسیم به هم دو چشم خیره به هم یا به هم دچار شده دو سینه‌سرخ مسافر دو لحظه یا دو نفر یکی به خانه رسیده یکی شکار شده قسم به آب به آن لحظه‌های رفتن تو قسم به خاک به این قطعۀ مزار شده منم حکایت ِاندوه ناتمام خودم تویی مراسم جشنی که برگزار شده ☑️ @ShahrestanAdab
🔻مشروح و گزارش تصویری نشست نقد و بررسی #خبرهای_خوب و #دعوتنامه در نشست #یک_ماه_یک_کتاب (اثر #مریم_کرباسی باحضور #علی‌_داودی، #انسیه_موسویان و #فريبا_يوسفى 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10811 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻آسیمه‌سر (ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب تازه منتشر شدۀ #از_تو_چه_پنهان سروده #ناصر_حامدی به‌روز می‌کنیم. گفتنی‌ست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است) ▪️من پیر شدم، دیر رسیدی، خبری نیست مانند من آسیمه‌سر و دربه‌دری نیست بسیار برای تو نوشتم غم خود را بسیار مرا نامه، ولی نامه‌بری نیست یک عمر قفس بست مسیر نفسم را حالا که دری هست مرا بال‌وپری نیست حالا که مقدّر شده آرام بگیرم سیلاب مرا برده و از من اثری نیست بگذار که درها همگی بسته بمانند وقتی که نگاهی نگران پشتِ‌دری نیست بگذار تبر بر کمرِ شاخه بکوبد وقتی که بهار آمد و او را ثمری نیست تلخ است مرا بودن و تلخ است مرا عمر در شهر به‌جز مرگ متاع دگری نیست ☑️ @ShahrestanAdab
🔻نمونۀ موفق شعر سپید اعتراض (یادداشتی از بر مجموعه‌شعر سپید سرودۀ ) ▪️«...شاعر از هزار دریچۀ تازه به هزار سوژه خیره می شود و برای ما شروع به توصیف می‌کند؛ به‌نوعی همان حرف‌های گفته‌شده را از یک دریچۀ تازه می‌بیند و نشان می‌دهد. آنچه این مجموعه را متمایز می‌کند، اصرار شاعر بر کشف نکته‌ای جدید از تمامی احساسات مشابهی است که تابه‌حال از جنگ در گوش‌هایمان خوانده‌اند. صلح تابلویی بی‌‌نظیر بود اگر جنگ نقاشی‌اش نمی‌کرد (ص24) بعضی‌ها در حساب‌هاشان خون پس انداز کرده‌اند (ص58) اسماعیل‌پور در این کتاب سعی کرده است به مقولۀ جنگ و تحریم، فراتر از سوژه‌ای درون‌مرزی نگاه ‌کند. دنیای میان ظالم و مظلوم در تمامی جهان؛ شاید همین نگاه او باشد که سطح کتاب را بالاتر می‌برد. المان‌های شهری، تصویرهای مشخص و نام‌های تاریخی که هر یک می‌توانند برای شعر محدودیت و چهارچوب ایجاد کنند، از شعرها حذف شده‌اند و هر شعر می‌تواند مصداق تمام مابه‌ازاهای تاریخی و جغرافیایی‌اش باشد...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10815 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻پرواز مرغ مقلد | معرفی کتاب اثر (یادداشتی از در پروندۀ اختصاصی ) ▪️«بیایید تصور کنیم در این دنیای پر از هیاهو و ارتباطات، آدم‌هایی وجود دارند که در دنیای خودشان زندگی می‌کنند. کیتلین یازده ساله یکی از این آدم‌ها است. نه اینکه نخواهد، بلکه بیماری ژنتیکی او، این "زندان با خود بودن" را برایش به ارمغان آورده است. کیتلین، آسپرگر دارد که یکی از طیف‌های بیماری اوتیسم یا درخودماندگی است. شاید اگر طیف اوتیسم را مانند یک رنگین‌کمان فرض کنیم، کیتلین زرد کم‌رنگ است و کلی با پررنگ‌ها فاصله دارد. مرغ مقلد کتابی است که از زبان کیتلین بیان می‌شود. او از دنیای درون خود حرف می‌زند، دنیایی که هیچ کس جز خودش در آن نمی‌تواند داخل شود. دنیایی که حالا با یک بحران عاطفی روبرو شده است؛ دِوُن برادر بزرگتر کیتلین به تازگی در تیراندازی مدرسه‌ای در ویرجینیا (ایالتی در آمریکا) کشته شده است. برادری که برای کیتلین حکم یک قهرمان را دارد...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10115 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻نقطۀ آغاز (#میراحمد_سیدفخری_نژاد معروف به #شیون_فومنی، شاعر معاصر گیلانی است که اشعار زیبایی به زبان گیلکی و فارسی از وی باقی مانده است. ستون شعر سایت شهرستان ادب را با یکی از غزل‌های زیبای او به‌روز می‌کنیم) ▪️کهکشان‌سیرم و دارم سرِ پرواز دگر تا به خطی رسم از نقطۀ آغاز دگر کاهی از کوه نیاید که به جولانگهِ باد شده‌ام ریگ روان را علم‌افراز دگر شد گلوگیرِ قفس نغمه‌ام ای مرغ هوا به هوایی که شوم طعمۀ شهباز دگر به تماشای خود از آینه روگردانم درنگر همّتم از چشم نظرباز دگر جز من ای عشقِ بلندآمده‌درگاه، هنوز خاکبوس قدمت نیست سرانداز دگر خالی‌ام همچو نی از ناله، دم گرم تو کو؟ تا به لب آیدم از پردۀ دل راز دگر جز به جبران زمینگیری خود چرخ نگشت آسمان دگری خواهم و پرواز دگر گر موافق خورَدَم زخمه به ساز ملکوت هم به شور آورمت باز به شهناز دگر نتراشیده سر آن‌گونه قلندر شده‌ام که به گیلانکده‌ام خواجۀ شیراز دگر «شیون» این مایه که دم می‌زنی از قول غزل به ردیفت نرسد قافیه‌پرداز دگر ☑️ @ShahrestanAdab
🔻ترانه «ملاممد جان» چگونه ساخته شد؟ (یادداشتی از #موسی_عصمتی در پروندۀ تخصصی #ترانه_خوانی) ▪️«نوروز از راه رسیده بود. طبق رسوم آن دوران همۀ امراء، عالمان و شاعران برای عرض تبریک سال نو در پیشگاه سلطان حسین بایقرا در کاخ هرات، گرد آمده بودند. در آغاز این مراسم، نورالدین عبدالرحمان جامی، چکامۀ بلند خود را به سلطان تقدیم کرد. سپس وزیر دانشمند، امیرعلی شیرنوایی، خبر داد که جمعی از فارغان مدرسۀ گوهرشاد منتظرند تا سلطان آنان را به حضور بطلبد. در بین دانش‌جویان، جوانی رعنا با محاسنی بلند، نظر سلطان را به خود جلب نمود. سلطان پرسید: "جوان! نامت چیست؟" جوان گفت: "محمدجان". آن‌گاه سلطان با لحنی محبت‌آمیز گفت: "تو را باید ملامحمدجان صدا زد. حالا تو برای خودت ملایی شده‌ای". در همین دیدار کوتاه بود که به اطلاع سلطان رساندند که در قریۀ خیران بلخ، مزار حضرت علی علیه‌السلام کشف شده است و سلطان به‌همین مناسبت دستور داد تا نام این قریه به "مزارشریف" بدل شود و هم‌چنین مقرر شد‌...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10488 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻مشروح و گزارش تصویری هشتمین #میز_نقد، #تحریر_دیوانگی اثر #مهدی_زارع 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10793 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻بادبادک‌ها (ستون شعر سایت شهرستان ادب را با سه‌شعر از کتاب تازه منتشر شدۀ #من_میز_را_برای_دو_نفر_می_چینم سروده #محمد_اسماعیل_پور به‌روز می‌کنیم. گفتنی‌ست این کتاب توسط #انتشارات_شهرستان_ادب به چاپ رسیده است) ▪️راست می‌گویند ما فوتبال را از زمین خاکی شروع کردیم و جنگ را از موشک‌های کاغذی و تیر و کمان‌های سیمی... ما همه‌چیز را از اولش شروع کرده‌ایم نمی‌شود جنگ را از آخرش بنویسیم. ▪️زن در فنجان‌ها چای می‌ریزد مرد روزنامه می‌خواند کودک نقاشی‌هایش را رنگ می‌کند خلبان نمی‌داند چه رؤیاهایی را ویران می‌کند ▪️آسمان همان آسمان است تنها ما بزرگ‌تر شده‌ایم و پهبادها جای بادبادک‌ها را گرفته‌اند ☑️ @ShahrestanAdab
🔻مرثیه‌ای برای دختر بازار | یادداشت بر داستان «دختر رز» از کتاب (پرونده‌پرترۀ ) ▪️«...داستان دختر رز، مربوط به یک‌طراح دکور است که به‌ خواست ادارۀ اماکن یا نهاد مرتبط دیگر جلب شده، و مورد بازجویی پلیس قرار می‌گیرد تا شاید مأموران بتوانند ردی از دختری به‌نام "شاخ نبات" پیدا کنند. خود این‌داستان هم ابعاد زیادی دارد و می‌تواند از جهات گوناگون، مورد ارزیابی و نقد قرار بگیرد. اما آن‌چه که قرار است در نوشتۀ حاضر مورد توجه واقع شود، نوع برخورد نویسنده با مفهوم "زیبایی" از خلال این‌روایت است. داستانی که طراح برای پلیس تعریف می‌کند، از ملال شروع می‌شود. ملال نسبت به طرح‌های تکراری و بی‌روح زمانه و بریده از آن زیبایی که روح شرقی ما به آن عادت کرده است. از تصمیم برای شکستن این‌تکرار و درانداختن طرحی نو، ‌برای فرار از کلیشۀ تقلید و روزمرگی. از خستگی ناشی از شکست مقاومتش در برابر طراحی لباس شب یا سرویس طلا، که فقط به اضطرار نیاز مالی، چندباری به آن تن داده است...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10813 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻گزارش تصویری شانزدهمین #ماه_شعر #آفتابگردان_ها 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10817 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻قصۀ من (#شاطرعباس_صبوحی_قمی، شاعر خوش‌ذوق دورۀ قاجار است؛ مردی عامی که دیگران درباره‌اش گفته‌اند در زمان پخت نان، شعر می‌سروده است. از این شاعر باقریحه، اشعار عاشقانۀ زیبایی به‌جامانده است. شما را به خواندن غزلی از او دعوت می‌کنیم) ▪️چه خون‌بها بِه از این کشتگان کوی تو را که بنگرند به محشر، دوباره روی تو را تمام، گمشدگان ره توایم و کنیم به هر طریق که باشیم، جستجوی تو را دم مسیح که گویند روح‌پرور بود یقینم آنکه به لب داشت گفتگوی تو را ز غصه، چون پر کاهی شود ز قصۀ من اگر به کوه دهم شرح، آرزوی تو را سبوکشان محبّت کشند دوش‌به‌دوش اگر گناه دو عالم بود سبوی تو را به خود مناز و مخند این‌قدَر به گریۀ من که آب چشم من، افزوده آبروی تو را ز آب دیده «صبوحی» وضو مساز که خون مضاف باشد و باطل کند وضوی تو را #صبوحی_قمی ☑️ @ShahrestanAdab