من روز ازل دل به تو دلبر دادم
حق خواست که در دام غمت افتادم
شادی ِ من از فرط غم توست حسین
چون سوخته ی غم تو هستم شادم
از کودکی ام میان هیئت هایت
من آب به دست عاشقانت دادم
بهتر ز بهشت، روضه های تو بود
آموخته این راز به من استادم
یک بار که از هیئت تو جا ماندم
دیدم که هزار سال عقب افتادم
نام همه گر شود فراموش قسم
هرگز نرود نام #حسین از یادم
آنقدر حسین حسین بگویم محشر
تا روضه بپا شود از این فریادم
قبل از همه جا به کربلایت رفتم
زآن روست که تا روز ابد آبادم
#نـوكــر_نـوشـت:
#حسین_جان💔
چو ذره، مهر تو از خاک برگرفت مرا
همین بُوَد شرفم وَرنه من همان خاکم
#صلي_الله_عليڪ_ياسيدناالمظلوم_ياابا_عبدالله_الحسين
سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام #ارباب_بی_کفن
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_سیدمحمدحسین_میردوستی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
13.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری_ترکی
أشهدُ إنكَ سيد القلوب
ياحبيبي يا حسين♥️
پادشاه دلهایی #حسین جانم
۴ روز تا محرم
#حاج_مهدی_رسولی
شهیدشاهرخضرغاموشهیدمغفوری
یادی از ۱۴ شهید دسته اخلاص گردان حمزه سیدالشهدا(س) ۱۴ شهیدی که هرکدام یک بند از دعای توسل را خواندند
شهید عربعلی قابل
افتخار کنید که در #بستر نمردم
توی شناسنامه اسمش عربعلی بود اما بیشتر علی صدایش می کردند. علی کشتیگیر قابلی بود. به رشته کشتی علاقه داشت. از فنون کشتی به درستی سردر میآورد. لهجه یزدی داشت. وقتی رفت جبهه آنجا هم با جدیت درس میخواند. همیشه چند جلد کتاب درسی در ساکش پیدا میشد. کمک آرپیجیزن دسته بود. با بچهها کشتی میگرفت. وقتی بچههای دسته گرسنه میشدند از کیک یزدی و قطاب حرف میزد و بچهها را آرام میکرد. به یادداشت نویسی علاقه مند بود. هر روز اتفاقات مهم را در دفتر کوچکش یادداشت میکرد. خودش در دسته یک بود و برادر دیگرش عبدالله در دسته ۳. شب عملیات با هم به خط زدند. با هم جنگیدند و هر دو در یک شب، در یک عملیات زیر یک آسمان جاودانه شدند. هر دو در قطعه ۵۳ بهشت زهرا آرام گرفتند. جنازه عربعلی از سینه به پایین سوخته بود. پلاک هم نداشت. بینشان بود. در وصیت نامه اش نوشته: «از اینکه شهید شدم افتخار کنید که در بستر نمردم و با دیده ای باز راه خود را انتخاب کردم و به من گریه نکنید بلکه بر مولایم #حسین (ع) و#حمزه #سیدالشهدا(س) گریه کنید که کسی را نداشت برایش گریه کند.» بعد از شهادت عبداله و علی، خداوند یک پسر دیگر به خانواده قابلی داد که اسمش را «عبدالعلی» گذاشتند یعنی هم عبدالله و هم علی.
شهیدشاهرخضرغاموشهیدمغفوری
◞بِســمرَبِّاَربـٰآببۍڪَفَن،'◜ هَـرقَدرهَـمدُنیـٰآرابِـگَردَم آخَـربِہآغـوشِتـوپَنآھ
❪دَستمےگیرَدوَدِݪمےبَرَدوَمےبَخشَد؛
این #حسین کیستکِهاینگونِهعَطاییدارَد❫
راستیرفیقاینومیدونستیکه↓
ـاَحَبَاللهُمَناَحَبَّحُسَینا♥️
یعنی: خدابهمقداریمارادوستداره
کهمااِمامحسینعلیهالسلام
رودوستداریمـ🥰"
#شڪرخداڪہزیرسایہحسینیم
#کلعمرکمالحسینی؛)
#صلیاللهعلیكیااباعبدالله
هدایت شده از هیئت اُمِّاَبیـھٰ🍃
📎🌿
_ پول نداشتن ایستگاه صلواتی با شعله و دم و دستگاه بزنند، از خونه هاشون یه میز و فلاسک آوردند و زیر بارون به زوار چایی میدادند.
کدوم احمقی فکر کرده میتونه با محبت #حسین بجنگه؟
『@Omme_abeaha』🍃