#داستان_زندگی_من
من فرانک انصاری در یک خانواده فرهنگی و در شهر اردبیل بدنیا آمدم. پدرم معلم بود و توی یک مدرسه ابتدایی تدریس میکرد.
از وقتی یادم میاد دوست داشتم نویسنده میشدم. با این که فقط پنج یا شش سالم بود کتابخانه بزرگ عمویم برایم مثل گنج بود. دوست داشتم به هر بهانهای سراغش بروم و کتابهایش را ورق بزنم. مادرم تا متوجه علاقه من به کتاب و خواندن شد، شروع کرد به یاد دادن الفبای فارسی. من خیلی خوب یاد گرفتم و توی شش سالگی شدم یک بچه باسواد کتابخوان.😍📚
حالا هیچ چیزی جلودارم نبود. هیچ کتابی برای گروه سنی کودک توی کتابخانه عمویم وجود نداشت. اما من دلسرد نشدم. اولین کتابی که انتخاب کردم برای مطالعه کتاب آوای وحش جک لندن و بعد کتاب سپید دندان بود. با شخصیتهای کتاب همراه میشدم و با اشتیاق آن را میخواندم. اعتراف میکنم که معنی بیشتر کلمات رو نمیدانستم. برای همین با مداد دور کلمات خط میکشیدم و میرفتم سراغ پرسش و تحقیق از مادر و پدر و عمو. همه اعضای خانواده بسیج شده بودند تا به سوالهای من جواب بدهند. از اون موقع به بعد یه کرم کتابخوار وارد خانواده شد که همه جور نوشته از روزنامه و مجله میخوند و حتی به روزنامه پارههای لای سبزی هم رحم نمیکرد.🐛 🤣📚
ادامه دارد....
#فرانک_انصاری
#داستان_زندگی_من
#قسمت_اول
@shahrzade_dastan