وقتی کسی باما درددل می کند
شاید دنبال گوشی برای شنیدن میگردد
بگذاریم حرفهایش رابگوید
نسخه نپیچیم برایش
گاه هدف آدم ها فقط گفتن حرف های به دل مانده است
بگذاریم آدم ها حرفشان رابزنند
🍃🌸
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
خوشبخت ڪسے است که
شڪوه رفتارش آفریننده لبخندِ
زندگے بر لب های دیگری باشد
عشق الهے و مِهر و لبخند نصیبتان
🍃🌸
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
❤️شادمانی
💛مُسری ست
💙دعا میکنم واگیرش
💚به سرزمین دلت برسد
💛و تبِ زندگی رهایت نکند
💜عصرتون بخیـر و شـادی️
🍃🌸
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
🦋
همیشہ منتظر بهترین ها باش!
زندگے هنوز هم براے شما،
اتفاقاتِ زیبایے ڪنار گذاشته...
🍃🌸
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
بعضی آدم ها را نمی شود داشت
فقط می شود یک جور خاصی
دوستشان داشت
بعضی آدم ها اصلا برای این نیستند
که برای تو باشند یا تو برای آن ها...
اصلا به آخرش فکر نمی کنی
آنها برای اینند که دوستشان بداری!
این آدم ها حتی وقتی که
دیگر نیستند هم
در کنج دلت تا ابد یه جور خاص
دوست داشته خواهند شد...
🍃🌸
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
مشڪلات عزیز
خدای من از شما بزرگتره....
🍃 🌸
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
قــلــب مــن وقــتــے ازم مــعــذرت مــیــخــواے :)))
🍃🌸
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
「شاخ ݩݕاٺツ」
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸?🌸 #خریدار_عشق💗 قسمت22 - بسه دیگه ،هر چی گفتین تا حالا چیزی نگفتم ،من فقط اومده بودم ازتو
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#خریدار_عشق💗
قسمت23
سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم
زهرا: خوب کجا میری؟
- موسسه
زهرا: اها میدونم آدرسش کجاست!
- میدونی؟
زهرا: اره اون روز که آقا جواد میخواستن بیان اینجا ببینن محیطش مناسبه یا نه ،منم همراهش بودم - آها
زهرا: بهار جان، جواد از شوخی کردنات و بامزه بودنت خیلی تعریف کرده بود ولی الان دارم خلافشو میبینم ،چی اذیتت میکنه؟
-چیزی نیست هر چی بوده تمام شد
زهرا: پس یه چیزی بوده ،کسی اذیتت کرده؟
- نه
زهرا دیگه سوالی نپرسید ،ای کاش میشد حرفای دلمو به زبون بیارم تا کمی سبک بشه این دل ناآرومم
زهرا منو رسوند موسسه و رفت
وارد موسسه شدم و رفتم دفتر مدیریت ، چند تقه در زدمو وارد شدم - سلام
آقای صالحی: سلام خانم صادقی،چرا نیومده بودین سر کلاس
- شرمنده یه مشکلی پیش اومد نتونستم بیام
صالحی: لطفا از این به بعد هر موقع نتونستین بیای قبلش یه خبر بدین - چشم،ولی میخواستم بگم ،من دیگه نمیتونم بیام موسسه
صالحی: چرا ؟ اتفاقی افتاده؟
- نه ،با اومدن به اینجا از درسای دانشگاهم عقب افتادم،ترجیح میدم دیگه نیام
صالحی: باشه، ولی اگه یه موقع دوست داشتین میتونین برگردین
- چشم ،خیلی ممنون ،با اجازه تون...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#خریدار _عشق💗
قسمت24
از اتاق اومدم بیرون از خانم هاشمی خداحافظی کردم رفتم سمت خروجی موسسه که احمدی جلوم ظاهر شد
چندثانیه چشمامون به هم افتاد و من سریع ازش دور شدم و رفتم
یه دفعه شنیدم دارم صدام میزنه
بدون هیچ توجهی سرعتمو زیاد کردم رفتم سر کوچه سوار تاکسی شدم و رفتم
سمت دانشگاه
دوساعت زودتر رسیدم دانشگاه
رفتم داخل کافه نشستم
تا کلاسم شروع بشه
نزدیکای یازده بود که رفتم سمت کلاس
وارد کلاس شدم سهیلا و مریم و دیدم رفتم کنارشون نشستم
سهیلا: معلوم هست کجایی تو ،چرا جواب پیاما رو نمیدی
- سلام خوبین؟
مریم: ما که اره ولی تو فک نکنم ،چیزی شده - نه
سهیلا: نکنه عاشق شدی؟
- نه
مریم: مریض شدی؟
- نه
سهیلا : نه و حناق ،چیه هر چیه میپرسیم میگی نه نه نه - ول کنین بچه ها حوصله ندارم
مریم : هی بچه ها طرف اومد ( نگاه کردم ،منظورش احمدی بود، احمدی یه نگاهی به من کرد و منم سرمو پایین انداختم و مشغول نوشتن شدم )
سهیلا: بهار،خبریه؟
- چه خبری؟
سهیلا: آخه احمدی داشت نگاهت میکرد - خوب نگاه کنه، آدم چشم داره که نگاه کنه دیگه
مریم: نه دیگه ،چشم احمدی تا چند وقت پیش داشت مورچه های زمین و نگاه میکرد ،اما امروز داره تو رو نگاه میکنه - ول کنین ،این بحث و
سهیلا: یه کاسه ای زیر نیم کاسه تون هستااا
با اومدن استاد ،دیگه حرفی نزدیم
کلاسم تا غروب طول کشیده بود ، از کلاس زدم بیرون که چشمم به یه عکسی افتاد ،عکس گنبد فیروزه ای جمکران
تا جمکران نیم ساعت راه بود
به زهرا پیام دادم که میرم جمکران
به مامان بگه نگران نشه
از دانشگاه زدم بیرون ،هوا تاریک بود
رفتم سر جاده یه ماشین گرفتم و رفتم سمت جمکران توی راه بودم که گوشیم زنگ خورد ،زهرا بود
- جانم زهرا
زهرا: بهار جان ،یه ساعت دیگه میام دنبالت
- نه نمیخواد خودم میام....
زهرا: نه،درست نیست این موقع شب تنهایی بیای خونه ،با هم باشیم بهتره...
- باشه دستت درد نکنه...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗 خریدار عشق 💗
قسمت25
از دور گنبد و که دیدم، اشکام سرازیر شد
از ماشین پیاده شدم ،نزدیک ورودی شدم که یه خانم دستشو گذاشت روی شونم..
- جانم بفرما دخترم، با چادر برو داخل - دستتون درد نکنه
چادر رنگی رو سرم گذاشتم وارد حیاط شدم
تا ده دقیقه فقط ایستاده بودمو به گنبدش نگاه میکردم رفتم سمت سرویس ،وضو گرفتم و رفتم داخل مسجد بعد از خوندن نماز و دعا
اومدم بیرون ،رفتم سمت چاه ،از بچگی عاشق درد و دل کردن با چاه بودم یه آرامش خاص میده
(این نکته تأکید داشت که حرف زدن درد دل کردن با چاه منافات با مخاطب قرار دادن خداوند متعال ندارد. ممکن است در عین درد دل گفتن و راز و نیاز با خداوند متعال و پروردگار خویش، سر در چاه فرو بریم. معلوم است که مکان و زمان راز و نیاز، به خصوص هنگام مصائب بزرگ و جانکاه، در آرامش بخشیدن به انسان تأثیر دارد)
،هرکسی رد میشد یه کاغذ میگرفت، مشغول نوشتن میشد ولی من هیچ وقتی چیزی برای نوشتن نداشتم...
(عريضه نوشتن و در چاه انداختن يكي از راه هاي توسل است همانطور كه دعاي لفظي از راههاي توسل است و چاه جمكران هم فقط به خاطر اينكه نزديك مسجد جمكران مي باشد مردم بعد از بجا آوردن اعمال مسجد حاجت هاي خود را نوشته و درون آن چاه مي اندازند نه اينكه اگر از امام در خواستي داشته باشند امام به آن آگاهي پيدا نمي كند بلكه يكي از راه هاي توسل در خواست كتبي و عريضه است و اگر مردم گريه مي كنند به خاطر عشق به امام زمان(عج)بوده و بخاطر گرفتاري هاي خودشان مي باشد. ولی اگر براي چاه گريه و زاري كرده و به خود چاه متوسل شوند هم شرک بوده و هم بدعت مي باشد كه در روايت و مكتب اسلام مردود است)
همش سرمو نزدیک چاه میکردمو حرفامو میزدم
کنار چاه نشستم خلوت بود انگار همه چیز فراهم شده بود برای درد و دل کردنم
سلام به نظر شما عاشق شدن جرمه...
به نظرتون اگه کسی عاشق بشه باید به بی حیایی متهم بشه میگن دل شکسته رو میخری
دل شکسته منم میخری؟
(یه دفعه یه صدایی شنیدم)
حلالم کنین
سرمو بر گردوندم ،احمدی بود، اشکامو پاک کردمو بلند شدم و از کنارش رد شدم
احمدی: خانم صادقی ،یه لحظه صبر کنین!
برگشتم نگاهش کردم: توهیناتون نصفه مونده اومدین تمامش کنین؟
احمدی: من واقعن عذر میخوام به خاطر حرفایی که زدم - اگه بخشیدنه که نمی بخشم ، شما به همه چیزم توهین کردین
( اشک از چشما سر میخورد روی صورتم)
نه شما به من توهین نکردین ،به پدر و مادرمم که همچین دختری و بزرگ کردن هم توهین کردین ،نه هیچ وقت نمیبخشم...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
زندگی در جریان است
مهم نیست راه بروی
بدوی
یا بخوابی
همین که پویا باشی
و در ذهنت حرکت کنی
تو سرشار از امیدی
شبتون پر از عشق❤️
🍃🌸
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
اطلاعیه ⛔️
❇️ برای خوب زندگی کردن به آسانی از قران دستوربگیریم
🟡 آموزش ساده وروان
تفسیر قرآن
✅ ثبت نام کلاسهای تفسیر ونهج البلاغه بامحوریت سبک زندگی واخلاق
هفته ای یکروز
بدون امتحان
بصورت کارگاهی
باکمترین شهریه
۲ساعت درهفته
استاد : سرکار استاد عربی بزرگوار
🟢 آموزش صوت ولحن
🟡 آموزش دستگاه های موسیقی قرآن
🌺 تحقیق مقدماتی وپیش رفته
✅ آموزش تواشیح وسرود وهمخوانی قرآن ویژه جوانان ونوجوانان
همراه بامصاحبه و آزمون
🌷 دوره های آموزش صحیفه سجادیه
ثبت نام برای عموم
🌼 آموزش ادعیه خوانی ومناجات خوانی
بامحوریت مفاتیح الجنان وکتب ادعیه
ویژه جوانان ونوجوانان
🌻دوره های روخوانی و ترتیل خوانی
برای عموم
🌿 آموزش مداحی درسه دوره
باحضوراساتید مجرب ومتخصص
با آزمون ومصاحبه قبلی
☘ دوره های تدبر ومفاهیم قرآن کریم
ورودبدون آزمون
باارائه مدرک پایان دوره
🔸مکان : موسسه امام رضا(ع)
🔹زمان : خرداد ماه
🔺مهلت ثبت نام : تا آخر اردیبهشت ماه
🌸خوب یادبگیرید وبه دیگران یاد بدهید
🌹بشتابید تا محروم نشوید🌹
برای کسب اطلاعات بیشتر با موسسه تماس حاصل نمایید.
☎️۵۵۷۹۲۱۷۹
☎️۵۵۷۹۲۱۸۹
#موسسه_امام_رضا_ع
#مجموعه_شهید_عسگری
🌱🌷🌱
🔸 @alreza72
#بانوی_ثمین
لطفا کانال ما رو به دوستان خود معرفی کنید🍃🌼
https://eitaa.com/joinchat/1380515964C706be45608
🌹ثبت نام پیش دبستانی شکوفه های رضوی شروع شد؛
💢در دو نوبت صبح و عصر
✅جهت ثبت نام همه روزه ساعت 9 تا 17 (پنجشنبه تا ظهر ) به همراه شناسنامه نوگل خود به دفتر موسسه مراجعه نمایید
📭میدان ابوذر خیابان شهید عیوض خانی نرسیده به میدان گلچین کوچه شهید احسانی پلاک 41
برای کسب اطلاعات بیشتر با موسسه تماس حاصل نمایید.
☎️۵۵۷۹۲۱۷۹
☎️۵۵۷۹۲۱۸۹
#مجموعه_شهید_عسگری
#موسسه_امام_رضا_ع
🌱🌷🌱
🔸 @alreza72
#بانوی_ثمین
لطفا کانال ما رو به دوستان خود معرفی کنید🍃🌼
https://eitaa.com/joinchat/1380515964C706be45608
#دو_خط_شعر
ندارم جز زبان دل
دلی لبریز مهر تو
#فریدونمشیری
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
#سلام_امام_زمانم
دل گشتہ بی قرار تو یا صاحب الزمان
سخٺ اسٺ انتظار تو یا صاحب الزمان
عمرے سٺ در مسیر نگاهٺ نشستہ اند
عشاق جان نثار تو یا صاحب الزمان
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
🍃🌸
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
27.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
🍃🌸🌸🍃
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🍃🌲🇮🇷🏕☀️حال و هوای بسیار آرامبخشِ یه خونه روستایی در شمال کشور ؛ مازندران زیبا
🌿💚🤍❤️🌿
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
🌸به نام خدایی که نزدیک است
✨خدایی که وجودش عشق است
🌸و با ذکر نامش آرامش را در
✨خانه دل جا میدهیم
🌸الهی به امید تو
⭐️بسم الله الرحمن الرحیم⭐️
🍃🌸
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」
🔺️خورشید دوباره با نويد آمده است
از پنجـره ى ابرِ سپيد آمده است
برخيز ببين دوباره از مشرقِ عشق
يک صبح پر از نورِ اميد آمده است
🌸🍃 سلام صبح زیبای بهاریتون بخیر
🍃🌸
🗣| ما رو به دوستاتون معرفی کنید.
@shakh_nabat_1400
🍃 🌸「شاخ ݩݕاٺツ」