شهرزاد داستان📚📚
#چالش_هفته #نوشته فهیمه امیرخانی منفرد 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 نگاه خیالی سر کلاس نشسته ام و به تخته سیاه نگا
👆👆👆👆
#نقد_داستان
متن خانم امیرخانی را خواندم. درباره دانش آموزی است که از دریچه وسط تخته سیاه صحنههایی را میبیند و آخر سر با تلنگر معلم به خودش میآید.
این متن با وجود توصیفات زیبا هنوز به داستان تبدیل نشده. من دوست داشتم دخترک به این صفحه نزدیک میشد و از طریق آن شاهد اتفاق و صحنهای میشد و تحول و آگاهی در او شکل میگرفت. در واقع متن بدون حادثه و عدم تعادل است. اما اگر حادثهای رخ بدهد مثلا اگر صهیونیستها حمله کنند و او با ویرانی خانه ها و شهادت دوستانش مواجه شود داستان شکل خواهد گرفت. ممنونم از خانم امیرخانی عزیز. 🙏🍀
@shahrzade_dastan
شهرزاد داستان📚📚
#چالش_جمعه من چیستم سرنوشت نوشته صدیقه بادسار 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 در جنگلی سبز بودم که هر صبح با آواز خوش
👆👆👆👆
#نقد_داستان
متن خانم بادسار را خواندم که از زبان مدادی نکشته بود که صاحبش مدام او را میتراشید و نگران آیندهاش بود. شخصیت مداد را دوست داشتم. فقط تعلیق ماجرا در همان خط های اول از بین رفته بود و ما خیلی زود متوجه مداد و نام آن میشدیم. ممنونم از خانم بادسار عزیز. 🙏❤️
@shahrzade_dastan
طرح داستان و الگوهای صحنه
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
الگوهایی را که در داستانتان جا انداخته اید بار دیگر مرور کنید. حتی اگر شما عمداً از هیچ مایه تکراری [کلمه، اشیا عبارت حرکت یا حوادث ،تکراری، استعاره یا فن تکرار استفاده نکرده،اید شاید ناخواسته از آنها استفاده کرده .باشید در جاهایی که این عناصر در آنها هستند میتوانید از چرخشهای غافلگیرکننده [آوردن چیزهایی برخلاف توقع خواننده استفاده کنید؛ چون این عناصر جزء بافت اصلی داستان هستند این عناصر تکراری توقعاتی را در خواننده ایجاد میکند چون او منتظر است که قضیه همان طور که او پیش بینی میکند جلو برود و ممکن است شما ناخواسته توقعات او را در داستان برآورده باشید اما باید در جایی که از این عناصر تکراری استفاده کرده اید آگاهانه و برخلاف توقع خواننده از یک چرخش در اتفاقاتی که در صحنه رخ میدهد استفاده کنید و خواننده را غافلگیر کنید مثلاً عملی که قرار است دوباره تکرار شود، برخلاف توقع ،خواننده برعکس اتفاق میافتد.
چرخشهای غافلگیرکننده در داستان باید کاملاً خلاف توقع خواننده باشد اما در ضمن حتماً انگیزه و دلیل شخصیتهای داستان نیز برای این چرخش مشخص باشد و نوع شخصیت آنها به این چرخش .بخورد. درواقع خواننده باید بعد از این چرخش غافلگیرکننده با خود بگوید: «من منتظر یک همچین چیزی نبودم و جا خوردم اما آن طور که پیداست غیر از این اتفاق امکان نداشت اتفاق دیگری بیفتد. و اگر هم دارید داستانی طنزآمیز مینویسید، چرخشهای غافلگیرکننده در ضمن باید طنزآمیز هم باشد؛ یعنی خواننده بعد از این ،چرخش هم جا بخورد و هم بخندد. این کار خیلی سخت است ولی به قدری در داستان پرکشش است که می ارزد آدم آن قدر سرش را به صفحه کلید رایانه بکوبد تا در این کار استاد بشود.
🍁تمرین
دنبال الگوهایی که در داستانتان وجود دارد بگردید و ببینید میتوانید چرخشهای طبیعی بالقوه ای که در آنها هست کشف کنید. صحنه های تکراری داستانتان را به اجزای کوچکتری تقسیم کنید.
بعد ببینید که چطور میتوانید وضعیت این اجزای تکراری کوچک را تشدید و در خواننده ایجاد توقعی بکنید و بعد چرخش غافلگیرکننده ای در این قسمت به وجود بیاورید که خلاف توقع خواننده باشد. البته نباید به همان اولین چرخشی که به ذهنتان رسید بسنده کنید، بلکه هر بار حداقل فهرستی از ده چرخش غافلگیرکننده احتمالی را بنویسید تا بتوانید از میان آنها نابترین و طنزآمیزترین چرخش غافلگیرکننده را انتخاب کنید و بعد ببینید که آیا این چرخش عکس العمل طبیعی شخصیتهای شماست یا نه.
📚اسرار و ابزار طنزنویسی
✍محسن سلیمانی
@shahrzade_dastan
نوشتن از نگاه احمد محمود
قسمت دهم
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
در نوشتن، باید ایجاد همکاری بین دست و مغز را یاد گرفت.
می توان نشست و هزار صفحه رونویسی کرد این کار درست است. می توان دراز کشید چشمها را روی هم گذاشت و هزار صفحه خیال پردازانه پرداخت. این کار مغز است.
اما پرداخت خیال و درعین حال و همزمان نوشتن با دست مشکل است. این کار با تمرین بسیار گاهی ممکن است. امروز نویسنده شاهدی است که در دادگاه تاریخ، خود مدعی و مدعى عليه هم هست. میبیند و ماجراها را گزارش کند و خود نیز در خلق ماجرا اها است. شرایط چنان است که نویسنده نمیتواند از حوادث برکنار باشد و از سرِ سیری بنویسد و نثر زیبا بپردازد. محتوا (در قصه نمیتواند نوتر از شکل باشد و بالعکس. در چنین صورتی بين محتوا و شکل نمیتواند رابطه ارگانیک برقرار باشد. زیرا آنکه قوی تر است، دیگری را به خدمت میگیرد و نو همیشه قوی تر جاندارتر و زنده تر است و یا حداقل به سوی قدرت و سرزندگی در حرکت است. اگر محتوا قوی و نو است، شکل را به خدمت میگیرد شکل مستحیل میشود پس محتوا مسلط می شود. به جای «نو» و «کهنه»، «ضعیف» و «قوی را میتوان گذاشت. در یک چارچوب ضعیف یک مفهوم پرقدرت و سنگین را نمی توان جا داد. اگر به اصرار
جا داده شود، چارچوب متلاشی می گردد و چیزی از شکل» در قصه نمیماند تا بتواند خود را هماهنگ با محتوا نشان بدهد.همچنان که در نثر باید تألیف کلامی باشد در شکل و محتوا نیز باید گونه ای تألیف باشد.
📚چگونه مینویسم
✍کاظم رهبر
@shahrzade_dastan
#چالش_هفته
نوشته بهتری درفش
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
من خیلی یواشکی حواسم از دور بهت است. وقتی برای اولین بار دخترم را دربغلم گذاشتند طعم خوش مادرشان را چشیدم حس مادرانه که از لحظه دیدنش درمن بوجود آمد مادر ها اسمشان باهم فرق دارد ولی حس مادرانشان یکی است همه نگران ودلواپس فرزندشان حس زیبای که که قابل توصیف نیست حتی برای دوم و سوم که. فرزندم را دربغلم گرفتم انگار برای اولین بار است که این حس را تجربه می کردم راه رفتن هایشان بازی کردن ها و خواب بیداری شأن از کودکی تا جوانی هرچند هنوز دردیدمن بچه هستند. سر زندگی شأن رفتند وهمین حالا دیگر فقط همدم همسرم است یک روز قهر می کنیم ویک روز آشتی یک روز می خندیدم ویک روز سکوت می کنیم ولی من بازهم یواشکی حواسم بهشان است چون جان من به جان خانواده ام بسته است ولی یک سوال ذهنم را همیشه درگیر کرده است آیا کسی هم یواشکی حواسش به منم هست ؟
@shahrzade_dastan
كتاب خواندن مانند نواختن پيانو است،
بايد قواعد نواختن پيانو را بياموزی
سپس قواعد را فراموش كنی و با قلبت كتاب بخوانی ...
✍🏻کن بلانچارد
@shahrzade_dastan