eitaa logo
شهرزاد داستان‌📚📚
2هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
58 ویدیو
231 فایل
پاتوق دوستداران داستان نویسی استفاده از مطالب با حفظ لینک کانال آزاد است. مدیر کانال: فرانک انصاری متولد ۱۴۰۱/۷/۱۱🎊🎊🎉🎉 برای ارتباط با من @Faran239 لینک ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17323748323533
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فریبا عالی 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 مردم مثل قطرهای باران ‌که‌یکی یکی ‌به هم‌می‌پیوندند و اول‌جوی. بعد رود و بعد رود خانه‌ی خروشان ‌‌می‌شوند،به سمت یک اقیانوس بی کران حرکت می‌کنند،در حرکت بودند. از دور واز نزدیک آمده‌بودند. ظاهر وزبانش باهم فرق داشت. اما مقصدشون‌یکی بود. معشوقشان‌هم‌یکی بود. در کنار هم‌قدم به قدم ‌جلو می رفتند. من‌هم‌‌همراه پسر سه ساله ام‌درمسیر عاشقی ‌قدم ‌بر می داشتیم. پسرم‌‌،خسته وبود وتشنه در آغوشم ‌گرفتم تا کمی خسته گی‌‌اش کم ‌شود. ولی‌می‌دیدم پسرم‌‌مرتب ‌به پشت سرمان نگاه می کند ومی خندد.کنجکاو‌شدم!ایستادم به پشت‌سر نگاهی کردم جمعیتی در حال حرکت بودند. دربین‌جمعیت مادر‌عراقی‌را‌دیدم که‌دختر کوچکش ‌را‌سوار بر سبد‌میوه کرده ‌وبا طناب‌سبد میوه ‌را ‌می کشد. از پسرم ‌پرسیدم:عزیزم به‌اون دختر بچه ‌که در سبد نشسته است لبخند می زدی؟پسرم.گفت‌:بله‌به‌اون‌دختر‌بچه ‌و‌اون‌یکی‌دختر که کنارش ‌نشسته. گفتم:کدام دختر‌؟تو اون سبد‌که فقط یک دختر هست. پسرم گفت:نه‌مامان نمی‌بینی‌اوناهاش ‌اون‌یکی دختر‌هم که ‌کاپشن صورتی پوشیده وگوشواره ی قلبی داره کنار‌اون ‌نشسته‌است. @shahrzade_dastan
سبک نوشتاری آلدوس هاکسلی نویسنده کتاب دنیای قشنگ نو
سبک نوشتن آلدوس هاکسلی 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 نوشتن مشغله ای است که تمام فکر و ذهن آدم را به خودش مشغول میکند و گاهی اوقات خسته کننده است؛ اما من همیشه فکر میکنم که آدم خوش اقبالی بوده ام که توانسته ام با انجام کاری که از آن لذت میبرم زندگی ام را بگذرانم. تعداد کمی از مردم میتوانند این طور زندگی کنند. من روی یک فصل کار میکنم و بعد همین طور که پیش میروم راهم را پیدا میکنم. وقتی شروع به نوشتن رمانی میکنم فقط به طور خیلی مبهم میدانم بعد چه اتفاقی می افتد یعنی فقط یک فکر خیلی کلی در سر دارم و بعد همین طور که مینویسم، داستان گسترش پیدا می‌کند. گاهی وقتها شده که مقدار زیادی نوشتم و بعد وقتی که از کارم نتیجه ای نگرفتم مجبور شده‌ام همۀ آنها را دور بریزم. تمایل خودم بیشتر این است که اول فصلی را که در دست دارم تمام کنم و بعد بروم سر فصل بعدی؛ و تا وقتی که فصل بعدی را تمام ،نکردم مطمئن نیستم که چه اتفاقی قرار است در آن فصل بیفتد. همه چیز کم کم و خرده خرده به ذهنم میرسد و من مجبورم که سخت کار کنم تا از آنها چیزی منسجم بسازم. 📚 از روی دست رمان نویس؛ مصاحبه با چند نویسنده/ محسن سلیمانی @shahrzade_dastam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انتخاب زاویه دید مناسب
انتخاب زاویه دید مناسب 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 انتخابی که در این مرحله انجام میدهید برای چگونگی روایت داستان توسط خودتان، پیامدهای مهمی خواهد داشت. انتخاب مؤثرترین زاویه دید زاویه دید ، شیوه‌ای است که داستان در ،آن از نگاه شخص خاصی، بازگو می شود؛ چنان که گویی صحنه توسط یکی از شخصیتها روایت می شود. هنگامی که کتابی را میخوانید به این دقت کنید که چگونه یک نویسنده توجه اصلی یک صحنه یا یک فصل کامل را بر روی یک شخص نگه میدارد؛ به گونه ای که انگار از درون آن شخص نشان میدهد او چگونه احساس می کند و کنش‌ها و احساسات دیگران را چگونه میبیند. داستانهای مختلف در رابطه با نوع زاویه دید نیازمند رویکردهای مختلفی هستند و هیچ روش یگانه ای نیست که برای هر نوع داستان یا هر نویسنده ای بهترین باشد. تصمیم بگیرید که کدام شخصیتها، یکی یا بیشتر، می توانند به بهترین وجه داستان را بازگو کنند. برای توصیف روشهای مختلف در رابطه با زاویه دید اصطلاحات فنی ای وجود دارد؛ از جمله زاویه دید دانای کل که به این معناست که راوی همه چیز را از بالا و از یک نقطه بیرونی نظاره گر است و در عین حال که دارای یک دید کلی جدای از دید فردی همه شخصیت هاست به ترتیب به ذهن هر یک از آن ها وارد شده است. بسیاری از رمانهای دوره ویکتوریا [قرن نوزدهم] این گونه نوشته میشدند این ،روش خواننده را در فاصله ای دور از شخصیت ها نگه می دارد و به آنها اجازه نمیدهد برای مدت طولانی بتوانند خود را جای هریک از آنها قرار دهند. امروز این روش کمتر مورد استفاده قرار می گیرد. امروزه از دو زاویه دید اصلی بیشتر استفاده میشود: اول شخص و سوم شخص؛ هر دوی آنها معمولاً در زمان گذشته روایت می‌شوند. 📚چگونه نخستین داستان خود را بنویسیم ✍مارینا اولیور @shahrzade_dastan
نوشته قدرت الله کریمیان
نوشته قدرت الله کریمیان 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 کول بر. دختر کول بر پیر می گفت: پدرم پیر شده بود. ودیگر توان اینکه یک یخچال بزرگ را به پشت خود ببندد. وکیلو مترها مسیر سعب العبور را از سلیمانیه تا بانه از کوها. ودرهاعبور کنه تا به بانه برسه را دیگه نداشت. مخصوصا که بار قبل که این کار را کرده بود. مچ پاش پیچ خورده وتازه بعد از چدین روز تخم مرغ ودنبه مالی دن به محل پیچ خوردگی یکم بهترشده بود. روژان % پدر بهتر نیست دیگه نری کول بری.؟ آخه ژیار داداشم. تازه از سربازی اومده. جوون هس وسرحاله بزار اون بره کول بری، عبد الدرحمن: دخترم اگه من نرم. کی خرجی زندگیمون را میده. حالا خورد. خوراک جهنم پول دوا در مون مادرت را از کوجا بیارم مگه نمی بینی پنج ساله افتاده رو دستمون؟ خودت نمی خوای. یکم وسیله بخری.،وبری سرزندگیت تاکی میخوای این جوون را چشم انتظار نگه داری نمی خوای عروسی کنی بعد از دوسال!!؟ روژان پدر مگه نگفتم!؟ . ژیار بره منم، خودم میرم سرکار انشالله خدا کارها را درست می کنه. ژیار :راست میگه پدر خودم ایندفعه که کاک عثمان می خواد بره با بقیه اهل ده میرم باهاش راه وچاه هم یاد می گیرم عبد الرحمن : پسرم توکه نمی دونی شب اگر تو کوهسون گم شدی.. چطوری خودت را نجات بدیی چ طوری سوت بزنی که روفقات بفهمن تو راه را گم کردی یا برات اطفاقی افتاده بیان کمکت؟آخه تو کوه. هر نوع سوت زدن خودش ی علامته: توکه ستاره‌ها را نمی شناسی. تو اصلا تا حالا دب اکبر را دیدی؟ ستاره قطبی را چی؟ اصلا می دونی. کهکشان چی هس؟ تا حالا کسی از کهکشان راه شیری برات گفته؟ مگه میشه تا کسی ستاره های شمال وجنوب را نشناسه. تودلشب توکوهستون پر پیچ وخم تو سرما وگرما تو برف و بارون بتونه راهش را پیدا کنه؟ نه، تو هنوز خیلی جوونی. ژیار!! خیلی بیشتر: با بام جان. توی آموزش نظامی ورزم شبانه همه این چیزها را یادمون دادن، اصلا به ما یاد دادن چه جوری از قطب نما استفاده کنیم بابام جان. من الان گوشی تی لی فون همراهم. می تونه راه را بهم نشون بده، علاوه براون: کاک عثمان. سی ساله که این راه را میره میاد منم قدرتش را دارم که از گروه عقب نمو نم. پس شما اصلا نگران. نباش بمون خونه و خستگی در کن روژان، برا رگم، دیشب کاک عثمان. زنگ زد. که امروز ساعت ده سر کوچه باشید. تا به امید خدا ی مقدار بار هس ببریم عراق، و چند تا یخچال وماشین ظرف شویی ولباس شوی هس بیاریم. پاشو کم کم آماده شو. ژیار دست پدر را بوسید. رفت بالای بستر مادر ازش خدا حافظی کرد و به مادر قول داد ی کم پول جمع کونم. میبرمت تهران برای مداوا. وبه این ترتیب تونستم. پدر پیرم را از کول بری نجات بدم به امید آنروز که تو همه شهر ها اونقدر کار وکارخانه باشه. که که هیچ کس لازم. نباشه کول بری کونه یا سوخت بری یا.... به امید روزی که تو اخبار نشنویم که، دیشب کولبری به دره سقوط کرد و مرد. یا اینکه بخونیم کولبری تو برف یخ زد. و بهمن دفنش کرد.و هیچکس نتوانست. کمکش کنه!!!! @shahrzade_dastan
برنامه های آتی کانال را دنبال کنید و همراه‌مان باشید. پست‌هایی درباره: _اسطوره‌ها و کهن الگوها _ ادبیات جنگ در فصل پاییز با کانال شهرزاد همراه باشید. 🙏🙏🌹
نکات ویرایشی پسوند و صفت زاید
پسوند و صفت زاید 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 بسیاری از پسوندها مقوله دستوری کلمات را تغییر میدهند؛ بنابر این در صورتی که نیاز به تغییر مقوله دستوری کلمه ،نباشد افزودن پسوند جایز نیست. مثلا در دو کلمه قدیم و صمیم» افزودن ی صفت ساز به صفت و در کلمه «سلامت» افزودن «ی» مصدری به مصدر ، و در کلمه «همکلاس»، افزودن «ی» مصدری به مصدر ، و در کلمه نو، افزودن «ین» زاید است و غلط محسوب میشود: قديم : قدیمی صمیم : صمیمی سلامت : سلامتی همکلاس: همکلاسی دائم : دائمی نو : نوین 🌻 صفت زاید با توجه به اینکه در ذات بعضی اسامی، صفاتی نهفته است که معمولاً بدان صفات شناخته شده اند ذکر آن صفات در جمله زاید به نظر می رسد و باید از ذکر آن اجتناب کرد : برای مثال : - آتش سوزان همه جا را در بر گرفت. (سوزان زاید) - قیمت قند سفید در بازار افزایش یافت (سفید زاید) - سم مهلک موجود در زهر مار کشنده است. (مهلک: زاید) ۶. حرف اضافه، حرف ربط، و «رای مفعولی زاید مثال : - باتری مناسب برای این نوع ساعت بسیار گران است. (برای زاید) - اصول مهم در نویسندگی عبارت است از.... (در زاید) - دیروز از بازار کتابی را خریدم را زاید) او به همراه پدرش به مدرسه میرود. (به زاید) تکرار غیر ضرور کلمه یا مترادف آن در ساخت جمله مانند : - شیوه حکومت باید روشی عقلانی باشد. شیوه حکومت باید عقلانی باشد. - آنان که حکومت اسلامی را حکومت مستبدانه م دانند، از شیوه حکومتی اسلام نا آگاهند. آنان که حکومت اسلامی را مستبدانه میدانند از شیوه حکومتی اسلام ناآگاهند. 📚مبانی درست نویسی زبان فارسی معیار ✍دکتر ناصر نیکوبخت @shahrzade_dastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸️فراخوان مرحله استانی سیزدهمین دوره جایزه ادبی یوسف(داستان کوتاه دفاع مقدس) 🔸️مهلت ارسال آثار تا ۱۰ مهر ماه ۱۴۰۳ 🔶مخصوص استان اردبیل 🔶لطفا آثار خود را به آیدی‌‌ زیر ارسال نمایید. @Faran239
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حکایت 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 آن یکی قج داشت از پس می‌کشید دزد قج را برد حبلش را برید چونک آگه شد دوان شد چپ و راست تا بیابد کان قج برده کجاست بر سر چاهی بدید آن دزد را که فغان می‌کرد کای واویلتا گفت نالان از چئی ای اوستاد گفت همیان زرم در چه فتاد گر توانی در روی بیرون کشی خمس بدهم مر ترا با دلخوشی خمس صد دینار بستانی به دست گفت او خود این بهای ده قجست گر دری بر بسته شد ده در گشاد گر قجی شد حق عوض اشتر بداد جامه‌ها بر کند و اندر چاه رفت جامه‌ها را برد هم آن دزد تفت حازمی باید که ره تا ده برد حزم نبود طمع طاعون آورد او یکی دزدست فتنه‌سیرتی چون خیال او را بهر دم صورتی کس نداند مکر او الا خدا در خدا بگریز و وا ره زان دغا 📚مثنوی معنوی_ مولانا_ دفتر ششم قج: گوسفند نر شاخدار حبل: گردن همیان: کیسه @shahrzade_dastan
اخبار کانال شهرزاد
تبریک به خانم طیبه رضا زاده بابت برگزیده شدن اثرشان در فراخوان اردبیل خوانی. موفقیت‌تان روز افزون عزیزم.👏👏👏 @shahrzade_dastan
تبریک به خانم مبینا خلیل زاده جهت چاپ داستانشان در روزنامه مهد تمدن. قلمتان سبز دوست عزیزم👏👏👏🌹 @shahrzade_dastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نوشتن رمان
نوشتن رمان 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 از نظر آمبروز ،بیرس نویسندهٔ قرن نوزدهم (امریکایی) رمان داستان کوتاهی است که به آن آب بسته باشند.» به نظر من این وصفی ارزشمند هرچند طعنه آمیز از رمان است. زیرا همین فکر کردن به رمان به این شکل ترس و شک احتمالی شما را اگر بخواهید رمان بنویسید برطرف میکند. با اینکه نوشتن رمان کار آسانی نیست . مری هیگنز ،کلارک نویسنده رمانهای جنایی و پرفروش چهار ماه اول نوشتن یکی از رمانهایش را این گونه وصف کرده است. «تراشیدن سنگ خارا با دستان خالی». اگر رمان را یکی از اشکال داستان گویی بدانید، شاید همین تعریف انگیزه ای بشود که به آن نیاز دارید. اگر حرف برای گفتن زیاد دارید و به فضای زیادی احتیاج دارید تا آنها را بگویید. رمان راست کار شماست. جرئت داشته باشید و بخوانید و بروید جلو). رمان که در حال حاضر برای نویسندگان بیش از هر شکل ادبی دیگری گیرایی ،دارد به نظر برخی حدود ۱۲۰۰ سال قبل از میلاد مسیح به وجود آمده است. دو نمونۀ برجستهٔ رمان در مصر آن زمان شاهزاده محکوم و سینوبه است. به دنبال ،آن تعدادی داستانهای رمان وار در اوایل هزاره اول در ژاپن نوشته شد که معروف ترینشان قصه های گِنجی است. داستانهایی که سرانجام به شبهای ،عربی سرگرمیها یا هزار و یک شب تبدیل شدند. این داستانها بین قرنهای چهاردهم و شانزدهم به شکل جدیدی جایگاهشان تثبیت شد و در قرن هجدهم مردم اروپا به طور گسترده ای آنها را میخواندند. در سال ۱۹۰۶، میگل سروانتس قسمت اول دن کیشوت را منتشر کرد. زمانی که دانیل دفو در سال ۱۷۱۹ رابینسون کروزو را نوشت رمان نوین شکل خود را پیدا کرد و در پایان همین قرن به یکی از شکل‌های اصلی ادبی تبدیل شد. با اینکه انواع رمانها چندین عنصر کلیدی دارند دورنمایه شخصیتها پیرنگ (طرح) صحنه و گفت وگو نویسندگان مختلف به شیوههای مختلف این اجزا را باهم ترکیب میکنند بعضی بر خط داستانی تکیه میکنند که این خود شخصیتهایی را که به داستان حیات میدهند تعیین میکند. گروهی دیگر با یکی دو شخصیت که در ذهن دارند شروع میکنند بعد داستان را بسط میدهند تا بر قامت آنها بدوزند برخی بر قطعه ای گفت وگو درنگ میکنند مثلاً بگومگوی یک افسر پلیس با یک موتورسوار که یواشکی شنیدهاند و همین انگیزه ای برایشان میشود تا داستانشان را بنویسند. دسته ای نیز با حادثه ای مواجه میشوند یا مکانی را میبینند و همینها ذهن خلاقشان را فعال میکند. عناصر رمان را میتوان به شیوههای گوناگون کنار هم گذاشت، اما لازم است که هر عنصری قوی باشد و به نرمی با بقیه عناصر داستان همراهی کند. 📚همه چیز درباره نویسندگی خلاق ✍کرول وایتلی/ چارلی شولمن @shahrzade_dastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نوشته سهیلا سپهری روضه 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 از پشت شیشه به خیابان نگاه کردم.بر خلاف خیابان تاریک همیشگی،همه جا غرق در نور بود.انگار یک کهکشان درخشان از آسمان به مهمانی خیابان ما آمده بود.صدای طبل و سنچ ها قطع شده بود اما هنوز صدای روضه از بعضی هئیت ها می آمد.سوت کتری حواسم را از پنجره پرت کرد.گاز را خاموش کردم.چای را در قوری ریختم اما دست و دلم به دم کردن چای نرفت.دلم هوای یک استکان چای روضه کرده بود.قلبم به یاد حال و هوای روضه تندتر تپید.عقلم دوباره خواست با پای گچ گرفته ام،مقابل رفتنم دیوار بکشد اما این بار زور دلم بیشتر بود.عصای چوبی ام را برداشتم.چادر مشکی ام را سر کردم.یک برگه از دفترچه یادداشتم کندم و چسباندم روی یخچال.رویش نوشتم:من رفتم روضه. @shahrzade_dastan
شهرزاد داستان‌📚📚
#چالش_هفته نوشته قدرت الله کریمیان 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 کول بر. دختر کول بر پی
👆👆👆👆👆 با عرض سلام متن شما موضوع جالبی داشت و شبیه نمایشنامه. دیالوگ غالب بود. اما موضوع جالب و متفاوتی داشت. خیلی خوب کلمات را به موضوع داستان ربط داده بودید. احسنت بر شما. اما برای تبدیل شدن متن به داستان باید حالت عدم تعادلی صورت می‌گرفت و گره در کار شخصیت بوجود می‌آمد تا داستان ایجاد می‌شد. ممنونم از همراهی شما.‌🙏🙏 @shahrzade_dastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک قاچ کتاب📚📚📚 _پدربزرگم می گفت: زندگی عجیب کوتاه است. حالا که گذشته را به یاد می آورم، زندگی به نظرم چنان فشرده می آید که مثلا نمی فهمم چطور ممکن است جوانی تصمیم بگیرد با اسبش به دهکده ی بعدی برود، اما نترسد که مبادا، صرف نظر از اتفاقات بد، مدت زمان همین زندگی عادی خوش و خرم، کفایت چنین سفری را نکند.  دیشب اسبم بر اثر فشار کارهای طاقت فرسا در این زمستان یخبندان سقط شده بود؛ کلفتم اکنون در دهکده همه جا را به دنبال عاریه گرفتن اسبی می گشت؛ اما امیدی نبود، می دانستم. در حالی که انبوه برف هر چه بیشتر مرا فرا می گرفت و هر چه بیشتر از تحرکم کاسته می شد، بیهوده آن جا ایستاده بودم. کلفتم دم دروازه حیاط نمایان شد، تنها و در حالی که فانوس را تکان می داد؛ البته کیست که در این ساعت اسبش را برای چنین سفری عاریه بدهد؟ یک بار دیگر گشتی در حیاط زدم؛ امکانی نیافتم؛ مغشوش و آزرده لگدی به در فرسوده ی خوکدانی که سال ها بی مصرف مانده بود، زدم. در باز شد و با سروصدا پس و پیش رفت. هوایی گرم و بویی دم کرده چون بوی اسب از آن بیرون زد.  در خوکدانی، فانوسی که آویزان به طنابی در نوسان بود، کورسو می زد. مردی که در اتاقک چوبی پستی چمباتمه زده بود، چهره ی چشم آبی و گشاده اش را نمایان ساخت. در حالی که روی چهار دست و پا می خزید و نزدیک می شد، پرسید: «درشکه را آماده کنم؟» من نمی دانستم چه بگویم، فقط خم شدم ببینم چه چیز دیگری در خوکدانی است. کلفت که کنارم ایستاده بود، گفت: «آدم نمی داند که در خانه ی خود چه چیزهایی دارد.» 📚پزشک دهکده ✍فرانتس کافکا @shahrzade_dastan
درون‌مایه داستان
درون‌مایه داستان 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 در ابتدای نوشتن ،رمان باید به نکتهٔ محوری رمان یا درونمایه‌تان .بیندیشید مقصود از داستانتان چیست؟ نکته اصلی آن چیست؟ هر رمانی یک درونمایه دارد که یا نویسنده آن را بیان میکند یا در غالب موارد خواننده آن را در طول داستان کشف میکند درونمایه اغلب بیانگر بینشی درباره روابط یا زندگی است که شخصیتهای داستان در موقعیتهایی که با آن روبه رو میشوند و به خاطر نوع واکنشهایی که در آن‌ موقعیتها از خود نشان میدهند کشف می‌کنند. مثلاً دراز کشیدن در تاریکی ویلیام استایرون، رمانی دربارهٔ یک دختر و خانوادهٔ سختگیرش است که با وضعیتی دردناک روبه رو می.شوند درونمایه (مضمون) آن نیز این است که اگر مردم طالب دواماند عشق باید تدوام یابد. شمال امید، رمان شگفت انگیز جان ،هَسلر دربارهٔ کشیشی است که از بیست سال تبلیغ مذهبی به وطن برمیگردد و درمی یابد که در شهر زادگاهش مؤمنان ،چندانی و همچنین کسانی که او داشت در هر گام با مشکلاتشان روبه رو شود، نمانده اند. درونمایه این رمان که پس از اتمام کتاب آن را درمی یابیم، این است که -ایمان با انواع گوناگونش میتواند در اوج نومیدی به‌دوست سراغ آدم بیاید. شاید از قبل درونمایه ای در پس ذهنتان پرسه میزند یا شاید مسئله ای باشد که برایتان مهم است اما شما هنوز نمیدانید این خود یک درونمایه است؛ اما واقعاً هست. مثلاً شاید بچهای داشته باشید که در تیم فوتبال محل بازی میکند. با وجودی که تیمش هیچوقت جایزه ای نبرده است، اما بچه تان دوست دارد هر شنبه از خواب بیدار شود و به بازیکنان تیمش بپیوندد و با تمام قوا بازی کند او همچنین عاشق کیک خانگی بزرگی است که خانواده تان پس از هر بازی میخورد. شما واقعاً خوشتان میآید که او با همه وجود بازی میکند؛ حتی اگر مشخص باشد که او هیچوقت جام یا مدالی نخواهد برد درونمایه رمان هم این است بردن همه چیز نیست. درونمایه دوروبر شماست زندگی شخصی و اعتقاداتتان و روزنامه را بررسی .کنید آیا به تازگی قضیهٔ آن آتش سوزی را نخوانده اید که دهها نفر غریبه در آن به کمک قربانیان رفتند؟ رمانتان شاید حول محور فاجعه ای باشد که در آن خصوصیات عالی آدمها آشکار میشود یا شاید زوج جوانی را بشناسید که تلاش بی پایانی کردهاند تا کودک یتیمی را به سرپرستی بپذیرند؛ مثالی عالی از عشق بر همه چیز غلبه میکند. وقتی به درونمایه‌های مختلف فکر میکنید آنها را بنویسید و بررسی .کنید کدامشان شما را به فکر می اندازد؟ حس میکنید کدام یک چیزی را که برایتان مهم است به شما القا میکنند؟ شاید شما نخواهید کلمات درونمایه را عیناً در هر جای داستانتان ،بنویسید بلکه میخواهید با تمرکز بر یک درونمایه سمت و هدف رمانتان را مشخص کنید و شخصیتها، صحنه و پیرنگتان را بر مبنای آن پی بریزید. درونمایه‌ها غالباً عقاید انتزاعی هستند. موضوعات زیر برگرفته از کتاب چه چیزهایی برای مردم جالب است و چرا نوشته مریل گودار است: - عشق - نفرت - ترس - نخوت - خطا - اخلاق - خودخواهی - فناناپذیری - خرافات _احترام _گذشت _کنجکاوی _قهرمانی _سرگرمی 📚همه چیز درباره نویسندگی خلاق ✍کرول وایتلی/ چارلی شولمن @shahrzade_dastan