داستان چاق و لاغر_ آنتوان چخوف.pdf
1.63M
داستان کوتاه
چاق و لاغر
نوشته آنتوان چخوف
ادبیات روس
@shahrzade_dastan
یک قاچ کتاب📚📚📚
آن بالا، طبقه ای از افراد وجود دارد که همه چیز را کنترل می کنند. اما ما... ما فقط یک مشت رعیت هستیم. ما نمی دانیم که ماجرا از چه قرار است و کاری هم از دستمان برنمی آید.
آلیس حداقل زمانی که کمک می کرد، این حس به سراغش نمی آمد که انگار موجود کوچکی بود که بر قله ی موجی بلند قرار دارد و با ترس و ناامیدی مادرش را صدا می زند؛ مادری که خیلی بی تفاوت در ساحل ایستاده است و به او توجه نمی کند.
بله، آلیس می دانست که چیزها را فراموش می کند، اما نمی دانست چگونه و چند وقت یک بار.
📚تروریست خوب
✍دوریس لسینگ
@shahrzade_dastan
ترکیب دیالوگ، روایت و حادثه
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
سرعت داستان احتمالاً مهمترین عنصری است که موقع تصمیم در مورد ترکیب کردن یا نکردن سه عنصر گفت وگو حادثه و روایت در صحنه باید مورد توجه قرار گیرد. اگر میخواهید صحنهای خلق کنید که در آن درگیری سریعی بین دو یا چند نفر رخ میدهد حداقل در بخشهایی از صحنه باید فقط از گفت وگو استفاده کنید. چون شاید شخصیتهای شما وارد بحث و جدلی شوند و شما بخواهید سرعت صحنه را
بالا ببرید در رمان والی ،لمب با نام زن ،ناتمام راوی که دختر جوانی به نام دالرز ،است از دست مادرش خسته شده؛ مادری که چهار سال است داغدار از دست دادن نوزادش است و دچار انواع اختلالات روحی جذب و دفعی است و تمام فکر و ذهنش یک طوطی است که او را پیتی صدا میزند همۀ اینها از زبان دالرز روایت میشود اما حالا وقت آن است.
گفت وگونویسی فنون) و تمرینهایی برای نوشتن گفت و گوهای (قوی | گلوریا کمپتون
که احساساتش را نشان دهد. در صحنهٔ تماماً گفت وگو، نویسنده
فوری نشان میدهد که دالرز چه میخواهد بگوید.
من از پیتی بدم می.آید تو خیالاتم فکر میکنم که این طوطی بدون اینکه بخواهد ناگهان از پنجره به بیرون پرواز میکند یا به پره های پنکه برقی میخورد و سحر و افسونی که مادر را کرده باطل می شود اما نبوسیدن مادرم تصمیم آگاهانه ای بود که موقع خواب به سرم زد تا او را اذیت کنم
وقتی صورتم را کنار کشیدم تا مادرم را نبوسم گفت: «خوب، امشب خسیس شدی.»
گفتم: «نه، دیگر بوست نمیکنم تو تمام روز داری منقار زشت آن طوطی را میبوسی!»
_نه این طوری نیست.
_چرا هست. شاید تو بخواهی مریضی پرندهها را بگیری. اما من نمی خواهم.
_دهان پیتی از دهان من و تو شاید تمیزتر باشد دالرز.
_هه خنده دارد
_خوب بله من این مطلب را در کتابی که درباره پرنده ها بود.
_خواندم.
_موضوع بعدی که باید بدانی این است که تو به جای بوسیدننوک او را میخوری.
- مهم نیست تو دربارهٔ این جور چیزها چی میدانی؟ تو مواظب دهان خودت باش دختر.
گفتم: «من هم میخواهم همین کاری که گفتی بکنم.»
دستم
را دور دهانم گرفتم و سرم را توی بالش فروبردم.
همان طور که میبینید این متن به دلیل استفاده نکردن از روایت و ساکن نکردن زمان صحنه بسیار قوی است. گفت وگوی این متن نظر واقعی دالرز را به پیتی و مهمتر از همه به مادرش نشان میدهد در صورتی که اگر نویسنده میخواست همین مسائل را با روایت نشان دهد باید چند صفحه مطلب مینوشت. اما صحنۀ گفت وگو خیلی سریع کلماتی را که در ذهن شخصیت است از زبان خود شخصیت به وضوح بازگو میکند روایت توضیح میدهد، اما گفت وگو افشا میکند و نشان میدهد.
بدیهی است وقتی شخصیت داستان تنها است، نمیتوانید سه عنصر را باهم ترکیب کنید؛ مگر اینکه شخصیت از آن نوع آدمهایی باشد که با خودش زیاد حرف میزند. همان طور که در بالا آمد شما باید صحنههایی با بیش از یک شخصیت خلق کنید چون همیشه برای خواننده بده بستان شخصیت ها جالب تر است تا افکار یا خواندن افکار آنها.
درست به همین دلیل هم در صحنه هایی که فقط روایت یا فقط حادثه است نباید از ترکیب سه عنصر استفاده کنید؛ مثلاً شما میخواهید فقط همه نیروی خود را روی چیزی در ذهن شخصیت متمرکز کنید یا چیزی را توصیف کنید و اگر اینها را از طریق گفت وگو ارائه دهید تصنعی به نظر میرسد. برای همین بهتر است از روایت سر راست استفاده کنید. یا گاهی باید حادثه صحنه را پیش ببرد، چون صحنه پرشدت و پراحساس است و شخصیت شما در این زمان حرف نمیزند. گاهی مثل زندگی واقعی چیزی در این موقع نمیشود .گفت همیشه و همیشه بگذارید شخصیت ها شما را هدایت کنند.
📚گفت وگونویسی فنون و تمرینهایی برای نوشتن گفت و گوهای قوی
✍گلوریا کمپتون
@shahrzade_dastan
چالش جمعه : عجیب ترین داستان
نوشته حسین مطهر
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
در سال گذشته سریالی از رسانه ملی پخش می گردید که براساس نوشته های زنده یاد احمد بهبهانی از پیش کسوتان نویسندگی و تهیه کنندگی برنامه های تلویزیونی ،تهیه شده بود.
مجموعه تلویزیونی « برف بی صدا می بارد» ،یک ملودرام خانوادگی و تاریخی بود که داستان آن از مبارزات سیاسی مردم ایران قبل از انقلاب شروع و تا دوران معاصر تادهه ۹۰ را هم در بر می گرفت.
اهمیت داستان تاکید بر مسایل روز جامعه اسلامی- ایرانی وسبک زندگی خانواده سنتی و اصیل بود .
محاسن داستان:
۱- داستان دارای اسم زیبا و با مسما بوده و جذاب برای مخاطب می باشد ،عنوان زیبا و جالب یکی از پارامتر های مهم در ارزیابی داستان کوتاه محسوب می شود.
۲- داستان دارای تعلیق فراوان بوده لذا مخاطب دایم دنبال است تا چیز جدیدی را کشف کند و معمای پیچیده را تجزیه و تحلیل کند.
۳- داستان به تفاوت طبقات اجتماعی مختلف جامعه از جمله تضادهای بین طبقه متمول وطبقات فقیر یا متوسط جامعه خوب پرداخته است .
معایب و اشکال ها:
۱- شخصیت پردازی بصورت هماهنگ و متناسب انجام نشده و فقط مخاطب با شخصیت منفی حبیب روبرو می شود و بقیه شخصیت ها در هاله ای از ابهام و سوءظن قرار دارند.این شخصیت های پر تناقض ،غیر قابل باور و کسل کننده هستند.
۲- شخصیت ها متناقض عمل می کنند مثلاً سیمین دختری حسود ومغرور است که ادعای تدبیر دارد ولی با کوچکترین حرف گول می خورد ،احمد در جایی بسیار با هوش و مدبر نشان می دهد بطوری که جرم های حبیب و شرکایش را کشف می کندو در بقیه موارد مثل آدم های احمق ،بی دست و پا ،متهمان را علنا تهدید واز فرار کردن آنها از دست قانون متعجب می شود.
۳- رویدادهای مختلف در داستان ،ارتباط ثابت و مشخصی ندارند و نویسنده مکرراً فلش بک ها ی را به گذشته پنهان می زند که بر ابهام و پیچیدگی داستان می افزاید بطوری که هر چه به سمت آخر می رویم حوصله مخاطب سر می رود و کلافه می شود،مثلا احمد ناگهان به مسافرت می رود ودر بازگشت تصادف می کند،لذا مخاطب سردر گم می ماند ،چرا به مسافرت رفت ،اگر نمی رفت چه می شد ،اگر تصادف نمی شد چه اتفاقی در داستان رخ می داد؟ چه ارتباطی بین تصادف با بقیه ماجرا وجود دارد؟.
۵- کشمکش های کش دار ،بی هدف وبیهوده نه تنها جذابیت ایجاد نکرده بلکه موجبات تنفر و انزجار مخاطب را به دنبال دارد. مثلاً احمد بدون دلیل حساسیت خاصی به اقدامات سیمین دارد ودر مسایلی دخالت می کند که ربطی به او ندارد و تهمت بی عرضه گی و....به او زده می شود.
۶-داستان حول حسادتی کودکانه و انتقامی سرسختانه می گردد که نهایت مخاطب دلیل آن را نمی فهمدواز منشأ و پایان آن هم بی خبر است.
۷- داستان داعیه بیان سبک زندگی ایرانی- اسلامی را دارد ولی مخاطب به سمت داستانهای جنایی و گانگستری غربی سوق پیدا می کند.براحتی بدون حضور نیروهای اطلاعاتی،امنینی،پلیس ،حبیب اقدام به انواع جرم و جنایت می کند و کسی مطلع نمی شود،لذا برای مخاطب هضم این مسایل مشکل و سخت می باشد.
۸- آرامش و ابهت خانواده و شکوه آن مختص پدر خانواده که مجروح جنگی است ،می باشد و بقیه خانواده بی تدبیر،بی هویت ،گیج ،بحران زده ،ناتوان و عاجز وساده لوح می باشند که نشان از تربیت نادرست خانوادگی است.
۹- با اینکه داستان از حوادث قبل از انقلاب شروع می شود و تا دهه ۹۰ را پوشش می دهد ولی در انتقال تاریخ سیاسی اجتماعی معاصر به نسل جوان موفق عمل نکرده است و موجبات بروز ابهامات زیادی را در ذهن نسل جوان فراهم آورده است بطوری که حس بی هویتی،ترس ،نگرانی را در مخاطب القا می کند.
۹- مهمترین اشکال اینکه داستان کش دار،خسته کننده،بوده وبا اعصاب و روان مخاطب در تضاد و جنگ بوده و موجبات آزردگی خاطر را فراهم می آورد .
#چالش_جمعه
#عجیبترین_داستان
@shahrzade_dastan
یای میانجی در فعل
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
اعضای هر سه بخش مردم ادیبان و کاربران زبان (معیار فعلهایی را به کار میبرند که یای میانجی داشته باشد؛ مثال از مصدر «آمدن» است که ماده ی ماضی آن آمد و ماده ی مضارع «آ» میشود. وقتی قرار باشد به اول مادهی ،مضارع پیشوند فعلی ب ن م را بیفزاییم چون دو مصوّت کنار هم قرار می گیرند، صامت میانجی «ی» (y) پیدایش میشود:
بیا = بـ (پیشوند فعلی) یای میانجی +۱) مادهی مضارع فعل آمدن
فعل «بیا» مختص زبان معیار نیست و در ادبیات و زبان مردم کوچه و بازار هم مصرف دارد.
حالا اگر قرار باشد شناسهها م ی د سیم ،سید سند هم به پایان فعل «بیا» اضافه بشود، باز هم میانجی «ی» (y) می آید:
بیا + یای میانجی+ شناسهها (سم) ی د سیم ،سید سند بیایم بیایی بیاید، بیاییم، بیایید بیایند دقت کنید که زیر یهایی که در مثال بالا خط کشیده شده همگی یای میانجی هستند؛ یعنی در یک فعل دو یای میانجی حضور دارد! البته در زبان ،مردم این یای میانجی دوم دیگر خوانده نمیشود مردم از قانون اولی که گفتیم (یعنی حذف یکی از مصوّتها) استفاده میکنند و با حذف مصوّت آغازین شناسه، لزومی برای استفاده از یای میانجی نمیبینند
بیا + شناسه ی کوتاه شده ،م ،ی ،د ،یم ،ید ،ند ،بیام ،بیای ،بیاد ،بیایم بیاید بیاین)، بیاند (بیان) از این دست فعلها در زبان فارسی به ویژه- زبان معیار کم نداریم؛ نمونهی دیگر صرف فعل مضارع مصدر «گفتن در تمامی صیغه ها هنگام چسبیدن به شناسه هاست.
نکته ی ویرایشی ای که در نگارش این فعلها باید رعایت ،کرد این است ،که نباید میان ماده ی مضارع فعل و شناسه به جای پای میانجی همزه بیاید؛ برای نمونه:
ننویسید بفرمائید
بنویسید بفرمایید
ننویسید بگوئید
بنویسید بگویید
نویسندگان زبان معیار به اشتباه به جای یای میانجی همزه میگذارند.
📚فارسی عمومی و آیین نگارش
✍دکتر الهام باقری
#یای_میانجی
@shahrzade_dastan
شهرزاد داستان📚📚
#چالش_هفته من خیلی یواشکی از دور حواسم بهت هست.... سلام دوستان شهرزادی. این هفته میخواهیم درباره ع
منتظر داستانهای زیبایتان هستم.