eitaa logo
شهرستان ادب
1.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
300 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
خدا نوشت به اسم شما سپیده‌دمان را و آفرید به نام شما زمین و زمان را نوشته بود خدا پیش از آفرینش دنیا به مهر حضرت صدیقه آب‌های روان را به قلب پاک شما ریخت چشمه‌های یقین را ز کنه ذات شما دور ساخت حدس و گمان را همیشه‌های خداوند بوده‌اید از آن رو که آفرید به پاس شما تمام جهان را اشارتی‌ست به دست همیشه سبز شماها بهارتان که ندیده‌ست رنگ و بوی خزان را به اسم اعظم زهرا گشوده‌اند رسولان اگر به معجزه‌ای قفل دردهای نهان را در این همیشه که غربت نشسته بر سر عالم سپرده‌ایم به دستانتان دل نگران را @shahrestanadab
30-harf (1).mp3
1.2M
شعر خواننده سواری بر زمین افتاد و اسبی در غبار آمد  بیا ای دل که وقت گریۀ بی‌اختیار آمد به جز جان دادن و دل باختن راهی نمی‌ماند  سواران را بگو جز تاختن راهی نمی‌ماند  جراحت‌ها به تن‌ها جامه دیدار می‌دوزد بکش ما را ز خون‌ ما چراغ لاله می‌سوزد    بکش ما را که با خون زنده است این باغ بارآور  خوشا در خون طپیدن، الأمان از مرگ در بستر  خضابی خوشتر از خون نیست مردان خدایی را  ببین در قتلگه سیمای عقل کربلایی را  کفن خون باد مردان را و تقدیر معین باد  چراغ عقل ابراهیم‌ها در شعله روشن باد  خوشا عقلی که در صفین با کرّار همراه است  خوشا عقلی که می‌ماند خوشا عقلی که جانکاه است  ز جان تن می‌زند تا خون دهد بستان ایمان را  که تا روشن نگه‌دارد چراغ عقل انسان را  خدایا یال اسبان مدتی شد خون نمی‌بیند  بیابان‌ها خیابان‌های ما مجنون نمی‌بیند خوشا با سر اشارات شهیدان بر سر نیزه  کلام این است و فقه این است خون بر منبر نیزه  ببین در کربلا در جوش، بحر خون خوبان را  چه فخری برتر از خون، چهرۀگلگون خوبان را  چرا تن می‌زنی از عقل ای جان تشنه خون باش  اگر لیلی شناسی رو به صحرا آر! مجنون باش  به شور این رودها تا ساحل موعود خواهد رفت  نترس از سد و صخره عاقبت این رود خواهد رفت  یکی بر ره نشسته صخره‌واری تا که ره بندد  شهیدی غرقه در خون بر خیال صخره می‌خندد 
شهرستان ادب
شعر #علی‌محمد_مودب خواننده #امیر_حقیقت سواری بر زمین افتاد و اسبی در غبار آمد  بیا ای دل که وقت گری
اگر کشتی‌ست عاشورا، در این خون غرقه باید زیست   ببین چشم شهیدان را، به جز خون هیچ راهی نیست حسین ای نوح! ای توفان! مرا هم غرقه در خون کن  به خون قربانیان را از غل و زنجیر بیرون کن  بخوان تا عزم سر از گریه شبگیر بردارد  پدر بر خاک افتاده پسر شمشیر بردارد  هلا زین دم به جز خون، هیچ حرفی با منافق نیست  دهان زخم ما را دیگر آن لبخند سابق نیست  دگر حرفی نمانده گفتگوی آخرین خون است  بمان تا حرف آخر، خون جواب داغ این خون است
به آتشت کشیده است باز بغض تازه‌ای نشسته است بر دل صبور تو گدازه‌ای شکسته است شیشهٔ زلال خاطر تو را به خاک و خون کشیده دست کینه زائر تو را به یک اشاره شعله زد غمی عمیق بر زمان زمین دوباره سرخ شد شکست بغض آسمان چه بال‌ها که باز شد از این دیار با صفا چه مرغ‌های عاشقی که پر زدند تا خدا تو حاج قاسمی، همیشه چاره ساز بوده‌ای تو حاج قاسمی که میهمان‌نواز بوده‌ای تو آشیانه‌ای برای جان هر کبوتری تو آشنای از قدیم لاله‌های پرپری سر تو سر سپردهٔ صراط مستقیم شد خوشا سری که در کنار پیکرت مقیم شد خوشا چنین نماز عشق با اذان چشم تو خوشا چنین پریدنی در آسمان چشم تو قسم به داغ‌های مانده در گلوی روزگار قسم به آن شرار رفتنت که هست ماندگار به اشک‌های کودکی که خیره شد به مادرش به آن جوان که سوخته‌ست از غم برادرش به خون آن مسافری که با تو روسپید شد به آرزوی زائری که عاقبت شهید شد به جان عاشقان تو نیامده هراس، نه ادا نگشته است حق واژهٔ تقاص، نه چه تیره‌روز دشمنی که برده آبروی خود که باب گور را کنون گشوده است روی خود چهار سال می‌شود که در گِل است پایشان جهنم است گوشه‌گوشه منطقه برایشان به چشم‌های کورشان نیامده است خواب خوش که از گلویشان فرو نرفته است آب خوش قسم به قطره‌قطره خون پاک آسمانیان تقاص می‌دهید پیش دیدهٔ جهانیان شهید قدس باز از شما لجام می‌کشد که خون ملت حسین انتقام می.کشد
شهرستان ادب
به آتشت کشیده است باز بغض تازه‌ای نشسته است بر دل صبور تو گدازه‌ای شکسته است شیشهٔ زلال خاطر تو را
اگرچه زخم و داغِ کینه بر تو کم نیامده وطن! به سرو قامت تو هیچ خم نیامده به هوش باش هموطن! به هوش باش جان من! حقیقت است گوش کن بگو بگو به مرد و زن همان که غیر تیغ و خون به میهنت نشان نداد به کودکان بی‌گناه غزه هم امان نداد از آن بهار پیش رو به ما نشانه‌ای بگو برای گریه‌هایمان کجاست شانه‌ای؟ بگو قسم به حق سپیده می‌دمد بهار می‌رسد که انتظار ها به سر رسیده، یار می‌رسد @shahrestanadab
خبر پشت خبر، غم روی غم ریخت به ذهنم باز شعر محتشم ریخت صدای سیلی آمد، زن زمین خورد به خود پیچید کوچه، زن به هم ریخت زنی دیدم، دلِ گم‌گشته‌ای داشت گلی در زیر پا دیدم، دلم ریخت در این غم، از غیوری دم گرفتم: «صبوری طرفه خاکی بر سرم» ریخت صبوری تا کجا؟ تا کی؟ چگونه؟ مگر این خصم، خون خلق، کم ریخت؟ زمین لرزید، آه! آوار، هاوار! به روی خاک‌ها خرمای بم ریخت زبانم لال شد از داغ کرمان دوباره بغض بر دستِ قلم ریخت: ببین که تیغ کج باز، ای علمدار! چه سرهایی به پای این علم ریخت به پا خیز، ای عموی اهل ایران! حرامی بعد تو دور حرم ریخت @shahrestanadab
مانده‌ست دل ما به هوایت روشن مانده‌ست هزار جان به پایت روشن روشن شده صد لاله‌ به خون‌خواهی یار گلزار شهید! چشم‌هایت روشن @shahrestanadab
خبر پشت خبر، غم روی غم ریخت... گدازه‌هایی از خشم و احساس شاعران در محکومیت حوادث تروریستی کرمان را بخوانید: https://shahrestanadab.com/Content/ID/12446/ @shahrestanadab
از آن زمان که گرگ شدید و برادری از آنِ خویش را در چاه مظلمه افکندید تا این زمان که این‌همه کودک را در غزّه در چاه خون و مرگ نگون کردید کودک‌کشی‌ست رسم شمایان خشم خدای یوسف و بنیامین نفرین تلخ مریم و موسی‌تان تا قرن‌های قرن آواره کرد و خسته و سرگشته تا با شما چه کند آهِ این مادران این کودکان این دیدگان ابری ترگشته دیگر نمی‌رهاندتان این بار از شومناکی این نفرین فرمان و عاطفۀ کوروش ای قوم پربهانۀ کودک‌کش! @shahrestanadab
به صرف شعر و شیرینی . . دبیر جلسه: دکتر علی داودی . بیست و هفتم دی ماه ساعت ۱۶ الی ۱۸ . نشانی: خیابان شریعتی بالاتر از سه راه طالقانی روبروی سینما صحرا پلاک ۱۶۸ موسسه شهرستان ادب طبقه چهارم
گفته بودیم انتقامی سخت از تبار فرار می‌گیریم دشمن ماست اهل لاف و گزاف ما ولی مَرد شور و شمشیریم باز همدست انتحار شدند کفر و تکفیر در صف صفین ریخت بر خاک مشهد کرمان خون ما ملت امام حسین خون مظلوم نوحه می‌خواند نقشۀ انتقام در دست است طی شده دورهٔ بزن در رو کوچۀ الفرار بن‌بست است خون مظلوم پر درآورد و شد ابابیل بر سر اربیل ریخت سجیل روی جیش الظم سوخت ادلب به پای اسرائیل آرش این‌بار رخت سبز به تن تیر خیبرشکن گرفت به کف خیره در چشم‌های صهیون شد یا علی گفت و زد به قلب هدف انتقام از تبار شوم ترور به همین‌ها نمی‌شود محدود تازه این‌ها تلافی خون دختر گوشواره قلبی بود تازه آغاز انتقام است این شب دراز است و شیعه بیدار است بعد از آن‌که نسیم قدس وزید نوبت انتقام سردار است @shahrestanadab
مبارک است بر دلم، طلوع چهرۀ غمت خوش آمدی شهید من، مبارک است مقدمت... غزل تازۀ علی‌محمّد مؤدب را از پیوند زیر بخوانید: https://shahrestanadab.com/Content/ID/12451/
میلاد حضرت علی(ع) و روز پدر مبارک باد... به جز نقش بود و نمود علی ندیدم ورای وجود علی ندانستم آخر برای که بود بر این خاک، داغ سجود علی ازل تا ابد طرح آیینه‌ای‌ست ز نقش قیام و قعود علی عیان شد نشان‌های آن بی‌نشان در آیینه هست و بود علی به اندیشه کی می‌توان رخنه کرد؟ به راز فراز و فرود علی به روی دل از بی‌نشان باز شد در باغ گفت‌وشنود علی علی مظهر ذات پروردگار علی پرده‌دار وجود علی @shahrestanadab
کناری می‌نشینی خسته و خاموش این‌گونه در و دیوار خانه می‌رود از هوش این‌گونه تو از مهمانی غم‌های مردم بازمی‌گردی تو را صد داغ دل مانده‌ست در آغوش این‌گونه غم دنیا و دین خلق سر بر شانه‌ات دارد چه باری می‌کشی مردانه روی دوش این‌گونه سلاحت گریه و آه است و وردت ذکر الله است که گشته آتش نمرودها خاموش این‌گونه تمام عمر سهم من نوازش بوده از دستت برای سیلی تو تشنه است این گوش این‌گونه تو لب وا کردی و لب بست این شعر از سخن گفتن سراپا گوش می‌ماند، سراپا گوش این‌گونه @shahrestanadab
بر قرار و در مدار باوفایی زیستی ای که پیش از کربلا هم کربلایی زیستی با محمّد زخم خوردی، با علی فرقت شکافت مصطفایی زیستی و مرتضایی زیستی دم به دم با پهلوی مادر شکستی در خودت لحظه‌ها را در تبِ داغِ جدایی زیستی خون‌جگر بودی تمام عمر از زهر جفا مجتبایی، مجتبایی، مجتبایی زیستی بی‌زمان در بارگاه قدس، با عشق حسین پیش از آنی که به این دنیا بیایی زیستی آمدی از جان عالم خود پرستاری کنی دورِ او هر لحظه گشتی و فدایی زیستی بارها تیر سه‌شعبه بر گلویت خون گریست با علی‌اصغر در اوجی کبریایی زیستی هرچه تشنه با حسینت سر بریدند از قفا شکر کردی، دم به دم خون خدایی زیستی غیر زیبایی ندیدی در بلاباران عشق از الستِ عاشقی قالوا بلی‌یی زیستی نذرِ شکرِ بی‌شکایت بر درِ تسلیمِ محض سر نهادی، البلاءُ للولایی زیستی از نیستان دور ماندی، داغ غربت بر جگر در هوای ناله‌های نینوایی زیستی خطبه خواندی حیدری از مصحفی آتش‌ به‌ جان هم‌نفس با آیه‌های روشنایی زیستی نورِ چشمِ آفرینش هم تو بودی از ازل تا ابد بدرالدُّجی، شمس‌الضّحایی زیستی عالمی دیگر مگر سازند و از نو آدمی تا عیان گردد که بودی و کجایی زیستی پر بزن، وقت پریدن آمد، ای که سال‌ها در قفس هر لحظه با شوق رهایی زیستی @shahrestanadab
زمان پخش فیلم «باغ کیانوش» در جشنوارهٔ فیلم فجر @shahrestanadab
36.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
منظومه صوتی «شهدای تهران» خواننده: محمد معتمدی آهنگساز: امیرحسین سمیعی شعر: علی‌محمد مؤدب، میلاد عرفان‌پور @shahrestanadab
به صرف شعر و شیرینی به همراه تماشای دورهمی فوتبال . . دبیر جلسه: دکتر علی داودی . هجدهم بهمن از ساعت ۱۶:۳۰ . نشانی: خیابان شریعتی بالاتر از سه راه طالقانی روبروی سینما صحرا پلاک ۱۶۸ موسسه شهرستان ادب طبقه چهارم
السلام علیک یا رسول الله... علی‌ ابن ابی‌طالب گفت: من در خدمت رسول بودم و بر هیچ سنگی و کلوخی و درختی نگذشت الّا که آواز می‌دادند: «السلام علیک یا رسول الله.» با خانه آمد و خدیجه را خبر داد از آن کرامت که خدای با او کرده بود. و خدیجه از خرمی که به دل او رسید بی‌هوش شد. و رسول آب بر رویش می‌زد تا با هوش آمد و گفت: «گواهی دهم که خدا یکی است و محمّد رسول خداست.» @shahrestanadab
ای زمان یک غزل گم‌شده از دفتر تو ای زمین نقطه‌ای از آیۀ انگشتر تو آسمان‌ ذره‌ای از گرد و غبار قدمت کهکشان‌های جهان پله‌ای از منبر تو باغ آغشتۀ گل‌دستۀ پیغمبری‌ات باد آشفتۀ لب‌های بهارآور تو مکّه پرشور از اعجاز حرای سخنت کعبه لبریز گلاب نفس قمصر تو عرش یک مرحله از ساحت معراج دلت فرش پس‌کوچه‌ای از کشور پهناور تو نام تو سورۀ فتح و لقبت آیۀ نور خلقت آیینۀ لولاکِ جناب سر تو چارده قرن به تطهیر زبانزد نامت جلوۀ قدسی ماکان محمّد نامت @shahrestanadab
دلی سربلند و سری سربه‌زیر از این دست عمری به سر برده‌ایم ۲۲ بهمن، سالروز پیروزی انقلاب اسلامی، گرامی باد. @shahrestanadab
چو گلدان خالی لب پنجره پر از خاطرات ترک‌خورده‌ایم @shahrestanadab