eitaa logo
شهیدشاهرخ‌ضرغام‌‌وشهیدمغفوری
2.5هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
32 فایل
👈سعی کن طوری زندگی کنی که خدا عاشقت بشه ! وقتی خدا عاشقت بشه خوب تو رو خریداره👉 نمازشبخونامونند👈 @Shabahengam 🌙 کانال‌احکام‌شرعی 👈 @Ahkammarfe گروه تبادلات شاهرخ💫مغفوری👇 @shahrokhzarghamm #کانال_وقف_مادر_سادات💚 #کپی_با_ذکر_یافاطمه"س"
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیدشاهرخ‌ضرغام‌‌وشهیدمغفوری
. ✨کی بشود حر بشوم توبه مردانه کنم...✨ . بسم الله . 🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (14) 🌺 . #سال_پنجاه_و_هفت 2
. ✨کی بشود حر بشوم توبه مردانه کنم...✨ .بسم الله 🌺 (15) 🌺 . ( : آقای عباس شیرازی) عاشق (ع)بود. از دوران کودکی علاقه شديدی به آقا داشت. اين محبت قلبی را از مادرش به يادگار داشت. راه اندازی هيئت با کمک دوستان ورزشکار، عزاداری و گريه برای سالار شهيدان در سطح محل، آن هم قبل از از برنامه های محرم او بود. هر سال در روز به هيیت جواد الائمه در ميدان قيام می آمد. بعد همراه دسته عزادار حرکت می کرد. پيرمرد عالمی به نام حاج سيد علی نقی تهرانی مسئول و سخنران هيئت بود. شاهرخ را هم خيلی دوست داشت. در عاشورای سال پنجاه و هفت، ساواک به بسياری از هيئت ها اجازه حرکت در خيابان را نمی داد. اما با صحبت های شاهرخ، دسته هيئت جوادالائمه مجوز گرفت. صبح عاشورا دسته حرکت کرد. ظهر هم به حسينيه برگشت. شاهرخ مياندار دسته بود. محکم و با دو دست سينه می زد. نميدانم چرا اما آنروز حال و هوای شاهرخ با سال های قبل بسيار متفاوت بود. موقع ناهار، حاج آقا تهرانی کنار شاهرخ نشسته بود. بعد از صرف غذا، مردم به خانه هايشان رفتند. حاج آقا با شاهرخ شروع به صحبت کرد. ما چند نفر هم آمديم و در کنار حاج آقا نشستيم. صحبت های او به قدری زيبا بود که گذر زمان را حس نمی کرديم. اين صحبت ها تا اذان مغرب به طول انجاميد. بسيار هم اثر بخش بود. من شک ندارم، اولين جرقه های هدايت ما در همان زده شد. آن روز، بعد از صحبت های حاج آقا و پرسش های ما، ديگری متولد شد. آن هم سيزده قرن پس از عاشورا، حٌرّي به نام برای (ره). ... ... شروعی مجدد و کامل تر از داستان
شهیدشاهرخ‌ضرغام‌‌وشهیدمغفوری
. ✨کی بشود حر بشوم توبه مردانه کنم...✨ 🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (14) 🌺 #سال_پنجاه_و_هفت 2 (#راوی : آقای ع
🌺 (15) 🌺 . ( : آقای عباس شیرازی) عاشق (ع)بود. از دوران کودکی علاقه شديدی به آقا داشت. اين محبت قلبی را از مادرش به يادگار داشت. راه اندازی هيئت با کمک دوستان ورزشکار، عزاداری و گريه برای سالار شهيدان در سطح محل، آن هم قبل از از برنامه های محرم او بود.هر سال در روز به هيیت جواد الائمه در ميدان قيام می آمد. بعد همراه دسته عزادار حرکت می کرد. پيرمرد عالمی به نام حاج سيد علی نقی تهرانی مسئول و سخنران هيئت بود. شاهرخ را هم خيلی دوست داشت. در عاشورای سال پنجاه و هفت، ساواک به بسياری از هيئت ها اجازه حرکت در خيابان را نمی داد. اما با صحبت های شاهرخ، دسته هيئت جوادالائمه مجوز گرفت. صبح عاشورا دسته حرکت کرد. ظهر هم به حسينيه برگشت. شاهرخ مياندار دسته بود. محکم و با دو دست سينه می زد. نميدانم چرا اما آنروز حال و هوای شاهرخ با سال های قبل بسيار متفاوت بود.موقع ناهار، حاج آقا تهرانی کنار شاهرخ نشسته بود. بعد از صرف غذا، مردم به خانه هايشان رفتند. حاج آقا با شاهرخ شروع به صحبت کرد. ما چند نفر هم آمديم و در کنار حاج آقا نشستيم. صحبت های او به قدری زيبا بود که گذر زمان را حس نمی کرديم. اين صحبت ها تا اذان مغرب به طول انجاميد.بسيار هم اثر بخش بود. من شک ندارم، اولين جرقه های هدايت ما در همان زده شد. آن روز، بعد از صحبت های حاج آقا و پرسش های ما، ديگری متولد شد. آن هم سيزده قرن پس از عاشورا، حٌرّي به نام برای نهضت عاشورایی حضرت امام (ره) ...