#رمان_پناه
🌸
#قسمت_نهم
نمی دانم چرا اما معذبم که زهرا خانوم با این ریخت و قیافه ببینتم ... می ترسم مثل افسانه ایراد بگیرد یا عذرم را بخواهد.
قبل از بیرون رفتن از اتاق، کمی شالم را جلوتر می کشم ، زهرا خانوم نشسته و چیزی می دوزد ، با دیدنم لبخند می زند و می گوید :
+کجا میری مادر ؟
_میرم دانشگاه
+بسلامتی ،بلدی عزیزم ؟
_بله از فرشته جون آدرس گرفتم و به آژانس زنگ زدم
+خدا به همراهت
تشکر می کنم و راه می افتم . نگاه مهربان اما نافذش توی ذهنم ثبت می شود و به روی خودم نمی آورم .
ته دلم امیدوارم که پی گیری های حاج رضا به هیچ برسد و همینجا در معیت فرشته بمانم .خیلی دوست داشتنی است و مرا مدام به یاد لاله می اندازد و خوبی هایش .
از نگاه های خیره ی راننده ی آژانس متوجه می شوم که خوب و موجه به نظر می آیم ! هرچند حوصله ی ترافیک های طولانی مدت تهران را ندارم اما خب باز هم به وضعیت تکراریی که تابحال داشته ام می چربد .
بعد از پرداخت کرایه ی نجومی پیاده و با بسم الله وارد حیاط بزرگ و سرسبز دانشگاه می شوم .
چقدر خوشحالم. انگار در دنیای جدیدی را به رویم باز کرده اند و همه ی عالم و آدم خوش آمدگوی من شده اند !
با نیشی که تا بناگوش باز شده راهی سالن طبقه اول می شوم . بجای نگاه کردن به تابلوی اعلانات و در و دیوار روی آدم ها زوم کرده ام و برایم جالب است که دخترها و پسرها توی چنین محیطی چه رفتاری و برخوردی دارند . آزادی در روابطشان کاملا مشهود است .
اولین بار نیست که دانشگاه می آیم ،چندباری با لاله رفته بودم دانشگاه اش اما خب تهران چیز دیگری ست !
از سنگینی نگاهی که رویم افتاده سر بر می گردانم و پسری را می بینم که به دیوار تکیه داده و در حالی که توی گوشش هندزفری گذاشته جوری به من نگاه می کند و پلک نمی زند که انگار چه دیده !
ناخودآگاه در پاسخ لبخندش تبسم می کنم . چرایش را خودم هم نمی دانم اما خب او که مثل علاف های کوچه و خیابان نیست، دانشجوی مملکت قضیه اش فرق می کند !
چند قدمی به سمتم می آید و فاصله ی بینمان را طی می کند. موهای بالا زده اش عجیب جلب توجه می کند. مخصوصا چند تاری که روی صورتش ریخته ...
پیراهن چهارخانه ی قرمز رنگی پوشیده و آستین هایش را تا آرنج تا زده ، شلوار جین آبی و کفش های کالج سورمه ای ... خوش تیپ است و خوش خنده ! می گوید :
+ورودی ترم یکی شما یا از اون خروجی هایی که من ندیده بودمشون !
سرم را کمی کج می کنم و با پررویی می پرسم :
_یعنی همه ی ورود خروج ها زیر نظر شماست ؟
می خندد ...
+نخیر بنده دانشجوی ادبیات فارسی ام نه آمارگیر، سرکار خانوم ! منتها کلاس های این راهرو و بچه های این طبقه رو همه رو از دم می شناسم چون تقریبا هم ورودی و هم رشته ایم
مگر اینکه یکی این وسط انتقالی ای چیزی گرفته باشه که من بی خبر مونده باشم ازش
_پس با اینکه منکر میشی ولی آمارگیری
وقتی می خندد شانه هایش به سمت جلو خم می شود .
+خوشم اومد
_از ؟
+سر و زبونت ، معلومه از این دست و پادارای شهرستانی هستی
_ببخشید مگه شهرستانی ها تفکیک میشن؟
+اینجا آره
_چطور ؟
+برای توضیحات بیشتر شما رو به کافه ی پشت دانشگاه دعوت می کنیم .
دستش را بالا می آورد و ادامه می دهد
+البته ... پس از آشنایی اولیه
_اگه تمایلی به آشنایی نبود چطور ؟
_پس لزومی هم به توضیحات نیست اولا ... ثانیا شما که از دور داد و فریاد می زنی مایلی دیگه چرا
متوجه حرفش نمی شوم و او ادامه می دهد
+کیانم ، ورودی دو ساله پیش .البته پس از دوران کوفتی سربازی وارد شدما .و شما ؟
تردیدی نمی بینم برای گفتن یک اسم و مشخصات ساده !
ادامه دارد ...
#الهام_تیموری
#رمان
@shakh_nabat_1400
🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
•
°
•
در خیالم می نشینم گوشه ای از صحنِ تو
از کران تا بیکران بینم بساطِ پهنِ تو
آه می چسبد چقدر امشب حرم با چشمِ تَر
وای اگر مهدی بخواند روضه ای با لحنِ تو!🖤
#امام_هادی
#شهادت_امام_هادی
@shakh_nabat_1400
🌑「شاخ ݩݕاٺツ」
اصول برنامه ریزی - اصل 2
یک برنامه مناسب و دقیق باید با رعایت اصولی همراه باشد تا هم اجرایی باشد و هم داوطلب را به اهداف بلند مدت و کوتاه مدت خود برساند.
- واحد زمانی مطالعه:
یکی از مهم ترین نکته ها در یادگیری مطالب درسی این است که، حداکثر یادگیری مطالب در ابتدا و انتهای هر واحد مطالعاتی صورت می گیرد بنابراین اگر واحدهای مطالعاتی شما طولانی مدت باشد، میزان یادآوری مطالب سختتر از زمانی است که واحدهای یک ساعت و نیمه را به عنوان واحدهای مطالعاتی خود انتخاب میکنید. هرچه واحدهای مطالعاتی شما کوتاهتر باشد (به شرط از بین نرفتن آهنگ مطالعه) یادآوری شما بیشتر خواهد شد.
بهترین زمانبندی برای بیشترین میزان یادآوری و یادگیری، داشتن واحدهای مطالعاتی ٧٥ دقیقه ای یا ٩٠ دقیقه ای است که به ازای هر ٧٥ دقیقه مطالعه، ١٥ دقیقه استراحت و به ازای هر ٩٠ دقیقه مطالعه، ٣٠ دقیقه استراحت پیشنهاد میشود.
اگر مدت زمانی که ذکر شد، برای مطالعه مبحث مورد نظر شما کافی نبود، میتوانید ادامه آن را در واحد بعدی مطالعه نمایید، اما واحد مطالعاتی خود را بدون استراحت، طولانی نکنید.
#برنامه_ریزی
#درس
@shakh_nabat_1400
🌑「شاخ ݩݕاٺツ」
💚🍃☘
[ میخواهم خدا باشم! ]
خلوت کردن با خود نیازی است که انسان با توجه
به خلیفه اللهی اش و شباهتی که به ذاتش دارد ،
به آن تمایل پیدا میکند.
خلوت یعنی
درک بهتر در تنهایی.
این خلوت میتواند در میان مردم باشد یادر گوشه اتاق دنج به هر حال ، گاهی نیاز به خلوت داریم ؛
البته اگر این همه رسانه اجتماعی بگذارند🥴
دختریکهتا ثانیه ای با خودش خلوت کرده است .
تصویرش را در اینستاگرام منتشر میکند نهخلوتی
دارد ونه درک درستی از خلوت کردن.
گاهی نیاز است از همه چیز و همه کس ببریم و
خود را در آیینه خلوت خودمان ببینم و بسنجیم.
خلوت اشکال گوناگون دارد:
گاهی نماز فرصت این خلوت را فراهم میکند
گاهی چند دقیقه پایانی قبل خواب
گاهی هم زمان و مکان های دیگر...
مهم این است که گاهی نیاز داریم برای محاسبه
نفسمان ،با خودمان خلوت کنیم .هرچندکوتاهمدت
خلوت و تنهایی ، دلمان را برای خانه خدا شدن
آماده می کند : البته اگر به اندازه باشد ودر آن
افراط و تفریط نکنیم.
#دخترانه_طور
@shakh_nabat_1400
🌑「شاخ ݩݕاٺツ」
#رمان_پناه
🌸
#قسمت_دهم
_پناه
+چه اسم قشنگی ! ورودیه ؟
_همین الان
و دوباره طنین خنده اش در راهرو می پیچد
+حدس می زدم
_چی رو ؟
+اینکه تازه واردی که اینجوری به در و پیکر سالن زل زدی و برای اولین کلاسا خودتو رسوندی !خب پناه جدید الورود حالا کلاس چی داری امروز ؟ لابد عمومی
_اوهوم ، معارف
_اوه ! اصولا این درسا مخصوص همین اوقاتم هست یعنی ترم اول و کلاس اول و ذوق مرگ شدن دانشجوها و این چیزا
_یعنی نباید می اومدم ؟
+نمی اومدی که با من آشنا نمی شدی .از فیضش بی بهره می موندی خانوم !
لبخند می زنم و به این فکر می کنم که واقعا دانشگاه هم خوب جایی ست .!
+نگفتی چند سالته ؟
_از خانوما که این سوالو ...
همانطور که هندزفری اش را جمع می کند و توی جیب شلوارش می چپاند می پرد وسط حرفم :
+اوکی بابا ، کلا بلد نیستی خوب بیو بدی ! این مقاومتا قدیمی شده ...
_شما که خودت اینهمه منو نکوهش کردی چرا اومدی سرکلاس عمومیا بشینی؟
+هه !مچ گیری ؟ من کارم گیر یه بنده خدایی بود که اومدم .بیخیال ... کلاستون پر شدا
راست می گوید ! هرچند فضای فعلی را خیلی دور از کلاس بندی های مدرسه و دوران پر استرسش می بینم ! اما بازهم اضطرابی هست . به شماره ی کنار درها نگاه می کنم و به سمت 205 راه می افتم .
+خدا وکیلی من شلغمم ؟
خجالت زده برمی گردم و نگاهش می کنم .چشمانش خیلی تیز و ریز است ...
_شرمنده حواسم نبود
+دشمنت ، امیدوارم تو این دانشگاه خوش بگذره بهت پناه جان .
_مرسی
+اگه خواستی بیشتر با ما باشی و رفیقای خوب مثل خودت داشته باشی یه پاتوق داریم همین کوچه پشتی ، یه کافه ی جمع و جور و باحال که با بر و بچ زیاد جمع میشیم واسه دورهمی .بیا ببینمت اونجا
نمی دانم این یک دعوت دوستانه است یا نه ؟ ما که هنوز و چندان با هم آشنا نشدیم ! شاید هم باید بحساب یک تعارف معمولی گذاشت ...
_حتما ، ممنون
موبایلش زنگ می خورد ، گوشی را نزدیک گوشش می کند چشمکی حواله می دهد و می گوید :
+می بینمت
و دستش را به نشانه ی خداحافظی کنار پیشانی اش می زند و برعکس حرکت می کند . حتی صبر نکرد تا خداحافظی کنیم !
بهرحال خوشحالم که به این زودی قرار است از تنهایی در بیایم ! با اعتماد به نفسی که همیشه به دردم خورده بلاخره وارد کلاس می شوم و روی یکی از صندلی های کنار پنجره می نشینم . نگاه هایی روی چهره ام جابجا می شود ، حتما همه مثل خودم کنجکاو دیدن همکلاسی هایشان هستند و طبیعی است که زیر نظر باشیم ! با دیدن پسرها مطمئن می شوم که تقریبا از همه شان بزرگترم ...
شاید همه ی ده نفری که حضور دارند زیر بیست سال باشند ...
بیشتر صحبت ها حول رتبه و از کجا آمدن و چند واحد برداشتن است ... بعضی ها زود باهم مچ شده اند و بعضی ساکت اند و بی تفاوت .
با آمدن استاد جو صمیمی کلاس کمی خشک می شود . هنوز نیامده و بعد از معرفی نسبتا کوتاه می رود سر اصل مطلب !
صدای پیس پیسی از پشت سر توجهم را جلب می کند .رو بر می گردانم ، دختری با لبخند سه متری و پچ پچ کنان می پرسد :
+خودکار اضافه داری؟
متعجب به دفتر و کتاب روی میزش نگاه می کنم ، می گوید:
+هول شدم جامدادیمو جا گذاشتم
انگار کمی بلند گفته ، چون دوتا از پسرها پقی می زنند زیر خنده .
ادامه دارد ...
#الهام_تیموری
#قسمت_دهم
@shakh_nabat_1400
🌑「شاخ ݩݕاٺツ」
|کُل الذی أوجعنی،صَنعنی|
هر کس که مرا به درد آورد، مَرا ساخت..🌱☘
@shakh_nabat_1400
🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
اصول برنامه ریزی - اصل 3
یک برنامه مناسب و دقیق باید با رعایت اصولی همراه باشد تا هم اجرایی باشد و هم دانشآموز را به اهداف بلند مدت و کوتاه مدت خود برساند.
- واحد مطالعه جبرانی:
برنامهای دقیق است و دانشآموز را به اهداف مطالعاتیاش میرساند که زمانی برای جبران اقدامات داوطلب موجود باشد تا دانشآموزان در هنگام عقب ماندن از برنامه دچار سر درگمی نشوند.
10% برنامه مطالعاتی را باید به واحد های جبرانی اختصاص دهید.
1- اگر در طول هفته نتوانستید قسمتی از برنامه را انجام دهید، آن را در واحد جبرانی مطالعه کنید.
2- اگر تمامی واحد های مطالعاتی را انجام دادید، در واحد جبرانی درس ضعیف خود را مطالعه کنید.
البته دقت داشته باشید، واحد جبرانی نباید سبب تعلل در اجرای برنامه شود. بلکه باید سبب جبران نقاط ضعف آموزشی باشد.
#برنامه_ریزی
#درس
@shakh_nabat_1400
🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ترفند و ایده
#بافت_مو
@shakh_nabat_1400
🌸「شاخ ݩݕاٺツ」